عوامزدگي
و نگاه سياسي به تاريخ
حميدرضا حسيني
اگر در يك جمع دوستانه يا خانوادگي يك پزشك حضور داشته باشد و در مورد يك بيماري يا درمان آن يا خواص داروهاي مختلف صحبت كند، تقريبا همه كساني كه حاضرند در مقام شنونده يا پرسشگر ظاهر ميشوند. اما در همين جمع اگر صحبتي در مورد دورههاي مختلف تاريخ به ميان بيايد، همه حاضران در مقام اظهارنظر ظاهر ميشوند. چرا اين اتفاق ميافتد؟ چرا افراد وقتي در مقابل تاريخ قرار ميگيرند از مقام شنونده و پرسشگر به مقام يك اظهارنظركننده ميرسند؟ به اين علت كه عموم مردم پزشكي يا مهندسي را يك علم به شمار ميآورند كه بايد در دانشگاه و از طريق آموزش و پژوهش كسب شود و هر كسي نميتواند بدون طي كردن اين مراحل در مورد آنها اظهارنظر كند. اما تاريخ در جامعه ما به عنوان يك علم تلقي نميشود و به همين دليل الزامي ندارند كه عالم باشند و بعد در مورد يك موضوع تاريخي اظهارنظر كنند. يكي از دلايل اين رويكرد اين است كه چه مردم و چه حكومتها از منظر سياست به تاريخ نگاه ميكنند، بنابراين كشف حقايق تاريخي براي آنها چندان اهميتي ندارد، بلكه بيشتر به يك تسويهحساب سياسي از طريق رجوع به تاريخ فكر ميكنند و بيشتر از اينكه تاريخنگاري اتفاق بيفتد، شاهد تاريخسازي هستيم. به طور مثال موردي كه اين روزها پررنگتر شده است، نگاه به دوره رضاشاه داريم، از يك سو مخالفان حكومت پهلوي وقتي از اين دوره از تاريخ صحبت ميكنند، تنها به نقاط ضعف از جمله استبداد سياسي، فساد اقتصادي و اخلاقي و وابستگي به قدرتهاي خارجي اشاره ميكنند. در نقطه مقابل كساني كه به هر دليل با حاكميت مساله دارند، صرفا كارهاي مثبتي كه در اين دوره از تاريخ صورت گرفته را پررنگ ميكنند. در واقع بحث اين دو گروه تاريخ نيست، بلكه سياست است. در حقيقت از تاريخ به عنوان ابزاري سياسي استفاده ميكنند. وقتي تاريخنگاري به عنوان يك مقوله علمي و پژوهشي مورد توجه قرار نگيرد، طبيعي است كه اين تاريخ شكل عوامزدهاي پيدا ميكند و در نهايت به اين نقطه ميرسد كه در آشوبها عدهاي شعارهايي در حمايت از حكومت پهلوي ميدهند، اينها كساني هستند كه اطلاعي در مورد دوره پهلوي ندارند و نميتوانند نقاط ضعف و قوت اين مقطع از تاريخ را بيان كنند، بلكه تنها براي مخالفت با حاكميت به اين دوره از تاريخ رجوع ميكنند.
مساله بعد اين است كه اهالي حوزه تاريخ هم سعي نكردهاند كه به بستر اجتماع بيايند و تاريخ و مسائل تاريخي را براي عموم مردم توضيح دهند. اين انفعال باعث ايجاد يك خلأ شده است كه سياستمداران به خوبي از اين خلأ استفاده كردهاند. در روزهاي اخير هم شاهد واكنشهاي عمومي به كنوانسيون رژيم حقوقي درياي خزر بوديم. هيچ وقت مورخان و اساتيد دانشگاه در حوزه تاريخ كتابي تهيه نكردهاند كه به شكلي ساده و قابل درك براي مردم توضيح دهند كه جنگهاي ايران و روس چه بود و دو قرارداد گلستان و تركمانچاي كه در پايان دور اول و دوم جنگهاي ايران و روش منعقد شد، شامل چه مواردي بود، چه تبعاتي در دوره قاجار داشت و چه تاثيراتي در امروز ايران دارد. مورخان همواره در جمع خود ديالوگهايي برقرار ميكنند و در رابطه با اختلافنظرهاي علمي با يكديگر مناقشه و مجادله ميكنند، هيچ وقت روي صحبتشان با مردم نبود. از آنجا كه مردم هم از تاريخ سوالاتي دارند و نميتوانستند پاسخ سوالاتشان را از اهل تاريخ بگيرند، عده ديگري كه از زاويه سياسي به تاريخ ميپرداختند، آمدند و در جايگاه پاسخگويي مردم نشستند.
نظام آموزشي ما هم در اين مساله نقش دارد. بچهها وقتي به مدرسه ميروند، در نخستين مواجهه خود با تاريخ كه در كتابهاي درس تاريخ اتفاق ميافتد، اين موضوع به آنها القا نميشود كه تاريخ يك علم است و آن چيزي كه از تاريخ در مدارس ميآموزند، مجموعهاي از محفوظات است، نه روش درست انديشيدن و درست پژوهيدن در حوزه تاريخ، بنابراين در بسياري موارد مردم تاريخنگاري را با روايتگري و داستانسرايي يكي ميدانند و از آنجا كه داستانسرايي با تخيل نسبتي نزديك دارد، احساس ميكنند بر اساس تفكرات و باورهاي خود هر زماني كه بخواهند، ميتوانند در مورد تاريخ اظهارنظر كنند.
نگاه سياسي به تاريخ باعث عوامزدگي شده است. غالب كساني كه در مورد كنوانسيون خزر اظهارنظر ميكنند و معتقدند اين اتفاق از قرارداد تركمانچاي هم بدتر است، نه ميدانند مفاد قرارداد تركمانچاي چه بوده، نه اطلاعي در مورد قرارداد 1921 ايران و شوروي چه بوده و نه حتي اطلاعي در مورد مفاد قراردادي كه چند روز پيش به امضا رسيده است دارند، تنها براي اينكه دستاويزي براي مخالفت با سياست حاكم بر كشور داشته باشند، سعي دارند اين اتفاق را با قرارداد تركمانچاي مقايسه كنند. در مقام دفاع يا محكوم كردن قرارداد جديد نيستم، اما معتقدم كساني كه هيچگونه اشرافي به سابقه قراردادهاي ايران در حوزه خزر ندارند و از مسائل مربوط به حقوق بينالملل از جمله رژيم حقوقي آبهاي بسته مثل درياي خزر اطلاعي ندارند، حق اظهارنظر در اين رابطه ندارند و بايد اين ميدان را واگذار كنند به متخصصان در حوزه تاريخ و سياست و حقوق بينالملل تا آنها در اين رابطه اظهارنظر كنند.
پژوهشگر تاريخ