در چهاردهم ماه مهسال 1948، بنگوريون تاسيس دولت جديد اسراييل را اعلام كرد و اولين نخستوزير و وزير دفاع آن شد. او ميدانست كه بايد در انتظار چه چيزي باشد.
بنگوريون، سالها پيش از اين دستور شكلگيري يك شبكه وسيع از منابع اطلاعاتي در كشورهاي عربي را داده بود. حالا، سه روز قبل از تاسيس اسراييل، روون شيلوهه، مدير دپارتمان سياسي آژانس يهود كه همان بخش اطلاعاتي آژانس بود، او را مطلع كرده بود كه «دولتهاي عرب بالاخره تصميم گرفتهاند كه در 15 ماه مه بهطور همزمان حمله را شروع كنند... اتكاي آنها هم به فقدان سلاحهاي سنگين و نداشتن نيروي هوايي عبري است.»
اطلاعات دقيق بود. در نيمهشب، بعد از آنكه تاسيس دولت اعلام شد، هفت ارتش حمله كردند. تعداد آنها بيشمار بود و تجهيزات آنها بينهايت بهتر از نيروهاي يهودي بود، آنها در همان حمله اوليه پيروزيهاي قابل توجهي را به دست آوردند و چندين شهرك را فتح و آسيبهاي جدي وارد كردند. دبيركل لژيون عرب، عبدل رحمان اعظم پاشا، اظهار كرد: «اين جنگي مخربتر و كشندهتر از كشتار مغولها و جنگهاي صليبي كه به ياد داريد، خواهد بود.»
اما يهوديها - كه حالا اسراييليها هستند- به سرعت جمع شدند و حتي به دفاع برخاستند. بعد از يك ماه يك آتش بس موقت سريعا توسط كنت فولك برنادت، نماينده ويژه سازمان ملل، برقرار شد. هر دو طرف خسته شده بودند و به دنبال استراحت و تجديدقوا بودند. زماني كه جنگ دوباره شروع شد، ميز برگشت؛ اسراييليها با اطلاعات عالي و مديريت برتر نبرد همراه با كمك بسياري از بازماندگان هولوكاست كه به تازگي از اروپا رسيده بودند، نيروهاي عرب را به عقب راندند و در نهايت قلمروهاي بيشتر از آنچه در طرح تقسيمي سازمان ملل به آنها داده شده بود، به دست آوردند.
با آنكه اسراييل، نيروهاي نظامي برتر را دفع كرده بود اما بن گوريون نسبت به پيروزي كوتاهمدت نيروهاي دفاع اسراييل (IDF) – ايدياف - تازه متولد شده مغرور نشده بود. عربها شايد جنگ اول را باخته بودند اما آنها – چه آنهايي كه در فلسطين زندگي ميكردند و چه دولتهاي عربي كه اسراييل را در محاصره داشتند – مشروعيت ملت جديد را قبول نداشتند. آنها خواهان نابودي اسراييل و بازگشت پناهندگان به موطنشان بودند.
بنگوريون ميدانست كه نميتواند به دفاع طولاني مدت «ايدياف» اميد داشته باشد و مرزها را با نيروهاي انساني پركند. لذا او از باقيماندههاي عمليات اطلاعاتي «شاي» حگانه شروع به ساختن يك سيستم متناسب جاسوسي براي يك دولت مشروع كرد.
بنگوريون در 7 ژوئن، مشاوران عالي خود را كه به سرپرستي شيلوهه بود به دفترش كه حالا در مجموعه سابق تمپلر در تلآويو بود فراخواند. شيلوهه در گزارشي كه به بنگوريون نوشته بود آورده بود، «اطلاعات يكي از ابزارهاي سياسي و نظامي است كه ما براي اين جنگ به آن نياز فوري داريم. اين به يك ابزار دايمي در دستگاه سياسي [زمان صلح] بدل خواهد شد.»
لازم نبود كه بنگوريون را براي اين كار ترغيب كرد. بعد از اين همه اتفاقات عجيب و غريبي كه در تاسيس دولت صورت گرفته بود كه بخش بزرگي از آن هم حيرت انگير بود، همه مديون استفاده موثر از اطلاعات دقيق بود.
همان روز او دستور تاسيس سه آژانس اطلاعاتي را صادر كرد. اولين آن، دپارتمان ستاد ارتش نيروهاي دفاعي اسراييل بود كه بعدا مخفف عبري آن شد، آمان (AMAN). دومين، شين بت (Shin Bet) بود كه مسووليت امنيت داخلي را بر عهده داشت و يك نوعي از تركيب افبياي امريكا و امايفايو بريتانيا بود. (اين سازمان بعدا نامش را به آژانس امنيت اسراييلي تغيير داد اما اكثر اسراييليها هنوز به نام مخفف آن، شاباك يا آنچه هنوز در اين كتاب شينبت ميناميم، ارجاع ميدهند.) و سومين آن، دپارتمان سياسي – كه اكنون متعلق به وزارت جديد خارجه است تا آژانس يهود- به جاسوسي خارجي و جمعآوري اطلاعات ميپردازد. خانههاي متروكه تمپلر در همسايگي سارونا، نزديك وزارت دفاع، به هر كدام از اين نهادها واگذار شد و دفتر بنگوريون هم در مركز آن قرار گرفت كه ظاهرا نيروهاي سرويسهاي امنيتي را سازماندهي كند.
اما هيچ چيز در ماهها و سالهاي اول آنقدر مرتب نيست. باقيماندههاي آژانسها؟؟؟؟؟؟ حگانه، جذب سرويسهاي مختلف امنيتي يا حلقههاي جاسوسي شدند؛ آنها سپس دوباره به هم ميريختند و جذب ديگري ميشدند. به اينها هم درگيريهاي هزارگانه داخلي و برخوردهاي خودخواهانهاي كه اساسا ذات انقلابيون است را اضافه كنيد كه در جاسوسيهاي زيرزميني هرج و مرج ايجاد كرده بود. ايسر هارل يكي از پدران بنيانگذار اطلاعات اسراييل گفت: «سالهاي سختي بود. ما مجبور بوديم كشوري را تاسيس و از آن دفاع كنيم. اما ساختار سرويسها و تقسيم كار بدون هيچ قضاوت سيستماتيك، بدون بحث با تمامي افراد مرتبط و تقريبا سرسري و توطئهآميز تعيين شده بود.»
در شرايط عادي، مسوولان، مرزها و روشها را شفاف ميكنند و كارگزاران حوزه صبورانه منابع اطلاعاتي را طي سالها جمعآوري ميكنند. اما اسراييل اين نعمت را نداشت. در حالي كه كشور جوان در حال مبارزه براي هستي خودش بود، عمليات اطلاعاتي آن بايد در حين پرواز و تحت محاصره ساخته ميشد.