جاي خالي ديپلماسي!
قبل از ته كشيدن مهمات زرادخانه ديپلماسي اما، چه مستقيم و چه غيرمستقيم، به استقبال جنگ رفتن و بهانه دميدن در شيپور جنگطلبي كشورمان را به دست دشمن دادن شايد نه قابل توصيه باشد و نه اصلا سازگار با مصالح بلندمدتمان؛ آن هم در نشستي با سفرايي كه در كتاب ديپلماسي، وجوب آزمودن همه راهها را، قبل از شعلهور شدن آتش جنگ و درگيري، آموختهاند و چه بسا چشمداشت شنيدن سخناني غير از اين را نيز از رييسجمهورمان داشتهاند.
اگر رييسجمهور براي چنين اظهاراتي، بنا به هر مصلحت و تدبيري، در جمع بسته حرفهايهاي سياست خارجي كشورمان، دليل و توجيهي هم داشته باشند، همانطور كه اشاره كردم، رسانهاي كردن آن را ميتوان گرهاي تازه برگفتمان اعتدال، چراغ راهنماي سياست داخلي و خارجي ايشان، محسوب كرد. در سياست خارجي آموختهايم كه جنگ و حتي كوبيدن بر طبل آن را همواره گزينه غايي براي عبور از گذرگاههاي خطير تاريخي بدانيم؛ و تنها آن زمان كه ماشين ديپلماسي از نفس افتاده و تيغ آن كند شده باشد. ناممكني عملي كردن تهديدها در عرصه عمل و در رودرروييهاي احتمالي، چاقوي دفاع از امنيت ملي را كند كرده و از كارايي آن در شرايط خطيرتر قابل پيشبيني در آينده خواهد كاست.
ديپلمات بازنشسته