پيشواي صلح و مقاومت
مشكلات مردم را شناسايي كرد. پاي درددلهاي آنان نشست و سپس، آغاز كرد. امام موسي صدر در مصاحبه خود با روزنامه «النهار» در سال 1962 ميلادي اينچنين گفت: «فعاليتهاي ديني من، قبل از هر چيز، ارتقاي زندگي اجتماعي مردم به طور عام و فرهنگ ديني مسلمين به طور خاص است. بر اين باورم كه تا وقتي زندگي اجتماعي مردم در اين سطح است، وضع ديني آنان را نميتوان بهبود بخشيد.»
او از همه مردم براي سامان بخشيدن به اين وضعيت دعوت كرد. صدقات و كمكهاي مردمي را سر و سامان داد و با برنامهاي، تكديگري را از چهره شهر صور؟؟؟؟ زدود. براي جوانان مدرسه فنيو حرفهاي تاسيس كرد تا پس از اتمام دوره تحصيلي بتوانند امرار معاش كنند. براي دختران و زنان موسسهاي اجتماعي بنا نهاد و مهمتر از همه براي احقاق حقوق شهروندان با دولت لبنان وارد مذاكره شد. او معتقد بود تمام شهروندان لبناني حق دارند كه از سرمايه و منابع كشور بهرهمند شوند. ايشان در سخنراني عدالت اجتماعي در اسلام ميگويد: عدالت در اسلام، در همه زمينهها، بهويژه در زمينه اجتماعي و اقتصادي، نهتنها متكي بر ايدئولوژي اسلامي است، بلكه اصولا خود پايهاي از پايههاي ايدئولوژي اسلامي است و تاثير شگرفي بر موازين و اركان ديگر دارد. عدالت در همه زمينههاي زندگيِ فردي و اجتماعيِ انسان جاري است و در قرآن كريم چنان مينمايد كه جهانِ هستي برآيندي از عدالت است.
اولويت فعاليت فرهنگي بر امور سياسي
هرچه لايههاي زيرين و بنيادين جوامع از لحاظ فرهنگي غنيتر باشد؛ بالطبع، سطح زندگي و رفاه اجتماعي و شيوه زيست آنان نيز ارتقا مييابد. امام موسي صدر با اعتقاد به لبناني متمدن و با فرهنگي ديرينه، براي آگاهسازي و بيداري مردم و خصوصا شيعيان آستين همت بالا زد. او با خوشبيني و تسامح و تساهل، در گامهاي نخست به سراغ جوانان رفت و آنان را گرامي داشت. او جوانان را به پرسش و پاسخ دعوت كرد و با آنان به كوچههاي جنوب سركشي كرد. به آنان مسووليت داد و براي دفاع از كشور و ساختن ميهني آباد و آرام دست ياري به سوي آنان دراز كرد.
براي كودكان و دانشآموزان بيسرپرست و يتيم دارالايتام تاسيسكرد و درس دين و زندگي را با دقت به آنان آموخت.
از طرف ديگر، مسائل زنان و دختران و مادران جامعه را در متن توجه خود قرار داد. براي ارتقاي توانايي آنان وسيله كار و تحصيل فراهم كرد؛ مدرسه پرستاري تاسيس كرد؛ خانهاي با نام «بيتالفتاه» براي آنان اجاره كرد و دورههاي خياطي و سوزندوزي را با مديريت خواهرش به آنان آموزش داد تا از فقر رهيده شوند و به سوي زندگي با عزت سوق يابند. هنر و صنعت قاليبافي ايراني را براي تامين معاش بانوان بيسرپرست به آنجا انتقال داد و امكان حضور زنان را در مراسم مذهبي و مساجد فراهمكرد.
با درك اهميت مراسم و مناسبتهاي ديني و مذهبي و با فعال كردن باشگاهها و مراكز فرهنگي از زن و مرد و پير و جوان دعوت كرد تا در اين مراسم شركت كنند و شيوه عزاداريها و مراسم جشن و سرور را اصلاح كرد. در سخنرانيهاي خود سعي كرد كه خرافات و افراط و تفريط در دين و تفكر نادرست درباره آن را از بين ببرد.
اولويت همگرايي بر واگرايي
واژگاني چون ديالوگ و گفتوگو در سالهاي اخير، بيش از گذشته، به گوش و چشم ما آشنا شده و استفاده از اين مفاهيم، خصوصا در ميان پژوهشگران و اهل فرهنگ، رونق بيشتري يافته است. از تعريف گفتوگو و چيستي و چگونگي آن و چرايي ضرورت آن و الزامات اخلاق گفتوگويي در اين مقال ميگذرم و به مجالي ديگر واگذار ميكنم. اما شايد به بيان ساده، گفتوگويي بودن را بتوان پذيرش «ديگري» با تمام تفاوتهايش تعريف كرد. با اين تعريف ساده و كوتاه، گزافه نيست اگر بگوييم موسي صدر اين فضيلت را در وجود خود نهادينه كرده بود. او بيآنكه در آكادمي در باب گفتوگو پژوهش يا تحصيل كند، به اصل گفتوگو پايبند بود. او وارد كشور لبنان شد؛ كشور فرقهها: مسيحي، ماروني، دروزي و سني و شيعه. رويكرد امام موسي صدر در برابر اين تنوع و تكثر در لبنان، رويكرد مدارا، همزيستي و گفتوگو بود. او فرقهها را نعمت و فرقهگرايي را نقمت خواند. امام صدر راه برونرفت از مشكلات ملي و فراملي را گفتوگو ميدانست و با اعتقاد كامل به انديشه و تفكرات اسلامي و ديني خود با همه به گفتوگو مينشست. در كليساها و ديرها سخنراني ميكرد. با مفتي اهل سنت براي وحدت و يكپارچگي مسلمانان همراهي و همفكري ميكرد.
امام موسي صدر براي پايان دادن به جنگ داخلي لبنان كه نشات گرفته از اختلافات فرقهاي بود، دست به اعتصاب غذا زد. او هدف خود را از اعتصاب غذا پايان دادن به خشونت و دعوت به صلح اعلام كرد. شيوه گفتوگويي او منحصر به داخل لبنان نبود و براي برقراري ارتباط با كشورهاي منطقه نيز از آن استفاده ميكرد. آنچه در خاتمه ميخواهم بر آن تاكيد كنم؛ اين است كه اولويتبندي بين مسائل، چيدمان منطقي و درست و تقدم و تاخر بسامان مسائل در پي هم است و نه از دستور خارج كردن يك يا چند مساله و مشكل؛ كمااينكه امام صدر نيز همه توانش را در همه ميدانها به كار بست و با همه دارايياش به ميدان جهاد در راه خدا و براي انسان وارد شد. دغدغه دنياي مردم، از دلمشغولي او براي دينشان نكاست و اهتمام او به گفتوگو با امت، زانوانش را در مقابل اسراييل سست نكرد. او براي انسانهاي محروم در وطن و محروم از وطن گام به عرصهاي گذاشت كه سرانجامش چهار دهه غيبت و محروميت ما از حضورش شده است. كاش محرومان از او، براي او كاري كنند.