درباره آلبوم «دنياي ناتموم» از گروه بادزنگ
رنج نرسيدن به بهار
امير بهاري
تمركز فعاليتهاي فرهنگي- هنري در تهران است اما اتفاقات خارج از جريان اصلي كه ديدگاه زيباييشناسانه در آنها حرف اول را ميزند در شهرهاي ديگر هم پوياست (شايد حتي قويتر از تهران) و جالب اينكه يكي از پوياترين مراكز موسيقي در ايران، خراسان رضوي و به خصوص شهر مشهد است؛ منطقهاي كه نميتوان از موسيقي آن نوشت وبه ممنوعيت اجرا در آن اشاره نكرد. اين موضوع ربطي به زيباييشناسي ندارد و نتوانسته قدرت توليد محتواي هنري در خطه موسيقيخيز خراسان را تقليل بدهد.
«بادزنگ» سعي كرده با آسودگي بيشتر به استايل مورد نظر خودش بپردازد؛ يك موسيقي الكترونيك- راك ملهم از آلترناتيو راك كه بيان منحصر به فردي به اين مجموعه داده است.
بادزنگ روايت انسان تنهايي است كه هر چه ميرود، نميرسد: «سالهاست... پراميد... در اين عرصهها گشتم... در اين سيارهها... در خط رگهاي آبي... در اين اميال جوشان... تا حس كنم زندهام».
«دنياي ناتموم» گزارش عاطفي از وضعيت هنرمندان موسيقي خراسان است؛ گزارش رنج نگفتن و رنج نرسيدن به بهار. ظاهرا اين ميزان از نااميدي و تاريكي در زمانهاي كه ما امروز گرفتارش هستيم، مناسب ما نيست ولي اتفاقا در چنين روزهايي اين نغمهها مناسبترين موسيقي هستند و آرامشبخشند. تابستان سال 1388 زمان مناسبي براي انتشار يك آلبوم نبود ولي «ترانههاي جنوب» سهيل نفيسي با همه حزنش در آن روزها آرامشبخش بود و بسيار شنيده شد. بادزنگ افق بلندي را ترسيم ميكند كه موانع بسياري براي رسيدن به آن وجود دارد و قهرمان اين داستان تنها و نااميد است اما از روياپردازي دست نميكشد. امروز فقط افقهاي بلند فرهنگي نيست كه خارج از دسترس است، افقهاي خيلي معموليتر هم حالا در حال سودا شدن هستند. اين آلبوم درباره حقوقي است كه هر انساني، هنرمند يا موسيقيداني دارد ولي از او دريغ ميشود. مگر نه اينكه امروز دريغهاي ما فزاينده است؟