آيا سرنوشت پلنگها به گورها گره خورده؟
فرناز حيدري
در روزهاي اخير، موضوع تلف شدن ۵ گور پارك ملي توران به شكل باورنكردني چالشبرانگيز شد و نتيجه آن هم عذرخواهي رسمي و عزل معاونت محيط طبيعي محيط زيست استان سمنان بود. اما تنها چند قدم آن طرفتر مديريت نابسامان پلنگهاست كه با چراغ خاموش كنتور مياندازد. تعارضات ميان انسان و گوشتخواران درشتجثه مانند پلنگ، به پديدهاي كم و بيش شايع در ايران تبديل شده كه ريشه آن را بايد در تخريب و تكهتكه شدن زيستگاهها و مهمتر از آن شكار غيرمجاز گونههاي مختلف اعم از حيوانات شكارچي و طعمههايشان جستوجو كرد.
بديهي است هر چقدر جمعيتهاي انساني گسترش بيشتري پيدا ميكنند، ميزان تعدي به زيستگاههاي طبيعي هم بيشتر ميشود. در چنين شرايطي انسانها و حيات وحش اغلب براي به دسترسي به فضاي زيستي و غذا با يكديگر به رقابت جدي ميپردازند.تحقيقات نشان ميدهد كه گربهسانان درشت جثه آسيايي مانند پلنگها تنها از تخريب زيستگاهها آسيب نميبينند بلكه اين كاهش جمعيت طعمههايشان در زيستگاههاي معدود باقي مانده است كه آنها را در معرض مخاطره جدي قرار داده است. به عنوان مثال پلنگي كه در هفتههاي گذشته به آغلهاي روستاي شكرك شهرستان دشتستان بوشهر حمله ميكرد، توسط محيطباني به نام محمد زارعي پاپري زندهگيري و در منطقه شكار ممنوع بوشكان رهاسازي شد. ظواهر امر حاكي از آن است كه اين پلنگ نيز همانند بسياري از همنوعانش در اثر كاهش تعداد طعمه به عرصههاي حاشيهاي نزديك شده تا بتواند منبع غذايي مناسب و جايگزيني پيدا كند.شكار دامهاي اهلي به واسطه صرف انرژي كمتر و حتي دسترسي آسانتر براي اغلب شكارچيان طبيعي مانند پلنگ گزينهاي مطلوب است مگر در شرايط خاص كه ريسك مواجهه با انسان به عنوان مانع بازدارنده عمل كند. مجموع اين شرايط است كه تا امروز تعارضات آشكاري را ميان انسان و گوشتخواران بزرگ جثه نظير پلنگ رقم زده است.
آيا رهاسازي در يك زيستگاه جديد ضامن بقاي پلنگهاست؟
برخلاف تصور عام، مديريت تعارضاتي از اين دست اغلب كار چندان راحتي نيست. بسياري بر اين باور هستند كه پلنگهايي نظير پلنگ بوشهر كه با موفقيت از يك زيستگاه زندهگيري و در يك زيستگاه امن جديد رهاسازي ميشوند، از جمله معدود طرحهاي موفق در كشور هستند در حالي كه بررسيها نشان ميدهند اين باور ميتواند چندان هم درست نباشد.در يك مطالعه علمي در كشور هندوستان، محققان كارآيي برنامههاي جابهجايي و رهاسازي پلنگها را در مناطقي كه تعارضات آشكار ميان انسانها و اين گربهسانان درشت جثه شكل گرفته، بررسي كردند. اين تحقيق به طور مشخص در مناطقي انجام شده كه در آنها تعداد زيادي پلنگ در عرصههاي غالب انساني به دليل حمله به دامهاي اهلي يا حتي انسان، زندهگيري و سپس در نواحي جنگلي پيراموني آن هم به منظور كاهش حضور پلنگها و در عين حال كاهش سطح تعارضات مجدد رهاسازي شدهاند.ماهاراشترا (Maharashtra) نام ايالتي در غرب هندوستان است كه آمار تلفات پلنگها در آن فاجعهبار است. تنها در سال ۲۰۱۷ در همين ايالت تعداد ۴۰ پلنگ كشته شدند و اين در حالي است كه وضعيت در سال جاري حتي بدتر هم شد. منابع آگاه گزارش كردهاند كه در ظرف ۷ ماه، حدود ۵۷ پلنگ در اين ايالت كشته شده و بخش اعظم اين كشتار هم ريشه در شكار غيرقانوني دارد.يكي از راهكارهاي پيشنهادي براي نجات جان پلنگها در گذشته اين بود كه آنها را از نواحي پرخطر و مناطقي كه با انسانها و دامهايشان تعارضات جدي داشتند، زندهگيري كرده و سپس در نواحي جنگلي دورتر با مسافت تقريبي ۴۰ كيلومتر رهاسازي ميكردند.اين كار به ظاهر بايد ناجي جان پلنگها ميشد اما شواهد چيز ديگري را نشان داد. پيش از برنامه جابهجايي گسترده و كلان پلنگها، يعني در حدفاصل سالهاي ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۱ ميلادي، آمار حمله پلنگ به انسان به طور متوسط ۴ مورد بود اما جالب است كه بعد از جابهجايي، متوسط دفعات حمله پلنگها افزايش يافت و به ۱۷ مورد رسيد.بررسيهاي آتي بر اساس روشهاي مختلف مدلسازي نشان داد كه وقتي پلنگها را در مناطق نزديكتر رهاسازي ميكنند، امكان حمله آنها به انسانها و ايجاد تعارض بيشتر ميشود در حالي كه وقتي آنها را به مسافتهاي دورتر منتقل ميكنند، امكان حمله هم كمتر ميشود.بررسيها همچنين حاكي از آن بود كه وقتي تعداد پلنگهاي معرفي شده به يك منطقه افزايش پيدا ميكند، آمار حملات مرگبار هم بيشتر ميشود. بنابراين بر اساس اين تحقيق چنين جمعبندي شد كه پلنگها در مناطقي كه انسانها آنها را رهاسازي ميكنند، باقي نميمانند و چنين جابهجاييهايي برخلاف انتظار، احتمال حمله پلنگ به انسان را تقويت ميكند.جداي از اين تحقيق، مطالعه مشابه ديگري هم توسط يك محقق آلماني و همكارانش انجام شده است. در اين مطالعه نيز اين پرسش اساسي مطرح شده كه آيا جابهجايي پلنگها به مناطق حفاظت شده يك روش مديريتي كارآمد است يا خير؟ محققان در پاسخ به اين سوال عنوان كردهاند كه جابهجايي به عنوان يك ابزار مديريتي غيرمهلك براي حذف مشكلات افراد دردسرساز به صورت رايج كاربرد دارد اما واقعيت اين است كه اين روش به ندرت مورد ارزيابي درست قرار گرفته است.محققان در اين تحقيق اخير، جابهجايي پلنگهاي بوتسوانا (Botswana) را در ظرف بيش از ۴ سال ارزيابي كردهاند. جمعبندي آنها جالب است: «هيچ كدام از پلنگهاي جابهجا شده به مكان جديدي كه در آن رهاسازي ميشوند، وفادار نيستند. هر كدام از پلنگهايي كه بررسي شده يا به محل زندهگيري اوليه بازگشتهاند يا پس از رهاسازي شروع به گشتزنيهاي گسترده كردهاند كه اين رفتار نيز در جاي خود قابل تعمق است چرا كه ميتواند بعدتر مشكلساز باشد. در مطالعه حاضر مقايسه رفتاري پلنگهايي كه از يك محل به محل امن جديد منتقل شدهاند با گونههاي مشابه ما را به اين جمعبندي رساند كه جابهجايي پلنگها يك روش مديريتي كارآمد نيست و تلاشها به جاي اينكه بر جابهجايي حيوان گوشتخوار متمركز شود بايد در اين راستا باشد كه پتانسيل آن مشكل مهار و جلوي بسط آن گرفته شود و اين كار ميسر نخواهد شد مگر از طريق بهبود روشهاي نگهداري از دامهاي اهلي.»مجله نيوساينتيست (New Scientist) در سال ۲۰۱۴ مصاحبهاي در همين زمينه با محقق شناخته شده هندي ويديا آتريا (Vidya Athreya) انجام داد. يكي از سوالات اين مصاحبه در ارتباط با مشكلات جابهجايي پلنگها به مناطق امن جديد است كه پاسخ آن را بدين شرح ميخوانيد: «حيوانات وحشي معمولا از انسانها خيلي ميترسند و نخستين واكنش آنها هم اين است كه يا از ترس خشكشان ميزند يا پاورچين پاورچين محل را ترك ميكنند. اما حيواناتي مانند پلنگ بسيار قلمروطلب هستند و محيط زندگيشان را هم به خوبي ميشناسند. اگر شما اين گربهسان را از محل زندگياش خارج كنيد و به يك محل جديد ببريد، بيشتر به حيوان استرس وارد كردهايد. ممكن است كه در محل جديد، پلنگهاي ديگري هم باشند كه آنها هم بالطبع قلمروطلب هستند. پلنگ تازه وارد محيط را خوب نميشناسد و نميداند كه كجا بايد غذا يا آب پيدا كند. همين مساله ممكن است كه باعث رانده شدن پلنگ به نواحي انساني شود بنابراين احتمال تعارض بالعكس افزايش پيدا خواهد كرد. در مناطقي كه زندهگيري و رهاسازي كمتر انجام شده، تعداد دفعات حمله پلنگ به انسان هم معدودتر بوده.»
راهكارهاي بهينه رفع تعارض انسان با پلنگ
تاكنون تحقيقات بسياري در زمينه رفع تعارضات ميان انسان و پلنگها انجام شده است. محققان هندي از اين منظر بسيار فعال بودهاند چرا كه اين مشكل براي آنها به نوعي سابقه تاريخي دارد.جونار تالوكا (Junnar taluka of Pune) يكي از زيرمجموعههاي منطقه پونا (Pune District) واقع در ايالت ماهاراشترا است كه از گذشته تاكنون شايعترين تعارضات ميان انسان و گوشتخواران را در فصل برداشت نيشكر شاهد بوده است. ۵ سدي كه در اين منطقه هستند، تاثير بسزايي در كشت نيشكر دارند اما در فصل برداشت كه مسيرهاي گذر انسانها با حياتوحش تلاقي ميكند، يك مشكل جديتر رخنمايي ميكند: حمله پلنگها.تا به امروز عده كثيري از اين حملات آسيب جدي ديدهاند و همين امر باعث شكلگيري تحقيقات متعددي جهت رفع اين معضل شده است. بررسيها نشان داده كه تراكم پلنگها برخلاف انتظار در مزارع نيشكر بسيار بيشتر از ذخيرهگاههاي جنگلي است. اما چرا؟ كارشناسان بر اين باور هستند كه پلنگها از سگهاي ولگرد و گرازهايي كه در مكانهاي دفع غيربهداشتي زباله تجمع ميكنند به عنوان يك منبع غذايي ايدهآل بهره ميگيرند. بنابراين هر چقدر كه روستاييها زباله بيشتري را به صورت غيراصولي دفع ميكنند، تعداد گرازها و سگهاي ولگرد هم بيشتر ميشود و بالطبع آنها پلنگها نيز بيشتر و احتمال خطر هم بالاتر ميرود.يك تحقيق ديگر، توسط فردي به نام سانجي گوبي (Sanjay Gubby) يكي از محققان موسسه حفاظت طبيعت كه شخصا مورد حمله پلنگ قرار گرفته و دستش آسيبديده، انجام شده است. به گفته اين كارشناس بهبود طرحهاي دولتي جبران ضرر و زيان مردمي كه از اين تعارضات آسيب ديدهاند، اطلاعرساني گسترده و درست به مردم كه چگونه چنين شرايطي را مديريت كنند، توسعه و در عين حال ايجاد ارتباط ميان مناطق حفاظت شده، ارايه خدماتي نظير بيمه و بهبود وضعيت اقتصادي محيطبانان از جمله بهترين راهكارهايي است كه ميتوان براي جلوگيري از اين تعارضات انجام داد.در سال ۲۰۰۷ ميلادي، نزديك ۷۵ داوطلب در يكي از مناطق پرخطر هندوستان شروع به آموزش مردم براي نحوه برخورد و رويايي صحيح با پلنگها كردند. اكثر اين داوطلبها به مكانهايي اعزام شدند كه گزارشهايي از حمله پلنگ به انسان داشتند. آموزشها در روستاها عبارت بودند از نحوه ساخت آغلهاي ايمن، راهكارهايي جهت اجتناب از برخورد ميان انسان و پلنگ (توليد صدا و استفاده از نور در زمان حركت در محيطهاي تاريك)، آشنايي با رفتار پلنگهاي ماده بالاخص زماني كه توله دارند، آموزش كودكان در مدارس و برنامههايي از اين دست. ارزيابيها نشان داد كه اين برنامه توانسته ميزان تعارضات را در حد معقولي كاهش دهد.