سمفوني سرزمين من
هركس توانايي و هنر خودش را نشان ميداد، اما در جمع همه يك آهنگ را مينواختند؛ دفاع از كشور و انقلاب و مردم. رهبر اركستر؛ نادر مرتضيپور بود. او هيچ حرفي نميزد، اما همه نوازندهها به او مينگريستند و خود را با رفتار و حركات او هماهنگ ميكردند. او با حركات و رفتار خود نظام هماهنگي ايجاد ميكرد. مثل فرمانده كه رفتارش براي رزمندهها آموزنده و سرمشق بود، ديگران سخنراني ميكردند، اما او مرد عمل بود. يادم آمد آن سالها اين آرزويمان بود كه جامعهاي مثل همين اركستر ميداشتيم؛ جامعهاي كه مركب از انواع قومها، مذاهب، گويشها و زبانها، گرايشها و افكار گوناگون، هركس ساز خود را بزند، كسي درصدد حذف صداي ديگر نباشد، اما همه صداها، صداي ملتي باشند كه ميخواهد سربلند، آزاد و مستقل باشد؛ ملتي كه با همه توانش براي رفع كاستيها و ناهنجاريها تلاش ميكند و سمفوني پيروزي يك سرزمين تاريخي را ميآفريند.
به همه آنها كه اين سمفوني را خلق كرده و خيلي چيزها را به ياد ما آوردند دست مريزاد ميگوييم.