موانع تحقق توسعه اجتماعي در اردبيل
محمد زينالي اُناري
توسعه اجتماعي روندي است كه در اثر ساماندهي روابط اجتماعي و شكلگيري روابطي هرچه مبتني بر تفاهم، همبستگي و همساز است. اما تحقق آن، نيازمند ابزارهايي است كه اين ماجرا نياز دارد. در اينكه چگونه ميتوان تفاهم، همبستگي و همافزايي را شكل داد، ابزارها و ضرورياتي ميطلبد كه هم اينك تحقق آنها با سختي مواجه است. ضمن اينكه وضعيت اجتماي امروزي نيز از نظر اين سه عنصر ذكر شده، چندان مطلوب نيست. تفاهم، يعني روابط مبتني بر درك متقابل، در شرايطي كه وضعيت گفتوگوهاي مأنوس بين شهروندان وجود ندارد، ماحصل شيوه شكلگيري شهر، مهاجرتهاي متوالي در قرن اخير و مشكلاتي كه فرايند شكلگيري كنش شهروندي آنها است. همبستگي نيز مشتقي از تفاهم است، كه ميتواند به شكلگيري روابط سازمانيافتهاي كه براي گرداندن شهر ضرورت دارد، منتهي شود. اما اغلب فرايندهاي شهروندي به جاي اينكه متكي بر «توليد» كه عنصر اصلي زندگي شهروندي باشد، در اثر بلوكه شدن شهروندي سالم و پايدار، به صورت خرده فرهنگهاي آبادي و مشكلات متنوع آن ديده ميشود. وقتي نتوان در نظام شهري اصنافي برآمده از همسازي و شيوه تعيين دموكراتيك از گروههاي مختلف شغلي شكل داد، در واقع روند شكلگيري جامعهاي مبتني بر تقسيم كار و همسازيهاي برآمده از آنچه در قالب درون اصناف و چه در ميان اصناف مختلف متوقف شده و جاي خود را به برآيندي از خرده فرهنگها و نظم ناشي از تجربههاي پيش از شهر ميشود. در نتيجه، به جاي جامعه شهري و شهروندان خلاق، اجتماعاتي از هم گسسته با شهرنشيناني درمانده، گسسته و جدالي شكل ميگيرد تا روز به روز بر روند سوءتفاهمها، گسستگيها و تضادها افزوده شود. اغلب ما، بيكاري، تفاوت طبقاتي و بسياري از مسائلي اينچنين را به صورت اموري عادي و ديرينه ميپنداريم و فكر ميكنيم اين موارد آنچنان حل ناشدني هستند، يا بهطور خيلي اضطراري به منابع مالي و حمايتهاي جهاني نياز دارند، اما اغلب مشكلات جامعه ما، با تفاهم و همدلي قابل رفع است و در تاريخ هم بسياري از ظلمها، استبدادها و تهديدات بيگانگان، از طريق تفاهم و همبستگي ما مرتفع شده است. ليكن، آن ديدگاه ذهني كه به جاي چنين راهحل واضحي، حل مشكلات را بر دوش مسائل متنوع خارج از اراده شهروندان مينهد، نوعي گمراهي، كه مانعي بزرگ بر سر راه تفاهم و همسازي است، است. اما دريچه شكلگيري تفاهم، گفتوگو است، آن هم گفتوگويي كه كار، نظم زندگي و بهزيستي را محور اصلي خود قرار دهد. در اين صورت، ميتوان به تدريج بر موانعي كه به شكلهاي مختلفي بر سر راه تفاهم و همدلي ايجاد ميشود، غلبه كرد. البته شكلگيري گفتوگو، نيازمند توجه عميق همگان بر اين موضوع است، گفتوگو ميتواند در تمام ردههاي اجتماعي شكل گيرد و براي مردم مكانهاي مأنوس با گفتوگو را در محيطهاي شهري شكل دهد. اما جامعه ما اخيرا بهشدت از گفتوگو ميگريزد و بر تكروي و خودمداري متكي شده است. لذا آنچه ضرورت دارد، گفتوگو براي راهاندازي گفتوگو است و اين يكي از محوراي اصلي همايشهايي است كه به توسعه اجتماعي ميانديشيند. لذا «گفتوگو»، آن هم در مورد توسعه اجتماعي، ميتواند به تدريج راهكارهاي مثبتي كه براي خلق نظم پايدار شهري، با شهرونداني خلاق و همدل ضروري است، پيش روي مردمان قرار دهد. به اين منظور، هر قدر مناسبتها و هم انديشيهاي علمي و ترويجي در خصوص توسعه اجتماعي و اصلاح فرهنگ توسعه اجرا گردد، همان قدر با محوريت بخشيدن به موضوعاتي چون توسعه اجتماعي، تفاهم و فرهنگهاي همساز، به تدريج بر اين موانع غلبه خواهد كرد.