نگاهي به رمان «شهريور داغ» نوشته هدا عربشاهي
رماني از جنس مثبت
شهريور داغ را ميتوان رماني مابين وضعيت و شخصيت به حساب آورد. رماني دقيق و حسابشده كه هم تعليق ذاتي روايت را با خود يدك ميكشد وهم همذاتپنداري خواننده از شخصيتها را. اين رمان ظاهرا براساس يك حس آني از سرگذشت چند شخصيت واقعي نوشته شده اما ورود نويسنده به دالانهاي ذهني و كاشت وضعيتهايي داستاني، حال و هوايي ديگر به كار بخشيده است. آنچه رمان فوق را به رماني قابل تامل تبديل ميكند، ساختوساز تصويرهايي دقيق از خوب و بد زندگياست كه هم جنگ را درخود دارد و هم آرامش پيش و بعد ازآن را. عربشاهي توانسته است با تكيه بر دانستههاي خود از چند موقعيتتاريخي، خوانندهاش را بدون خستگي با خود همراه كند. شاخ و برگهاي متعدد روايت بيشيلهپيله و به دور از تصنع را هم بايد به خوبيهاي اينكار اضافهكرد. رفت و آمدهاي ذهني و پرش از موقعيتي به موقعيت ديگر كه البته كاري تازه در رماننويسي نيست باعث شده كه شهريور داغ، به يك اثر قابل اعتنا تبديل شود و دركوران انتشار كتابهاي بد، جايگاهي درخور براي خودش دستو پا كند. عربشاهي توانسته است با واگذاركردن لحن و تشخص شخصيتها به خودشان و حلول نكردن در ذهنيت آنها، همراه خوبي براي آدمهاي قصهاش باشد و نه راهنمايي سختگير و خود محور كه همين امر به خودي خود جا را براي اثبات جايگاه نويسندگياش وسعت ميبخشد. عربشاهي ذاتا روايتگر است و اجازه ميدهد اين بخش جداييناپذيراز جنس قصه، خودش متولد شود و خودش راه را براي عرصه تاختو تاز همواركند. نكتهاي كه بايد در اين رمان بيشتر مورد توجه قرار گيرد، زبانياست كه براي روايت در نظر گرفتهشده، زباني يكدست كه رمان را از درافتادن در ورطه تكرار و ايجاد خستگي دور ميكند. ذهنيت خواننده از كليت رمان و به تبع آن شناخت هرچه بيشتر شخصيتها بر اين امر استوار است كه خواننده قصد ندارد مانند بسياري از نويسندگان ديگر، مرزي ميان ذهنيت خود و مخاطب قايل شود بلكه اين اشتراكي ذهني است كه باعث ميشود هر مخاطب با هر سطح سليقهاي خود را جزيي از انديشه نويسنده به حساب بياورد و هرچه بيشتر از لذت خواندن بهرهمند شود. شهريور داغ رماني صددرصد فني نيست زيرا نويسنده در ايجاد وحدت موضوع، آنچنان كه بايد و شايد موفق عمل نكرده اما از سوي ديگر خوانندهاش را پشيمان نميكند. نحوه پردازش ديالوگهاي نزديك به ذات شخصيتها و همچنين ايجاد فضاهاي همگون در روند روايت را هم بايد به خوبيهاي اين رمان اضافه كرد: «...دكتر مهران گفت: مهم باشي يا نباشي زياد فرقي ندارد. مهم اين است كه من مرد هستم و هيچكس حق ندارد به زنم حريصانه نگاه كند و زيادي ازش تعريف كند. بعد پشت كرد و خوابيد. در سياهي شب به سقف زل زدم و در دل گفتم: اگر آن روزها كه هنوز رحمان بود و دكتر مهران هربار كه راهم را سد ميكرد و با ولع نگاهم ميكرد و حرف ميزد، خانمي نميكردم و به رحمان ميگفتم تا دمار از روزگارش درميآورد اين طور حرف نميزد...
رمان شهريور داغ را انتشارات آفتابكاران منتشر كرده است.