گروه اجتماعي| ستاد احياي درياچه اروميه تاكنون طرحهاي مختلفي را براي احياي درياچه شروع كرده است؛ طرحهايي كه عمدتا بر طرحهاي سازهاي و عمراني تامين آب مورد نياز درياچه استوار بودهاند. البته برخي طرحها هم سمت و سوي نرم افزاري و اجتماعي داشتهاند. مانند تغيير الگوي كشت و كاهش مصرف آب در بخش كشاورزي. با اين حال آنچه هنوز هم در ميان طرحهاي ستاد احياي درياچه اروميه جاي خالياش احساس ميشود نبود پيوست اجتماعي موثر در اين زمينه است. برنامهاي كه بتواند مشاركت ساكنان شهرها و روستاهاي حوضه آبريز درياچه اروميه را در اين طرح جلب كند. يكي از ابزارهاي مهم ارتباطي در اين بخش، رسانهها هستند. اما چرا نشريات و رسانههاي محلي نقش پررنگي در اين زمينه ايفا نميكنند؟ اساسا چگونه ميتوان زمينهاي فراهم كرد كه رسانههاي محلي قويتر از گذشته در مسير احياي درياچه اروميه نقش ايفا كنند؟ اين پرسشها را با علي سوند رومي، جامعهشناس، در ميان گذاشتهايم. به نظر او طرح احياي درياچه اروميه نيازمند يك پيوست اجتماعي دقيق با تمام جزييات است. پيوستي كه نقش هر يك از ابزار انتقال پيام در آن ديده شده باشد. رومي همچنين نقش رسانهها در اين زمينه را مهم ميداند اما درباره چگونگي اين اثرگذاري ملاحظاتي را مطرح ميكند.
سوال اصلي گفتوگو اين است كه به نظر شما آيا رسانههاي محلي ميتوانند در تحقق اهداف احياي درياچه اروميه موثر باشند؟ اين اثرگذاري از طريق درپيش گرفتن چه رويكردهايي ممكن ميشود؟
قبل از آنكه درباره تاثير رسانهها بر جامعه محلي صحبت كنيم اول بايد بدانيم مدل ارتباط با ذي نفعان چگونه بايد باشد. در طرح بزرگي مانند احياي درياچه اروميه همراهي و همدلي جامعه محلي با اين طرح بسيار اهميت دارد. اين همراهي و همدلي هم بايد از نخستين مراحل شكلگيري طرح برايش برنامهريزي ميشد. اين رابطه بايد در سه فاز تعريف شود. فاز اول ارتباط با جامعه محلي مربوط به قبل از اجراي طرح است. در اين مرحله بايد ضمن ارتباطگيري با جامعه محلي اطلاعات و دادههاي لازم براي اجراي طرح از طريق مصاحبه با آنها و شيوههاي ديگر جمعآوري شود. براي مثال رصد تعداد چاههاي آب مجاز و غيرمجاز، تحليل ديدگاه كشاورزان درباره ميزان استفاده از آب، دلايل خشك شدن درياچه اروميه از نگاه آنان و... ازجمله مواردي است كه بايد مورد تحليل و واكاوي دقيق قرار ميگرفت. اصولا طراحي طرحهاي بعدي بايد با استفاده از دادههاي اجتماعي و ديدگاههاي جامعه محلي اتفاق ميافتاد. در فاز دوم اصطلاحا بايد برنامههايي طراحي شود كه منجر به «پذيرش» و «همراهي» جامعه محلي شود. در اين مرحله مساله رسانهها و شيوههاي تبليغات بسيار اهميت مييابد. در اين مرحله بايد شيوههاي ارتباطي و ابزار رسانهاي كه جامعه محلي و خصوصا كشاورزان در حوضه آبريز درياچه اروميه از آن متاثر هستند؛ شناسايي ميشدند. اصطلاحا شناسايي «هنجارفرستها» بسيار اهميت دارد. به عبارت روشن بايد در اين مرحله مشخص ميشد كه مثلا كدام افراد در روستاها مورد اعتماد بقيه هستند. يا مشخص ميشد كه جامعه مورد نظر به كدام يك از شيوههاي انتقال پيام پاسخ مثبتتري ميدهد. مثلا در گعدههاي خصوصي با بقيه كشاورزان اين انتقال پيام بهتر صورت ميگيرد يا مثلا از طريق روزنامه و نشريات مكتوب يا شبكههاي اجتماعي. در فاز سوم به اجرا ميرسيم. حالا در اين زمان است كه رسانهها اعم از مكتوب و مجازي به عنوان يك امكان مهم انتقال پيام بايد مورد استفاده قرار ميگرفتند.
