لنگر از دست رفته
انتظامي لنگر از دست رفتهاي است كه هنر بازيگري و شرف هنر را در كارنامه خود از اعوجاج و كژمژ شدن ايمن نگهداشته بود. لنگري بود محكم و پرقدرت در برابر موجهاي ستروني وبيمايگي سينماي فريبكار. در بدترين ساعات نوميدي و دلسردي تماشاگر، حضور او در فيلمهاي متفاوتي كه بازي ميكرد مفرح ذات بود و مانند اكسير نيروزا كرختي و افسردگي را كاهش ميداد. با ديدن هر فيلم او ميشد گفت تا هنر هست و آفرينندگي هست هنرمند تكيهگاه و لنگر روح آزرده براي بازگشت به نشاط و سرزندگي است. صرف حضورانتظامي گاهي حتي بيشتر از جاذبه كارگردان مردم را به ديدن فيلم تشويق و دلگرم ميكرد.در هر نقشي و در هر لباس و گريمي اين خود انتظامي بود كه با آن آهنگ صداي پر شتاب كه گاه تبديل به جيغ و فرياد ميشد و آن دو چشم درشت رخنهگر پرسخن و اندام پرتحرك بيقرارش، هميشه توانايي جادو كردن تماشاگر آثارش را داشت. بازيگري بود كه به شمايل تبديل شده و حرمتي اسرارآميز داشت و دوست و دشمن را شيفته خود كرده بود.شخصيت او تركيب عجيبي از شمايلنگاري پرتناقض شرقي بود. تيپ انتظامي در تجسم چهرههاي نمكنشناس منفعتطلب صرفا مديون قدرت بازيگري او نبود، چنان با تركيب و حس و حال و ظرفيت شكلپذير سيمايش هماهنگ ميشد كه گويي از شخصيتي واقعي ريشه ميگرفت. شخصيتي كه اما به نحو عجيبي در اعماق وجودش سادگي و بيريايي مشحسن فيلم گاو را داشت. موهايش كه سفيد شد و صورتش كه پرتر شد، در جاهايي اقتدار يك پدر قرص و محكم را پيدا ميكرد كه بر دلپذيري نقش ميافزود. انتظامي در پرسوناي نمايشي خود همه خصوصيات روشن و تاريك بشري را جمع كرده بود و در بيان گيرا ونافذ آنها كم نميآورد. در كارگاه خلقت، هستي انتظامي را از مواد مختلف و متفاوتي سرشته بودند كه شايد فقط او ميتوانست تمامي آنها را در آن واحد با زبردستي به شكلي پر ارزش بهكار گيرد و به تماشا بگذارد. در تمام فيلمهايش انتظامي نقش انتظامي را به دور از ملال تكرار، با طراوت و تازگي بازي كرد و معلوم نيست فضاي خالي پس از رفتن اين هنرمند بزرگ كي پر خواهد شد.