ميانمايگي در بيلبوردها
نيوشا طبيبي
قرار بر اين بود كه بيلبوردهاي شهري رنگ و لعابي به ظاهر شهرها و رونقي به اقتصاد ملي بدهند. بر پا شدن بيلبوردها در سطح شهر، فضاي خاكستري و سياه و سفيد را شكست و رنگ زندگي به شهر زد. رسانه تابلوهاي شهري را نبايد دستكم گرفت. اين رسانه روزانه در معرض ديد دهها و شايد صدها هزار نفر قرار ميگيرد و بيگمان تاثيرگذار است.
اي كاش شهرداري تهران از اين امكان ويژه خود - صدها يا شايد هزاران بيلبورد- در شهر تهران براي تلطيف فضا و ارتقاي سطح فرهنگي شهروندان از راههاي خلاقانهتري استفاده كند. چند سال پيش، سراسر تهران تبديل به نمايشگاه عظيمي از آثار فاخر هنري ايران و جهان شد و شهروندان تهراني هر روز چشمشان به دريايي از لطافت و زيبايي و هنر ميافتاد و حال و روزشان خوب ميشد. اما اين تابلوهاي «چرا گفتوگو كنيم؟» و «از چه گفتوگو كنيم؟» و «با كي گفتوگو كنيم؟» به نظر پاسخ روشني به امور جاري امروز شهروندان نيستند، چون آنها خود به خوبي ميدانند از چه گفتوگو كنند.
اخيرا بيلبوردهاي متعدد تبليغ يك پارك آبي در تهران به وفور ديده ميشود كه به روشنترين شيوه ممكن ايران را تحقير ميكند، پيام اين تبليغ دقيقا اين است: «بريم خارج تو دل تهران» يعني به روشني پيامي توهين آميز را پايه تبليغ خود قرار داده است. اين تبليغ «خارج» را مكاني بهتر و با كيفيتتر مينماياند كه مجموعه پارك آبي آن را شبيهسازي كرده تا مشتريان دمي از رنج زندگي در داخل بياسايند! از تركيب زشت و عوامانه «تو دل تهران» هم ميگذرم كه متاسفانه هر كس به قصد كسب سود مالي مجاز است هر كاري بكند، از تاسيس پارك آبي در دوره تنش آبي كشور و پيام تحقير آميز تبليغي تا ساخت فيلم كمدي با مستهجنترين و اروتيكترين تعابير.
برگرديم به بيلبوردها؛ از بيلبوردهاي ديگر شهر، تبليغ كنسرت خوانندهاي است كه همين چند سال پيش بود كه با ژست اپوزيسيون و موسيقي به ظاهر سنتي و ايراني ولي مبتذل و زشت كنسرتهايي برگزار ميكرد، تشتش كه از بام افتاد مهاجرت كرد و از اينكه به دلايل سياسي! مضايقي را متحمل شده در رسانههاي دشمنِ ايران اشكها ريخت، بعد بي سر و صدا دوباره بازگشت و فعاليتش را پي گرفت و اكنون ميتوانيد چهره او را بر بيلبوردهاي شهر تهران ببينيد. چيزهايي كه بر بيلبوردها نقش ميبندند را نبايد دستكم گرفت. اين پيامها ميتوانند زشتيها و غلطها را پيش چشم ما عادي و طبيعي و بديهي جلوه دهند. به شعارهاي تبليغي زشت و زمختي مثل «با تو كوكوام، بيتو لولوام» نگاه كنيد. ببينيد همين شعارها چقدر ميتواند به شلختگي زبان محاوره و بينظم و ترتيبي و بي ادبي دامن بزند و زبان زيباي فارسي را دچار لغزشهايي كند. در شيوه تبليغاتي ديگر محصولي ايراني را به خارج از ايران نسبت ميدهند تا به خيال خود در ذهن مشتري كيفيت را القا كنند، چون خودشان به كيفيت محصولشان ايمان ندارند و محصول خارجي را با كيفيتتر ميدانند. پيشينه سازي براي محصولي به نام «پنير ويلي» يا «ماست ايسلندي» براي كشوري مانند ايران كه مهد ماست و پنير است و در هر روستا و در هر عشيرهاي ماست و پنيري ويژه توليد ميشود، از اين قبيل است. جهت اطلاع توليدكننده محترم ايرانيان بيش از پنج هزار سال است كه ماست توليد ميكنند و سابقه آشنايي اروپاييها با ماست به يك قرن هم نميرسد. از نظر كيفيت هم روشن است كه ماست ايراني - البته از نوع غير صنعتي و بدون روغن پالم و نگهدارندههاي شيميايي - از هر جهت بينظير است. اي كاش صاحبان كسب و كار در تبليغات خود غرور ملي و تعصب ورزيدن بر توان داخلي را محور تبليغ قرار دهند.