كليد حفاظت از يوز
احسان مقانكي
آنچه اكنون از وضعيت بحراني يوز در ايران ميدانيم، به نگرانيها درباره بقاي آخرين يوزپلنگهاي آسيا دامن ميزند. جمعيت بسيار كوچك، چندپاره و چهبسا رو به زوال يوز در گستره وسيعي از شرق و مركز ايران پراكنده است كه دهههاست با طيف گوناگوني از تهديدهاي مستقيم و غيرمستقيم انسانساز روبهروست. دانش كنوني از تهديدهاي غيرمستقيم بر يوز ناچيز است. ولي ميدانيم كه سالهاست يوزها در كدام جادهها تلف ميشوند و در چه مناطقي در پي دامداراي سنتي، كشته شده يا از جمعيت جدا ميشوند. آنچه از تجربههاي مشابه در نقاط ديگر دنيا ميدانيم آن است كه روند انقراض چنين جمعيتهاي آسيبپذير حيات وحش، بدون دخالت مستقيم، همهجانبه، بهنگام و در مقياس گسترده، برگشتپذير نيست.
در كنار مديران حيات وحش، نهادهاي دولتي سياستگذار، سازمانهاي مردمنهاد، دانشگاهيان، نيروهاي بومي و حاميان مردمي نيز در موفقيت يا شكست برنامههاي گسترده حفاظت از گونههاي در خطر سهيم هستند و بايد بتوانند در بهبود آن نقش ايفا كنند. آنچه بر تندي شيب انقراض خواهد افزود، ناتواني در همراهساختن همه اين نقشآفرينان حفاظت از يوز در يك تلاش گروهي، واحد و هماهنگ براي شدتبخشيدن به راهكارهاي سنجيده و اجرايي است. شناسايي اشتباههاي گذشته و مرور درسهاي آموخته، بهدرستي چراغ راه تلاش براي حفاظت از يوز خواهد بود. ولي اصرار بر يافتن «مقصر» يا رفع مسووليت به حفظ يوز نميانجامد. در اين شرايط بحراني، ممكن است هراس از اشتباه يا مقصر شناختهشدن بر مديران چيره شود. بدون حمايت همه نقشآفرينان از تصميمهاي دشوار و چالشبرانگيز مديريتي، خطر ديركرد يا بيعملي وجود دارد كه جبرانپذير نخواهد بود. حفاظت از يوز به حجم گسترده منابع مالي و توان اجرايي فراتر از ظرفيت سازمان حفاظت محيط زيست نياز دارد كه در چارچوب كارگروهي از نيروهاي كارآزموده، يك برنامه نجات را به صورت مشورتي مديريت كند، مستقل از مديران غيرمتخصص و تغييرات سياسي در كشور باشد و بر روند پيشرفت و گزارشدهي، پيوسته نظارت كند. شكلگيري اين رويكرد در آينده نزديك، دشوار ولي چنانچه به يك مطالبه ملي تبديل شود، شدني است. جز اين، تنها ميتوان به بخت و اقبال براي يوزهاي ايران خوشبين بود.
پژوهشگر حيات وحش