آقازادهها
در برابر نجيب زادگان
احمد موثقي
حساسيت جامعه در مورد پديده آقازادگي به معناي حساسيت نسبت به فساد است. اگر موردهاي فساد در كشور نادر بود به سرعت اين حساسيت اجتماعي قابل كنترل بود. كمااينكه در خيلي از كشورها از جمله آلمان، كره جنوبي و چين با موارد نادر با قاطعيت برخورد ميشود، چراكه مشروعيت نظام سياسي بستگي به اين مساله دارد. پديده آقازادگي در اين سالها روبه گسترش است.
خانوادههاي مشخصي، طي سالها موقعيت خاصي در نظام سياسي پيدا كردهاند. اين مساله به تدريج اعتماد عمومي را از بين برده است. هرچند كه فضايي پوپوليستي در اين مورد حاكم است ولي پديده آقازادگي به هر حال وجود دارد و به شكل بيماري درآمده است. شفافيت در گفتمان دموكراسي مساله مهمي است كه در ايران وجه بسيار ضعيفي است. صدا رساني از نهادهاي اجتماعي و مدني و احزاب سياسي با قوت صورت نميگيرد. و يكي از دلايل گستردگي فساد محدوديتهاي دموكراتيك است. اگر رويههاي دموكراتيك و رقابت سالم در حوزه سياسي و اقتصادي به وجود بيايد، پادزهر فساد را هم در دست خواهيم داشت. شيوع فساد از جمله پديده آقازادگي به نواقص دموكراسي در ايران بازميگردد.
وقتي كه فرزندان مسوولان كه بايد در برابر مردم پاسخگو باشند، از رانت استفاده ميكنند، اعتماد جامعه از بين ميرود. در چنين شرايطي آنان نيز به كار و توليد گرايش پيدا نميكنند و «اخلاق كار» آسيب ميبيند. وقتي كه محروميت عينيت مييابد و شكافهاي طبقاتي گسترده ميشود، شورش و عصيان و نارضايتي گسترش پيدا كرده و جامعه را متلاشي ميكند. مردم ضد اجتماع ميشوند و ديگر كار نميكنند. پديدهاي ضد اجتماعي، اجتماعي ميشود و عموميت پيدا ميكند. وقتي نظام اجتماعي و اقتصادي بر مبناي كار نباشد و حمايت از كساني كه كار و توليد ميكنند، صورت نميگيرد، تمايل به كار نكردن فراگير ميشود. آسيب ديدن اخلاق كار يكي از پيامدهاي پديده آقازادگي خواهد بود.
وقتي جو حاكم بر كشور مشوق توليد نيست، مشوق سرمايهگذاري هم نخواهد بود. عرضه و تقاضا با هم نميخواند و تورم بالا ميرود و كساني را كه بايد با يك شيفت كاركردن بتوانند خرج ماهانهشان را دربياورند و پسانداز هم بكنند، مجبور به دو شيفت كار كردن ميكنند. بخشي از جامعه هم به اين سمت كشيده ميشود اما اين الزاما به معناي كار كردن نيست چون كار بايد بهرهوري خود را
نشان بدهد.
اين مساله اصولا در بخشهاي مختلف واحدهاي توليدي اثر معكوس ميگذارد. مردم هر طوري كه فرصت كنند، از كار فرار ميكنند چون انگيزه كار از بين رفته است. دليلش اين است كه زندگي افراد با كار تامين نميشود و با پديده كارگريزي نيز مواجه ميشويم. اوقات فراغتشان را هم از دست ميدهند و به اين ترتيب وجدان اجتماعي نسبت به كار از بين ميرود.
آقازادهها از منابع مختلف رانت بهره ميگيرند. اگر نظام اقتصادي سالم باشد، درآمد و ثروت از راههاي مشروع، قانوني و برمبناي مهارت و تخصص و در فرصت برابر كسب ميشود. به جاي شايستهسالاري و رقابت شاهد رانت و انحصارطلبي خواهيم بود.
اگر شايستهسالاري باشد، بايد اقشار ديگر هم سرمايهدار شوند اما عدهاي تنها با دسترسي به منابع رانت در موقعيتهاي كليدي قرار ميگيرند. با نوعي خانوادهسالاري و اليگارشي مواجه هستيم كه گروههاي خاصي دسترسي به پوزيشنهاي كليدي و از جمله رانت اطلاعاتي دارند. بدون اينكه اين افراد نقشي در توليد داشته باشند، درآمدهاي سرشار كسب ميكنند. آنها چون ثروتشان را از راه مفت و غيرمولد به دست آوردهاند، به صورت غيرمولد نيز صرف ميكنند. كسي كه سرمايهدار باشد، هيچوقت ماشين چند ميلياردي سوار نميشود. سرمايهدار به انباشت سرمايه اهميت ميدهد، نه اتلاف آن. اتفاقا سرمايهدار ولخرجي نميكند. آقازادهها پولي كه غيرمولد به دست آمده را به صورت غيرمولد خرج ميكنند.
سرمايهدار جنتلمن است، يعني اصالت و نجابت دارد و چشم و دل سير است. آقازادهها اگر از خانوادههايي در طبقه اجتماعي بالا بودند و به معناي واقعي كلمه نجيبزاده و اشراف بودند، چشم و دلشان سير بود. اما عدهاي پيش از كسب موقعيت اصلا پول نديده بودند. آنها از طبقات پايين بالا آمدهاند و اين بحث جداگانهاي را ميطلبد كه طبقات پايين چطور بايد
بالا بيايند.
آيا پا برهنهها بايد به صورت رانتي بالا بيايند؟وقتي يكباره و از مسيرهاي غير رقابتي و غير مولد بالا بيايند، نتيجه اين ميشود كه ميلياردها دلار هم داشته باشند، سير نميشوند. آمار ثروتمندان را كه بگيريم با افرادي مواجه ميشويم كه با حدود 30 سال سن ميلياردها تومان ثروت دارند. فاسد بودن نظام اقتصادي موجب اين امر ميشود. وقتي عدهاي بخش عمده ثروتشان خارج از كشور است، چطور از صاحبان سرمايه ميخواهند كه ثروتشان را از كشور خارج نكنند. اتفاقا چنين رويكردهايي است كه به ضرر نظام تمام ميشود.
عضو هيات علمي علوم سياسي در دانشگاه تهران