برخيز و اول بكش(20)
دنياي سرّي متولد ميشود-
استخدام جاسوس هنرمند
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
در ماه جولاي سال 1952 نمايشگاه نقاشي چارلز دووال، هنرمند آلماني – فرانسوي در موزه ملي قاهره افتتاح شد. دووال، يك مرد بلند قد جوان كه سيگار از روي لبش ترك نميشد، دو سال پيش از اين از پاريس به قاهره نقل مكان كرده بود، دليلش هم اين بود كه «عاشق سرزمين نيل
شده است.»
مطبوعات قاهره هم به نوبه خود مقالات تحسينبرانگيزي درباره دووال و آثار او به چاپ رساندند – منتقدان ميگفتند كه او بهشدت تحت تاثير پيكاسو قرار گرفته است- او به زودي در سطوح بالاي جامعه محل اعتبار شد. در واقع، وزير فرهنگ مصر در افتتاحيه نمايشگاه دووال حضور يافت و حتي دو اثر او را خريد كه دووال پول آن را به صندوق موزه واريز كرد، موزهاي كه آثار او را براي 23 سال آينده آويزان
كرده بود.
5 ماه بعد از افتتاحيه و زماني كه نمايشگاه بسته شد، دووال گفت كه مادرش بيمار شده است و او براي مراقبت از مادرش بايد سريعا به پاريس برگردد. او بعد از بازگشتش به فرانسه چندين نامه به دوستان قديمياش در مصر ارسال كرد و پس از آن ديگر هيچ خبري از او شنيده نشد.
اسم واقعي دووال، شلمو كوهن – آباربانل بود .او يك جاسوس اسراييلي بود. شلمو كوچكترين پسر از چهار پسر يك خاخام در هامبورگ آلمان بود. در زمستان سال 1933، زماني كه نازيها به قدرت رسيدند و شروع به اعمال قوانين نژادپرستانه كردند، خانوادهاش به فرانسه و سپس به فلسطين فرار كردند. 15 سال بعد كوهن آباربانل كه تواناييهاي هنرياش از زماني كه بچه بود بروز كرده بود به پاريس برگشت تا در سن 27 سالگي در رشته نقاشي تحصيل كند.
مدت كوتاهي بعد از آن افراد اطلاعات حگانه از مهارتهاي شلمو مطلع شدند و او را براي جعل پاسپورتها و اسنادي كه توسط يهوديهاي اروپا و شمال آفريقا براي قاچاق يهوديها به فلسطين استفاده ميشد و در اصل تخلف از قوانين مهاجرت بريتانيا بود استخدام كردند. اين كار شروع اشتغال طولاني مدت او در بخش جاسوسي بود. كوهن – آباربانل با تصويري كه از خودش به عنوان يك هنرمند اهل بوهم ترسيم كرد شبكهاي از عوامل در مصر را اداره ميكرد و عوامل جديدي را در سراسر دنياي عرب به استخدام درآورد.
او درباره جنايتكاران جنگي نازي كه در خاورميانه پناه گرفته بودند اطلاعاتي را جمعآوري كرده بود و به مافوق خودش درباره تلاشهاي اوليه دانشمندان موشكي آلماني كه بهدنبال آن هستند تا خدمات خود را به ارتشهاي عرب بفروشند گزارش
داده بود.
در سال 1952 كه به اسراييل برگشته بود به مافوقهاي خودش در آژانس نوپاي اطلاعات، موساد، فشار وارد كرده بود تا براي پيدا كردن و كشتن نازيها، سرمايهگذاري بيشتري روي منابع اطلاعاتي بكنند.
مدت كوتاهي بعد از آنكه ايسر هارل فرماندهي موساد را بر عهده گرفت از كوهن – آباربانل خواست تا براي آژانس يك نشان رسمي را طراحي كند. اين هنرمند خودش را در اتاقش حبس كرد و با يك طرح كه با دست كشيده بود برگشت. در مركز طرحش يك شمعدان هفت شاخه بود، لامپاي مقدسي كه در معبد اورشليم قرار داشت و روميها در سال 70 بعد از ميلاد آن را تخريب كرده بودند. اين مهر همچنين نوشتهاي را هم در برداشت – آيه 6 فصل 24 كتاب امثال كه بر طبق سنت يهودي متعلق به خود حضرت سليمان است: «پيروزي در جنگ بستگي به تدبير خوب (مكر) و مشورت
زياد دارد.»
اين آيه بعدا به آيه ديگري از امثال تغيير يافت (فصل 11، آيه 14) كه خوانده ميشود: «بدون رهبري خردمندانه (مكر) ملت سقوط ميكند اما با وجود مشاوران زياد امنيت تضمين ميشود.» منظور كوهن –آباربانل روشن نشد: موساد با استفاده از حيلههاي پوششي سپر محكمي براي يهوديان تازهاي كه جامعه مشتركالمنافع تشكيل دادهاند خواهد بود، همچنين اين سازمان تضمين ميكند كه ديگر يهوديها بيآبرو نخواهند شد و اينكه به هيچوجه يهودا سقوط
نخواهد كرد.
منشور و اساسنامه موساد كه توسط هارل نوشته شده بود جاهطلبانه و گسترده بود. هدف سازمان بر طبق دستورات رسمي «جمعآوري مخفيانه اطلاعات (استراتژيك، سياسي، عملياتي) در خارج از مرزهاي كشور؛ اجراي عمليات ويژه در خارج از مرزهاي اسراييل؛ خنثي كردن توسعه و كسب سلاحهاي غيرمتعارف توسط دولتهاي دشمن؛ جلوگيري از حملات تروريستي عليه اهداف يهودي و اسراييلي در خارج از اسراييل؛ توسعه و نگهداري روابط اطلاعاتي و سياسي با كشورهايي كه روابط ديپلماتيك با اسراييل ندارند؛ آوردن يهوديان از كشورهايي كه اجازه خروج به آنها را نميدهند و تهيه چارچوبي براي دفاع از يهودياني كه هنوز در آن كشورها هستند.» به بيان ديگر اين سازمان نه تنها مسوول دفاع از اسراييل و شهروندانش بود بلكه نگهبان دنياي يهودي
هم بود.