خب به نظر شما اين فازبندي درباره طرح احياي درياچه اروميه لحاظ شده است؟
حتما مطالعاتي انجام شده است اما به نظر من در مورد فاز دوم و سوم شايد خيلي حركت اثربخش و منسجمي شاهد نبودهايم. چون اگر درست اجرا شده بودند و پيام به خوبي منتقل شده بود، امروز ميديديم كه بسياري از كشاورزان داوطلبانه نسبت به كاهش مصرف آب پيشقدم ميشوند و منتظر اجراي طرحهاي دولت نميمانند. اين اقدام داوطلبانه زماني روي ميدهد كه افراد درباره اهميت درياچه اروميه و اثر حيات آن بر زندگيشان آگاه شده باشند و از طرف ديگر خودشان را جزيي از طرح احياي درياچه بدانند.
براي اينكه مردم شهرهاي حوضه درياچه اروميه و به خصوص كشاورزان خودشان را در برنامه احيا موثر بدانند؛ رسانههاي محلي چه كاري ميتوانند انجام دهند. اصلا آيا رسانههاي مكتوب و مجازي ميتوانند بر جامعه هدف مورد نظر اثرگذار باشند؟
بله موثراند هم رسانههاي مكتوب و هم شبكههاي اجتماعي ميتوانند موثر باشند. طبقه متوسط روستاييان هم سواد مناسبي دارند و هم به شبكههاي اجتماعي و نسخه مجازي رسانهها دسترسي دارند. اگر حتي ما با برخي كشاورزان روبهرو باشيم كه مثلا سواد كافي نداشته باشند بالاخره در خانهشان فرزندي هست كه با سواد باشد و تحت تاثير رسانهها باشد و ميتواند نقش انتقالدهنده پيام را ايفا كند. به جز اينها همانگونه كه اشاره كردم بايد الگوهاي ارتباطي جامعه هدفمان را بشناسيم. مثلا ممكن است در يك روستا مسجد نقش محوري ارتباطات اجتماعي را بر دوش بكشد. در اين شرايط مسجد ميتواند پايگاه انتقال پيام باشد. اين جزييات بايد قبل از اجراي طرح احياي درياچه اروميه در پيوست اجتماعي طرح پيشبيني ميشد. يا مثلا نشريات مكتوب ميتوانند بر طبقه متوسط شهرهاي حوضه درياچه اثرگذار باشند. ولي بايد توجه كنيم مردم زماني از رسانهها اثر ميپذيرند كه صداي خودشان را بشنوند. يكي از كارهاي مهم ايجاد حس شأنيت اجتماعي براي افراد است. مثلا رسانههاي محلي ميتوانند كشاورزاني كه در برنامه صرفهجويي مصرف آب موفق بودهاند را معرفي كنند و حرفهايشان را منتشر كنند. اين كار باعث ميشود اين افراد صاحب شأنيت جديد شوند و نسبت به موفقيت طرح احيا خودشان را مسوول بدانند.
براي تقويت اجتماعي نقش رسانهها و اصلاح شيوههايي كه به نتيجه نرسيدهاند چه پيشنهادي داريد؟
متاسفانه معمولا وجه سلبي رسانهها قويتر از وجه ايجابي آنهاست. يعني وقتي قرار است نقشه راه موفقيت در يك حوزه را براي مخاطبانشان ترسيم كنند مهارت لازم را ندارند. شايد لازم باشد كه رسانههاي محلي ابتدا خودشان نسبت به اهميت فعاليتهايشان آگاه شوند. فعالان رسانهاي در شهرهاي حوضه آبريز درياچه اروميه بايد درباره شيوههاي موثر توليد و انتقال پيام هم آموزش ببينند. خيلي وقتها اين مسائل براي رسانهها مبهم است كه مثلا چرا بايد براي احياي درياچه كار كنند و در وهله بعد اينكه چه كاري ميتوانند انجام دهند. مديران رسانهها بايد دانش توليد پيام و دانش اثرگذاري و ايجاد اعتماد اجتماعي را فرا بگيرند.
اقدام داوطلبانه زماني روي ميدهد كه افراد درباره اهميت درياچه اروميه و اثر حيات آن بر زندگيشان آگاه شده باشند و از طرف ديگر خودشان را جزيي از طرح احياي درياچه بدانند.
متاسفانه معمولا وجه سلبي رسانهها قويتر از وجه ايجابي آنهاست. يعني وقتي قرار است نقشه راه موفقيت در يك حوزه را براي مخاطبانشان ترسيم كنند مهارت لازم را ندارند. شايد لازم باشد كه رسانههاي محلي ابتدا خودشان نسبت به اهميت فعاليتهايشان آگاه شوند.
رسانههاي محلي ميتوانند كشاورزاني كه در برنامه صرفهجويي مصرف آب موفق بودهاند را معرفي كنند و حرفهايشان را منتشر كنند. اين كار باعث ميشود اين افراد صاحب شأنيت جديد شوند و نسبت به موفقيت طرح احيا خودشان را مسوول بدانند.