• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4214 -
  • ۱۳۹۷ دوشنبه ۳۰ مهر

مرام و منش مش صفر يزدي

محمدصادق جنان‌صفت

اكثريت ساكنان آن محل در جنوب غرب تهران از روستاهاي خاور و باختر ايران به آنجا آمده بودند و هيچ يك كار دولتي يا حتي خصوصي مثلا در يك كارخانه نداشتند.

مش صفر نيز از ميبد يزد آمده بود و مثل همه يزدي‌ها به كار ساختمان علاقه‌مند بود. هر روز صبح اهالي محل او را مي‌ديدند كه با وسايل بنايي مختصرش به جايي مي‌رود كه بقيه كارگران مي‌رفتند تا كسي آنها را براي كار دعوت كند.

مش صفر اما مثل بقيه كارگران ساختماني كه تا يك وانت يا ماشين براي استخدام يك روزه كارگران ترمز مي‌كرد جلوي همه نمي‌دويد و گوشه‌اي نشسته بود و سرماي باد موذي كه به تن و جانش مي‌زد را تحمل مي‌كرد كه يك صداي مهربان او را به خود آورد.

اوستا. انگار كار نمي‌خواي. توي اين دنيا نيستي. مش‌ صفر لبخندي زد و همراه آن مرد رفت و همان كار شد سكوي پرش او. مدارا، سختكوشي، دقت، امانتداري‌ و تعهدش به كار از چشم معمار دور نماند و او را براي كارهاي ديگر دعوت كرد. مش صفر نمي‌دانست معمار او را آزمايش مي‌كند و از سر عمد مزد او را دو ماه بود كه نمي‌داد. او سازگار بود و خرجي خانه‌اش را كه از همين راه به دست مي‌آورد، نداشت و از دوست و آشنا و همسايه و حاجي ذبيح بقال گرفت و سه ماه صبر كرد. معمار اما دنبال اين بود كه او را شريك خود در كارها كند و همين كار را هم كرد.

مش صفر باور نمي‌كرد حالا خودش يك پا معمار شده و مي‌تواند درآمد بيشتري از كارگري داشته باشد. اما او با اينكه مي‌توانست كار نكند و فقط دستور دهد هرگز اين راه را انتخاب نكرد و همراه با كارگران زيردستش كار مي‌كرد و كار مي‌كرد و هيچ ترسي از حجم كار نداشت.

مش صفر به همه اهالي محل كه جايي از ساختمان‌شان نياز به تعمير و بازسازي داشت همه جوره كمك مي‌كرد و با همه مدارا مي‌كرد و آرام‌آرام شد يك بساز بفروش ورزيده و باانصاف كه تجارت عادلانه مي‌كرد و كارگران و كارفرماها نيز از او راضي بودند. انصاف، سختكوشي، دريادلي، نيكوكاري بدون ريا از مش صفر يك مرد دوست‌داشتني ساخت و نامش هميشه به خوبي برده مي‌شد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون