ضرورت گفتوگو
در فاز اول اين تفاهمنامه ما در 50 شهر تسهيلگراني را آماده ميكنيم كه بتوانند مسالهسازي مشاركتي بكنند يعني بفهمند صورت مساله چيست و مهمتر اينكه به كساني كه به خانواده و مسائلشان دسترسي دارند، كمك كنند. در حوزه خانواده كه مشتمل بر زنان، كودكان و مردان است انجمنهاي متعددي به صورت سازمانهاي مردمنهاد فعال هستند. اولين تلاش انجمن جامعهشناسي ايران اين است كه اين انجمنها را در اين 50 شهر پرجمعيت كشور و مراكز استانها دور هم جمع كند و در كنار آنها كارشناسان اداراتي مانند ادارات بهزيستي، دادگستري و زندانها كه مستقيم با مسائل خانواده درگير هستند، استفاده كند. دسته سوم شامل آن دسته از دانشگاهياني ميشود كه چه به لحاظ پژوهشي و چه به لحاظ فعاليت اجتماعي با مسائل خانواده از نزديك سر و كار دارند. دسته آخر هم روزنامهنگاراني هستند كه روزانه با مسائل خانواده درگير هستند. پس انجمن تلاش ميكند اين افراد را دور هم بنشاند و به كمك آنها وضعيت موجود را مستند كرده و به اسنادي كه پايههاي گفتوگو را شكل ميدهد، تبديل كنيم. مسائلي كه به عنوان مساله در استان كرمان هست، ضرورتا در كرمانشاه و تهران نيست. پس مسائل مناطق بايد شناسايي و مستند شوند. مرحله بعدي اين است كه همه سازمانهاي مردمنهادي كه در اين فرآيند بودند و در كنار آنها تسهيلگران، مهارت گفتوگو را آموزش ميبينند. كارگاههايي كه كمك ميكند ارزشها و تكنيكهاي گفتوگو را بياموزند. در نتيجه ما در كل كشور فعالان اجتماعي را داريم كه با گفتوگو هم آشنا هستند. اينها گروههاي هدفي را كه از قبل داشتند و به آنها خدماتي ميدادند، اينبار با يك نگاه تازه به سراغشان ميروند. نگاهي كه بشود صدا را شنيد. يعني انجمني كه تا الان خدمات غذايي براي يك گروهي ميبرده، كمك ميكند كه والدين و فرزندان، زنان و شوهران بتوانند در يك فضاهايي با همديگر گفتوگو كنند. بنابراين در كشور ما تمريني شروع ميشود كه ساز و كار آن تا حالا تعريف نشده و در اين مقياس هم عملياتي نشده است. ما اميدواريم در طول يك زمان دو تا سه سال اين فرآيند گفتوگويي را همگاني كنيم. اما چند نكته ورودي مهم هست كه ما هنوز وارد آن نشدهايم و درخواست ميكنيم كه به آن توجه شود. اول آموزش گفتوگو بايد در مقطع پيشدبستان ما شكل بگيرد؛ يعني همه مربيهاي مهدكودك بايد با اصول گفتوگو آشنا باشند و بتوانند اين را در برنامههاي روزانهشان با بچهها به كار ببرند. نظام آموزش و پرورش ما يعني از دبستان تا دبيرستان و دانشگاه هم بايد اين فرصتها را داشته باشند. چرا كه ساختار ما يك ساختار تكگويي است. اين تكگويي هم در خانوادهها هست و از آن طرف در محيطهاي اجتماعي، مربيها، دبيرها و ساختارهاي ديگر. جواب ساده اين سوال كه چرا اين اتفاق در چهل سال اخير افتاده، اين است كه بر ما بينش عقوبتي كه انتهاي آن هم ميشود مهندسي اجتماعي قالب هست. بعد از آن بينش روانشناسانه قالب است كه افراد را به صورت منفرد ميبيند. ما تلاش ميكنيم كه بينش جامعهشناسانه را وارد كنيم كه با اين بينش جامعهشناسانه، صورت مساله وقتي شناخته ميشود كه صداي همه گروههاي ذينفعش شنيده شود و در طرح، حل، پيگيري مساله با يك پويش اجتماعي بتوانند مشاركت داشته باشند.