لزوم بازگشت ترامپ به نقطه برجام
فريد مرجايي
ديروز در كاخ سفيد دونالد ترامپ، رييسجمهور ايالات متحده ميزبان نخستوزير ايتاليا بود، وي پس از اين ديدار در نشست خبري در پاسخ به سوال خبرنگاري درباره ايران در يك جمله گفت: «ما هر لحظه آماده مذاكره با ايران هستيم.» اين جمله رييسجمهور امريكا در محافل مختلف، تعبير به اين شده است كه دولت ترامپ آماده مذاكره بدون هيچ «پيششرط» با ايران است. ايران هيچگاه از مذاكره و گفتوگو فراري نبوده و با مذاكره موافق بوده است اما در اين باره چند نكته را بايد در نظر داشت:
1- دولت دونالد ترامپ بايد مواضع خود را در مورد 12 درخواست پمپئو به عنوان پيشفرض روشن كند. چند ماه پيش، مايك پمپئو، وزير خارجه دولت ترامپ 12 مورد را به عنوان سياست امريكا در قبال ايران به عنوان پيششرط يك مذاكره ديپلماتيك اعلام كرد. موارد ذكر شده در بيانيه پمپئو درخواستهاي ماكسيماليستي و حداكثري از ايران بود. اگر ايران قرار است كه همه درخواستهاي جناح راست و نومحافظهكار امريكا را دو دستي قبل از مذاكره تقديم كند، پس فايده جلسه مذاكره چيست؟ امريكا كه به همه تقاضاهايش قبل از جلسه مذاكره رسيده است. در عين حال، همزمان با بيانيه مايك پمپئو، بعضي از مقامات سياست خارجي دولت ترامپ با سازمان فرقه رجوي، ملاقات كرده و خانم نيكي هيلي، نماينده دولت ترامپ در سازمان ملل، يكي از توييتهاي آنان را در حساب توييتري خود درج كرده بود.
دو ساعت بعد از گفتار كوتاه ترامپ در كنفرانس خبرياش در كاخ سفيد مبني بر آمادگي براي مذاكره با ايران، باز وزير خارجه امريكا مايك پمپئو در مصاحبه با شبكه خبري CNBC اظهار داشت كه ايران قبل از هر مذاكراتي، بايد پيششرطهايي را برآورده كند. وي در سخنانش ادعاهايي را در مورد دموكراسي در ايران، رفتار خرابكارانه و سياست منطقهاي ايران مطرح كرد. در اين بزنگاه ما با توجه به سخنان ضد و نقيض دونالد ترامپ و مايك پمپئو، نميدانيم كه موضع دولت ترامپ چيست؟ اروپاييان و ديگر كشورها به اين نتيجه رسيدهاند كه تا اين برهه زماني، سياست خارجي دولت ترامپ از انسجام لازم برخوردار نيست. ترامپ هر هفته موضع خود را عوض ميكند، توييتهاي دو سطري پرزيدنت، ديپلماتها و مخاطبين را گيج كرده و مقامات دولت وي سياستهاي ضد و نقيضي را مطرح ميكنند. اين تضادها در رابطه با پيمان نظامي ناتو، جنگ تجارتي با چين، تفاهم با روسيه و نبود دستاورد ملموس از مذاكره با كره شمالي نيز ملموس است. دقيقا از همين جهت است كه در امريكا، گلوباليستهاي دموكرات و جمهوريخواه و حتي نومحافظهكاران امريكايي، سياست خارجي و ديپلماسي ترامپ را بحراني و مزاجي ميدانند.
2- از نظر ما، از آنجا كه اتحاديه اروپا، روسيه و چين توافقنامه برجام را معتبر محسوب كرده بودند، در حقيقت، حركت دولت ترامپ با تحميل تحريم عليه ايران و خروج از برجام بطور يكجانبه (در تضاد با قطعنامه سازمان ملل)، در عمل همه را در موضع يك پيش شرط قرار ميدهد. از نظر منطقي، در حقيقت دولت ترامپ بايد برگردد به نقطه توافق برجام و از آن نقطه روند مذاكرات شروع شود، وگرنه، امريكا با تحريمها و خروج از برجام مفاد يك مذاكره را با پيششرط روبهرو كرده است.
پارامتر درازمدت: مشكل امريكا اين است كه هرگاه سياستمدار يا دولت جديدي ظاهر ميشود، توافق رسمي موجود را باطل كرده و به دنبال مذاكرات جديد است. در سال 2003 در توافق سعد آباد، 1+2 (سه كشور اروپايي) با ايران به توافقي رسيد ولي به دستور دولت جورج بوش، در پاريس اين توافق تخريب شد. در سال 2010 با پشتيباني سياسي امريكا، توافق ايران-تركيه-برزيل انجام شد، ولي هيلاري كلينتون به عنوان وزير خارجه اوباما، توافقنامه ايران- تركيه- برزيل را تخريب كرد. سپس جان كري جانشين هيلاري كلينتون شد و توافقنامه برجام صورت گرفت. اكنون نيز دوباره همين دومينو تكرار شده و دونالد ترامپ با تخريب توافق هستهاي دوره اوباما به دنبال مذاكرهاي جديد است. در تحليل نهايي، اهرمي كه توافقنامه و مذاكرات بينالمللي را معنيدار ميكند اين است كه طرفين به امضاي خود پايبند بمانند. كشور كره شمالي با دولت امريكا در زمان بيل كلينتون به يك توافق هستهاي رسيدند. وقتي دولت بوش بعد از كلينتون سر كار آمد، آن توافقنامه را باطل اعلان كرده، به دنبال يك «توافق بهتر بود». بعد از آن، هيچ توافقي بين كره شمالي و امريكا صورت نگرفت. اكنون هم در زمان ترامپ، كره شمالي هيچيك از تسليحات هستهاي خود را نابود نكرده است.