شليك كن ژنرال
احسان نجابت
با وجود درگيريهاي لفظي در حوزه قدرتهاي سخت، به نظر جبهه اصلي تقابل ميان ايران و ايالات متحده در شرايط كنوني نه ميادين نظامي بلكه عرصههاي اقتصادي است. شكي نيست كه پيشاني اقتصاد ايران و مهمترين منبع درآمد دولت بهويژه درآمدهاي ارزي، صنعت نفت است. نفت خام، گاز مايع، انواع مشتقات نفتي و محصولات پتروشيمي بخش اصلي و حياتي صادرات كشور را تشكيل ميدهد و به تنهايي ميتواند تكليف اقتصاد ايران را مشخص كنند. معمولا تقابل قدرتهايي كه هزينه تقابل سخت را براي تحقق اهداف خود بيش از منافع آن ميبينند داراي سه مرحله است. مرحله اول شامل زورآزمايي و قدرتنمايي طرفين است. هر يك از طرفين با نمايش كارتهاي قدرت خود تلاش ميكند به طرف مقابل بفهماند كه چه ابزارهايي براي به كرسي نشاندن نظرات خود دارد. مرحله دوم با مذاكرات محدود، مذاكرات رسمي و نهايتا توافق نسبي سپري ميشود. اما مرحله سوم در حقيقت با بررسي نتيجه توافق سپري ميشود. هريك از طرفين دائم با سبك و سنگين كردن هزينهها و عوايد توافق براي خود به اين موضوع فكر ميكند كه آيا ظرفيت بالا بردن منافع خود را دارد يا بايد در چارچوب توافق و تعادل موجود حركت كند. بديهي است با استنباط هريك از طرفين از وجود ظرفيت چانهزني بيشتر حتما مجددا اين چرخه شروع شده و به مرحله اول بازميگرديم. به نظر ميرسد تحليل سران كاخ سفيد دقيقا چنين است و نتيجه بازگشت به مرحله اول است. هرگونه اظهارنظر در اين مورد كه اگر چنين كرده بوديم يا چنان اين تصميم اتخاذ نميشد صرفا يك گمانه زني است...
كه احتمالا با آوردن قرينهاي براي آن ادعاي مذكور با ترديد مواجه ميشود. بنابراين اكنون مهمتر از اينكه برسر چه ميكرديم بهتر بود بحث شود لازم است در مورد چه كنيم تبادل نظر شود. در خرداد ماه سال 94 به نظر ميرسيد پيش از نهايي شدن توافق بزرگ هستهاي كه بعدا برجام نام گرفت بيان كردم كه باتوجه به عملكرد متوسط كشور در دوران پيش از توافق (مرحله اول) قطعا اين توافق نيز يك تفاهم متوسط با نقاط قوت و ضعف جدي خواهد بود كه به دليل توانمندي تيم مذاكره و مجموع شرايط توافق از امكانات در اختيار از سطح قدرتنمايي طرف ما نتيجه بهتري حاصل شد. تجربه نشان داد كه نتيجه همان بود كه پيشبيني ميشد اما ظهور دولتي تماميتخواه با انتظارات حداكثري در روابط بينالمللي كمتر قابل پيشبيني بود كه محقق شد. امروز واقعيت اين است كه دولت مستقر امريكا از منافع خود در تفاهم ايجاد شده راضي نيست و به دنبال حداكثرسازي منافع خود است. بنابراين چرخه مجددا آغاز شده و به مرحله اول بازگشتيم. در اين مرحله بايد قدرتنمايي كرد. بايد نشان داد كه ميتوانيم تهديدهاي طرف مقابل را خنثي كنيم، ميتوانيم تهديدش كنيم، ميتوانيم به زندگي خود ادامه دهيم و شديدا ميخواهيم كه در يك تفاهم عادلانه برد- برد با او به سر ببريم. حاكميت به اين يقين رسيده كه دوران توافق سپري شده و مرحله زورآزمايي مجدد براي توافق بزرگتر آغاز شده است. رييسجمهور به صراحت اين جمعبندي را اعلام كرد. فرمانده سپاه قدس به غايت اين نقش را كامل و بينقص ارايه داد. اعلام شفاف ظرفيتهاي كشور در حوزه قدرت سخت و نشانههايي براي اثبات درستي مدعاهاي مطرح شده. حتي فراتر از آن استراتژي كلان مقابله يعني درگيري نامتقارن و جغرافياي آن نيز اشاره شد. به نظر ميرسد باتوجه به عدم تمايل واقعي طرفين براي ورود به مقابله فيزيكي، سردار امكان نقشآفريني بيش از اين را در اين مرحله ندارد و اين ژنرالهاي اقتصادي هستند كه بايد به ميدان بروند. واقعيت اين است كه مهمترين عرصه تقابل حوزه اقتصاد است. حوزهاي كه ميتواند منشأ تهديدات بسياري براي كشور باشد و طرف مقابل حس برتري محسوس و كم هزينهاي را در آن دارد. نيازي به گفتن نيست كه اقتصاد كشور در شرايط كنوني بهشدت به عملكرد صنعت نفت وابسته است. بنابراين مهمتر از مواضع سرداران توانمند نظامي كشور بايد منتظر عملكرد و مواضع ژنرالهاي اقتصادي بهويژه در وزارت نفت بود. مهمتر از بستن تنگه هرمز باز كردن بازارهاي جهاني به روي محصولات ايراني و امكان تبادلات مالي تعيينكننده است. بايد تصميمات خاص براي شرايط خاص گرفت. بديهي است شرط اساسي براي پيروزي در هر عرصهاي ابتدا مشاركت و همراهي مردم است. شايد پارهاي از گشايشهاي اجتماعي و سياسي بتواند همدلي، همراهي و همكاري حداكثري در جامعه ايجاد كند. اصولا تهديدهاي خارجي همواره اتحاد زير پرچم را ايجاد ميكند اما شايد برخي دلخوريها و بياعتماديهاي موجود گروههاي قابل توجهي را پراكنده و نااميد كرده باشد كه ضرورت اصلي و مهمترين فاكتور حياتي موفقيت در هرعرصهاي پرداختن به اين سرمايههاي اجتماعي است. اتاق فكر ضدايراني حاكم بر كاخ سفيد معتقد است كه چون دوران پيش از توافق را دولت گذشته با تسامح و تساهل گذرانده، مذاكرات نتيجه حداكثري مورد نظر آنها را نداشته و بنابراين با بازگشت به مرحله قبل ميخواهد جبران مافات كند. اكنون نوبت ما است كه نشان دهيم ما هم معتقديم كه مشكلاتمان در آن زمان بيش از آنكه ناشي از تحريمها بوده باشد ناشي از مشكلات مديريتي داخلي بوده است. موضوعي كه آقاي زنگنه بارها اعلام كرده و معتقد است بايد جاي سربازها را در وزارت نفت ژنرالها بگيرند تا مديريت كارآمدتر شود. اكنون بهترين زمان براي اثبات اين مدعاست تا ژنرال نشان دهد كه ما ميتوانيم. يادمان باشد در تاريخ، توافقات را تنها به پاي زمامداران وقت نمينويسند بلكه عمدتا به پاي نسل موثر حاضر در آن زمان مينويسند.