نشست «شهر و كتاب» برگزار شد
«اميركبير» رو به مرگ است
نشست «شهر و كتاب» همزمان با سومين سال درگذشت «عبدالرحيم جعفري»؛ بنيادگذار موسسه انتشارات اميركبير، عصر سهشنبه 10 مهر در خانه گفتمان شهر برگزار شد. در آغاز اين نشست، «محمد محمدياردهالي»؛ رييس اتحاديه ناشران در سالهاي پيش از انقلاب سخن گفت. او از آشنايي با جعفري گفت: وقتي دوم دبيرستان بودم و در مدرسه مروي درس ميخواندم، روبهروي مدرسه در خيابان ناصرخسرو كتابفروشي اميركبير بود و آنجا ميرفتم. همان موقع از نوع كار و برداشتهاي فكري و علمي اميركبير لذت ميبردم و اگر بودجهام اجازه ميداد، گاهي كتابي هم ميخريدم. تا آنكه در سال 1333 خودم به عنوان ناشر فعاليتم را آغاز كردم. چون پدرم مدير مجله جمعه بود، در همان سنين پايين، با چاپ و چاپخانه آگاهي داشتم و با عشق و علاقه وارد كار شدم و در صف ناشران قرار گرفتم. در نتيجه ديدارهايم با جعفري بيشتر شد تا آنكه در انتخابات، رييس اتحاديه ناشران شدم و البته از اين مقطع، اتفاقاتي پيش آمد كه تضادهاي عجيب و ناراحتكنندهاي را سبب شد.
كتاب خاطرات جعفري مهم است
«احمد مسجدجامعي»؛ عضو شوراي شهر تهران و وزير اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامي به كتاب خاطرات عبدالرحيم جعفري اشاره كرد و گفت: جعفري به غير از راهاندازي انتشارات اميركبير، كار ديگري هم كرد كه كمتر ديده شد و آن نوشتن خاطراتش بود. كتاب خاطرات او مهم است زيرا چيزهايي را با دقت از دوران پهلوي اول و دوم نقل ميكند. اين كتاب علاوه بر توصيف شرايط اجتماعي و فرهنگي و حتي آيينهاي زمان خود، چهره جديدي از نويسندگاني كه جعفري آثارشان را چاپ كرده، نشان ميدهد. اكثر كتابهاي نوشته شده پيرامون تهران داراي موضوعي تكراري هستند اما اين كتاب منبعي كم نظير براي شناخت وضعيت جامعه است زيرا نويسنده با جزيياتي دقيق همهچيز را توصيف كرده است. او ادامه داد: هماكنون در تهران ناشري نداريم كه 11-10 شعبه داشته باشد. جعفري اما علاوه بر تهران در ساير نقاط كشور نيز شعبات اميركبير را راهاندازي كرد و در نتيجه گسترش پخش وتوزيع انتشارات در تمام نقاط كشور دسترسي خريداران و خوانندگان آسانتر شد.
كاش كتاب قابل احتكار بود
«نصرالله حدادي»؛ پژوهشگر طهران قديم و روزنامهنگار، از كتابفروشيهاي راسته خيابان جمهوري نام برد و گفت: تمام اين كتابفروشيها رفتند، جعفري نيز در خيابان جمهوري و در همين چهارراهي كه الان محل خريد و فروش دلار شده است، كتابفروشي داشت. اين ماجراي تعطيلي و بسته شدن كتابفروشيهاي راسته جمهوري خودش به يك درد تبديل شده است و آخرين نسل از كتابفروشان اين منطقه تنها سه يا چهار ساعتي براي دلخوشي خود مغازه را باز ميكنند و اين نسل هم اگر برود ديگر راسته اين منطقه بهطور كامل تعطيل خواهد شد. اين مساله به كتابفروشيهاي روبهروي دانشگاه تهران هم سرايت كرده است. حدادي درباره وضعيت امروز كتابفروشيها گفت: متاسفانه به روزگاري رسيدهايم كه كتابفروش از داشتن كتابفروشي پشيمان شود. امروز اگر به خيابان ناصرخسرو پا بگذاريد، انگار تخم مرگ پاشيدهاند بر روي كوچههايي كه زماني پر از كتابفروشي بود. خيلي دوست داشتم در روزهايي كه همه كالا احتكار ميكنند و كالاي خود را گران ميكنند اي كاش انبار كالاهاي ما را نيز ميگرفتند! اي كاش ما هم ميتوانستيم كتاب احتكار كنيم و كتابهايمان را گران كنيم ولي نميدانم چرا نميشود.
اين چهارراه حسابي شد
«گلي امامي» سخنران ديگر اين مجلس بود. او كه خود مترجم است و سالها در انتشارات فرانكلين فعاليت كرده است، درباره تجربه كتابفروشي زمينه كه به همراه همسر فقيدش؛ كريم امامي اداره ميكرد، صحبت كرد. او با ذكر اين نكته كه اگر همايون صنعتيزاده پدر نشر مدرن در ايران بود، بايد عبدالرحيم جعفري را پدر كتابفروشي مدرن در ايران دانست، ابراز داشت: يك كتابفروشي حتما ميتواند در يك محله اثرگذار باشد و من اين را، در كتابفروشي زمينه و تاثير آن، به رايالعين ديدم. پس از دگرگونيهاي اجتماعي و سياسي، بسياري از اهل قلم تكليفشان روشن نبود چون عموم كتابفروشيها بسته شده بود تا آنكه ما در سال 1362، كتابفروشي زمينه را شايد در عجيبترين منطقه باز كرديم. زمينه اگرچه براي ما اجر مادي نداشت اما اجر معنوي بسيار داشت و حاضر نيستم آن را با هيچ ثروتي عوض كنم. زمينه فضايي بود براي آدمهايي كه خيلي هم سياسي نبودند اما به فضايي براي فكر و انديشه نياز داشتند. پروفسور حسابي از اولين مشتريهاي ما كه وقتي آمد و ديد، گفت اين چهارراه تازه حسابي شد!
در پايان، نيز پس از نمايش مستند كوتاهي به نام «مردي به نام كتاب» ساخته مهرداد شيخان، از «محمدرضا جعفري» تقدير شد.