برخيز و اول بكش(26)
فصل سوم
دفتري براي ترتيب ملاقات
با خدا - كشتار قبيه
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
اگر در زمانهايي كه اتفاقات رخ ميداد كاملا بررسي شوند مشخص ميشود كه روند تاكتيكهاي شارون بطور مشهود نزولي بوده است. در پاييز سال 1953، فداييان يك زن جوان و دو كودكش را در بخش يهود، درست در جنوب شرقي تلآويو به قتل رساندند، مرگ خشني كه جامعه اسراييل را شوكه كرد. از حكومت خواسته شد تا انتقام بگيرد. فرضيه اين بود كه شبهنظاميان عرب از روستاهاي كرانه باختري كه نزديك به مرز است به عنوان پايگاه براي حمله به اسراييل استفاده كردهاند. شارون يكي از اين روستاها را به نام قبيه به عنوان هدف انتخاب كرد كه معلوم نبود آيا در حادثه قتل يهود درگير بودند يا خير.
در 15 اكتبر، پيش از طلوع آفتاب، شارون رهبري 130 نفر از واحد 101 و ديگر افراد را كه بيش از 1500 پوند مواد منفجره حمل ميكردند بر عهده گرفت و وارد قبيه شدند. در چند ساعت روستا ويران شد. يكي از افسران شارون بعدا شهادت داد كه «در عمليات قبيه ما 43 خانه را منفجر كرديم. نيروي دفاع اسراييل به چندين چراغ قوه كوچكي كه از ارتش بريتانيا برجاي مانده بود و شما به سختي ميتوانستيد با آن ببينيد مجهز بودند. ما با بلندگو وارد روستا شديم و چراغ قوهها را روشن كرديم و فرياد ميكشيديم: «اگر كسي در داخل است بيايد بيرون چون ما داريم آن را منفجر ميكنيم. برخي بيدار ميشدند و بيرون ميآمدند. سپس ما مواد منفجره را كار ميگذاشتيم و آن خانه را منفجر ميكرديم. زماني كه ما برگشتيم به ما گزارش دادند كه يازده عرب كشته شدند. آن چيزي نيست كه ما دروغ گوييم؛ ما فقط نميدانستيم. »
آمار كشتهها شش برابر بالاتر بود. حداقل 69 نفر كشته شدند كه اكثر آنها زن و بچه بودند. دنيا ازجمله بخشهاي زيادي از اسراييل و جامعه يهود در سراسر كره زمين وحشتزده شدند. شوراي امنيت سازمان ملل و همين طور وزارت امور خارجه ايالات متحده امريكا، آن هجوم را محكوم كرد و تقريبا به خاطر تخطي اسراييل از توافقنامه آتشبس سال 1949 كمك به آن دولت را به حالت تعليق درآورد.
توضيح رسمي اسراييل براي قتلعام اين بود كه شهروندان سركش يهودي مسوول اين قتلعام بودند. بن گوريون بطور علني گفت كه در شب حمله «تمام واحدهاي نيروي دفاع اسراييل در پايگاههاي خود بودند.» «آبا ابِن»، سفير اسراييل در سازمان ملل؛ دروغهاي بن گوريون را در نشست شوراي امنيت سازمان ملل تكرار كرد.
بن گوريون بهطور خصوصي از شارون حمايت كامل كرد زيرا واحد 101 – با وجود برانگيختن خشم جهاني - اخلاق ارتش اسراييل را كه به خاطر عمليات بيامان دفاعي تهي شده بود، تقويت كرده بود. واحد، نمايانگر فداكاري، شجاعت، سلحشوري و استقامت رواني بود، خصايصي كه براي هر واحد نيروي دفاع اسراييل الهامبخش بود. همچنانكه شارون بعدا گفته بود: «واحد 101 در يك دوره كوتاهمدت زماني ثابت كرد كه هيچ ماموريتي نبود كه آن نتواند انجام دهد» و اينكه آن ماموريتها كمك كرد تا مرزهاي اسراييل امن شود. البته اين ادعايي است كه جاي بحث دارد – سوالهاي جدي درباره اينكه چگونه آن حملات كماندويي در كاهش حملات نفوذي به مرزها موفق بوده وجود دارد و برخي از اين عمليات حتي به اهداف فوري خود دست نيافتند – اما سربازان اسراييلي معتقد بودند كه اين حملات موفق بودند.
و همين كافي بود. در اوايل سال 1954 فقط 5 ماه بعد از آنكه واحد 101 تاسيس شد، دايان آن را با يك بريگاد چترباز ادغام كرد و شارون يكي از فرماندهان گردان شد. دايان معتقد بود كه واحد 101 الگويي از آموزش، نظم، فداكاري و مهارت شده كه شارون ميتواند با چتربازان و سپس كل ارتش آن را تكثير كند. فعاليت شارون در درون چتربازان محدودتر شد، نه به اين خاطر كه او ديگر فرمانده يك واحد مستقل نبود بلكه به خاطر تغييراتي كه در فرماندهي عالي صورت گرفته بود. بن گوريون استعفا داده بود و جاي نخستوزيري او را موشه شارت آشتي جو كه در كل از تاييد حملات انتقامجويانه خودداري ميكرد، گرفت.
اما آنچه را كه شارت تاييد نميكرد افراد شارون خودشان انجام ميدادند. خواهر ماير هار صهيون، يكي از معروفترين جنگجويان واحد 101، در حالي كه بهطور غيرقانوني در مرز اردن گردش ميكرد توسط عربهاي بدوي بيرحمانه به قتل رسيد. هار صيهون به همراه دو نفر از رفقايش همراه با ترغيب اخلاقي شارون و كمكهاي پشتيباني به محل حادثه رفتند و چهار چوپان عرب بدوي را در انتقام كشتند. شارت تقاضاي دادگاه نظامي كرد اما شارون و دايان همراه با حمايت بن گوريون آن را خنثي كردند.
شارت در 11 ژانويه سال 1955 در دفتر خاطراتش نوشت: «من از ذات و تقدير اين ملت در تعجبم، با چنين حساسيت معنوي عالي، جنين عشق عميق بشردوستانه، چنين اشتياق صادقانه براي زيبايي و سعادتمندي، در همان حال از ميان آنها جواناني بيرون ميآيند كه با خونسردي و ذهني صاف با زدن ضربات چاقو به درون گوشت بدويهاي جوان و بيدفاع قادر به كشتن مردم هستند. كداميك از اين دو روح كه در صفحات انجيل آمده است بر رقبايش در درون اين ملت غالب خواهد شد؟»
توضيح: عنوان « تروريست» كه نويسنده در متن به كار برده فقط به صرف رعايت در امانت ترجمه استفاده شدهاست . از نظر مترجم آنها مبارزاني هستند كه براي گرفتن حق خود ميجنگند