در ايران نيز معمولا با فرا رسيدن فصل سرد، دفعات و احتمال اين قبيل تعارضات بيشتر ميشود. پلنگها مانند هر حيوان وحشي ديگر در اين شرايط بر اساس غريزهشان عمل ميكنند در حالي كه محافظت اصولي از گله، تجهيز آغل و هوشياري چوپانان از جمله مواردي است كه ميتواند از وقوع آسيبهاي ناخواسته تا اندازهاي جلوگيري كند.در آذرماه سال ۹۳، حملات متعدد يك پلنگ به دامهاي روستاي تازه قلعه منجر به تلفات گسترده دامداران اين روستا شد. حملات اين پلنگ طي سه ماه تقريبا هر هفته يك بار اتفاق ميافتاد و بر اثر آن تعداد زيادي سگ و دام اهلي تلف ميشدند. نكته جالب اين بود كه اين پلنگ علاقه زيادي به شكار سگها از خود نشان ميداد و با نزديك شدن به روستا در عمل سگها را به درگيري تحريك و آنها را شكار ميكرد.زندهگيري اين پلنگ نشان داد كه حيوان از نظر سني پير بوده و به دليل ناتواني در شكار كردن چنين تعارضي شكل گرفته است در حالي كه منابع محلي پيشتر بر بيتجربگي و جواني حيوان تاكيد داشتند. همين مثال ساده، چالش اساسي را نشان ميدهد و آن هم اين است كه متاسفانه در چنين مواردي اغلب برد با نظرات عاميانه و غيركارشناسي است.نكتهاي كه در ايران بهشدت مغفول مانده، آموزش صحيح سگهاي گله است. ايگور خوروزيان و همكارانش مطالعات متعددي را در زمينه تعارضات گوشتخواران و دام در پارك ملي گلستان انجام دادهاند. نتايج مطالعات آنها در ۳۴ روستاي نزديك پارك ملي گلستان حاكي از آن است كه حضور سگها در مجاورت بزها و گوسفندها لزوما به معناي امنيت كامل حيوانات اهلي نيست.طبيعي است كه سگهاي آموزش ديده گله ميتوانند بهتر از دام محافظت كنند و در نتيجه آمار تلفات پلنگها هم ميتواند كاهش جدي داشته باشد. در ايران سگهاي گله اغلب در تماس مستقيم با دامها نيستند بلكه بالعكس رابطه آنها با صاحبانشان بيشتر است كه همين مساله به ظاهر ساده احتمال حمله گوشتخواراني مانند پلنگها را هم افزايش داده است.عدم رعايت همين اصول ساده اما كاربردي نشان ميدهد كه بايد در روشهاي مديريتي هزينهبردار نظير زندهگيري و رهاسازي پلنگها يا هر حيوان وحشي ديگري بيش از پيش تعمق كنيم و اين كار ميسر نخواهد شد مگر از طريق ارزيابي دقيق نقاط ضعف و قوت و در عين حال اطمينان به كارشناساني كه بر اساس دانش روز آموزش ديدهاند. مساله حياتوحش ايران اكنون بيش از هر زمان ديگر نيازمند رويكرد علمي و گذر از احساسات كور است.
منابع در دفتر روزنامه موجود است.
بسياري بر اين باور هستند كه پلنگهايي نظير پلنگ بوشهر كه با موفقيت از يك زيستگاه زندهگيري و در يك زيستگاه امن جديد رهاسازي ميشوند، از جمله معدود طرحهاي موفق در كشور هستند در حالي كه بررسيها نشان ميدهند اين باور ميتواند چندان هم درست نباشد.در يك مطالعه علمي در كشور هندوستان، محققان كارآيي برنامههاي جابهجايي و رهاسازي پلنگها را در مناطقي كه تعارضات آشكار ميان انسانها و اين گربهسانان درشت جثه شكل گرفته، بررسي كردند.