سرمايههاي ملي
سياستهاي منطقهاي
عظيم محمودآبادي
دولت (state) و ملت ما با تمام «تضاد»هايي كه دارند دستكم در مواجهه با تاريخ- و از آنجمله تاريخ معاصر- از جهاتي با يكديگر همدست و همداستاناند. هر دوي آنها در مقام بيان، به تاريخ بلند اين كشور ميبالند و تفاخر ميكنند اما آنجا كه پاي محك تجربه به ميدان معركه باز ميشود گويي حتي از بذل اندك توجهي به اين سرمايه سترگ مستغنياند. يك طرف ماجرا كمتر حاضر ميشود نگاهي به ايران پيش از انقلاب بيندازد و زبان به تكريم برخي چهرههاي صالح در ميان سياستمداران آن دوره بگرداند و طرف ديگر هم كمتر به خود زحمت خواندن و دانستن ميدهد. سياستمداراني كه در كارنامهشان خدمات بزرگي ثبت و ضبط است هرچند بري از خطا هم نبوده و نيستند. آنها از جانب دولت مردود و بنمايههاي فكريشان در متن جامعه مغفول مانده است.
دكتر محمد مصدق بيترديد يكي از بارزترين مصاديقي است كه مشمول اين حكم ميشود. بنيانگذار جبهه ملي نهتنها در نظام برآمده از انقلاب اسلامي جايگاه ممتازي نيافت بلكه برگزاري يادبود و بزرگداشت به نام او نيز همواره با محدوديت هايي روبه رو بوده است. اما مساله نه آرامگاه مصدق است و نه برگزاري يادبود براي او. آنچه اهميت دارد بيبهره ماندن دولت و ملت از شخصيتهاي معتبر و محترم تاريخ اين كشور است. اعتبار و احترامي كه ميتواند به كار مسائل امروز جامعه ما بيايد. اما در شرايطي كه سياست طرد و نفي مطلق گذشته پيش گرفته ميشود، سود و سرمايه تاريخي ما هر دو تباه خواهند شد.
مصدق از همان شخصيتهاي وجيهالملهاي است كه استناد به برخي رفتارها و باورهاي او ميتواند دست كم براي بخشهايي از جامعه به اعتبار سياستهاي ما در منطقه بيفزايد. اين اهميت از آنجا ناشي ميشود كه از اولين تصميمات مصدق بعد از روي كارآمدن دولتش اعلام قطع ارتباط كامل ايران با رژيم صهيونيستي بود.
چنان كه هنوز دو ماه از آغاز نخستوزيرياش نگذشته بود كه دستور تعطيلي كنسولگري ايران در سرزمينهاي اشغالي را صادر و از جانب ايران نامشروع بودن آن رژيم جعلي را اعلام كرد.
حتما براي جامعه ايران امروز نيز حقوق و سرزمين غصب شده ملت مظلوم فلسطين دغدغهاي جدي است اما هواداران بينالمللي رژيم صهيونيستي با رسانههاي فراگيرشان براي از بين بردن قبح اين مساله نزد ايرانيان كم تلاش نكرده و نميكنند.
شايد آنها در خيال خام خود تصور ميكنند با افزايش نارضايتيهاي داخلي، مساله فلسطين هم براي جامعه ايران تا حدي رنگ ببازد. آنها كم تلاش نميكنند تا نشان دهند بخش وسيعي از ابتلائات امروز جامعه ايران نتيجه سياستهايي است كه توسط نظام جمهوري اسلامي در منطقه و به ويژه در مواجهه با مساله فلسطين اجرا شده است. اما بايد پرسيد آيا ما در طول چهار دهه بعد از انقلاب ابتكار تازهاي براي موجهتر كردن مواضعمان نسبت به مساله رژيم صهيونيستي – از تحريم روابط سياسي و مبادلات اقتصادي گرفته تا ممنوعيت روبهرويي با آنها در مسابقات ورزشي و...- داشتهايم؟ در طول چهل سال گذشته جز تاكيد بر وسيعتر شدن تظاهرات و راهپيماييها عليه اين رژيم جعلي و نوشتن شعارهايي روي موشكهاي دوربردمان به زبان عبري چه اقدام ديگري انجام دادهايم؟
در حالي كه ما در اين زمينه از سرمايهاي بس سترگ نه در تاريخ دور باستان بلكه در همين تاريخ معاصر پيش از انقلاب برخوردار بودهايم و آن هم وجود شخصيتهاي موجه و محبوبي است كه كم و بيش همان موضعي را نسبت به رژيم صهيونيستي داشتند كه امروز در نظام جمهوري اسلامي شاهد هستيم.
مگر نخستوزير اين رژيم جعلي با هوس تغيير در ذهن و ضمير مردم ايران به افسانهپردازيهايي تاريخي نميپردازد كه مثلا در عهد فلان پادشاه دوران باستان چنان ارتباطي بين ايرانيان و يهوديان برقرار بوده است؟ حال چرا ما امروز با استناد به دورهاي از تاريخ معاصرمان كه از قضا اهميت به مراتب بالاتري دارد و داراي اسناد مسلم تاريخي است در راستاي سياستهايي كه امروز توسط نظام جمهوري اسلامي اعمال ميشود استفاده نكنيم؟ به ويژه كه مساله نه براي كشور ايران و نه نظام جمهوري اسلامي، هيچگاه يهوديان نبودهاند بلكه ايجاد يك نظام جعلي در سرزمينهاي متعلق به مسلمانان بوده است. البته لازمه بهرهبرداري از اين سرمايه بزرگ تجديدنظر در مواضع مطلقي است كه نسبت به گذشته در ساحت رسمي كشور وجود دارد. با نفي و طرد همه شخصيتها و سياستهاي پيش از انقلاب طبيعي است كه نميتوان از چنين سرمايهاي بهره كافي برد. اما اگر سياستي ديگر در اين زمينه پيش بگيريم و چهرههايي كه در تاريخ اين كشور نام نيكي از خود به جاي گذاشتهاند را قدر بدانيم ميتوان در مواردي كه به اجماع بيشتر ملي نيازمنديم از اعتبار منش و روش آنها بهره بيشتري ببريم. در اين صورت است كه ميتوان با صداي بلند فرياد كشيد مساله ما با رژيم اشغالگر قدس، محدود به نظام جمهوري اسلامي نيست بلكه مسالهاي است كه در اعماق ذهن و ضمير ملت ايران ريشه دارد.
چنان كه پيش از انقلاب محمد مصدق، بنيانگذار جبهه ملي در آغاز دولت خود قطع روابط كامل ايران با رژيم صهيونيستي را اعلام ميكند و ابراهيم يزدي، عضو برجسته نهضت آزادي ايران بعد از پيروزي انقلاب اسلامي پيشنهاد برگزاري راهپيمايي روز قدس را مطرح ميكند كه مورد استقبال بنيانگذار جمهوري اسلامي قرار ميگيرد.