آمايش سرزمين؛ حلقه مفقوده نظام آمار و برنامهريزي
سيده فاطمه ذوالقدر
براي اداره جامعه، پايه و اساس برنامهريزي بايد براساس آمار و اطلاعات بهروز تنظيم شده باشد تا بتوان بيشترين استفاده را از امكانات موجود برد يا باتوجه به محدود بودن امكانات، به اولويتبندي نيازها و امكانات پرداخت. وجود شبكههاي اطلاعرساني گسترده، مهمترين ويژگي كشورهاي پيشرفته و وجه تمايز اين كشورها از كشورهاي در حال توسعه است. آگاهي از شرايط فعلي، توان برنامهريزي براي آينده را افزايش ميدهد و امكان دستيابي به اهداف موردنظر را بيشتر ميكند. تصميمگيري بدون اطلاعات كافي، پذيرفتن شرايط تحميلي است و آنچه از خود اطلاعرساني مهمتر است، درستي اطلاعات دريافتي است. با توجه به اين اهميت است كه در شرايط فعلي اگر بخواهيم زمينه شكوفايي و توسعه جامعه را فراهم آوريم، چارهاي جز داشتن آمار دقيق و قابل اطمينان نداريم. بنابراين، آمار مانند آينه، تصويري واقعي از جنبههاي گوناگون جامعه ترسيم ميكند و هر قدر آينه شفافتر باشد، مسائل را بهتر بازتاب ميدهد.
آنچه مسلم است اين است كه روشهاي جاري برنامهريزي و آماري كشور تاكنون نتوانسته در توسعه كشور نقش موثري داشته باشد. تجربه برنامهريزي بخشي و سياست محروميتزدايي به شيوه كنوني كه عدم تعادلهاي موجود و گسترش شكاف روزافزون ميان مناطق توسعهيافته و كمتر توسعهيافته كشور را بهدنبال داشته است، روشنترين دليل بر ناكارآمدي اين روشهاست. تا به حال ۱۶ برنامه براي كشور تدوين شده است. اما كشور ما كماكان در حوزه كشورهاي توسعهيافته قلمداد نميشود. استمرار اين ماجرا چنان بوده كه امروز ديگر بسياري از امتناع از برنامه صحبت ميكنند و آن را امري بيهوده تلقي مينمايند بهگونهاي كه در مصاديق تصميمگيري بحثِ امتناع از برنامهريزي مطرح شده است. بنابراين ما با مسالهاي بسيار جدي روبهرو هستيم كه ميتواند تغييردهنده حيات و زيست همه ما باشد.تدوين برنامه مطلوب و مديريت توسعه كشور نيازمند توجه كافي به نقش جغرافيا، سرزمين و بعد مكان است. شاخصهاي فقر و محروميت ملي و منطقهاي با يكديگر ارتباط متقابل دارند و تنها با ديدگاه سيستمي ميتوان آن را بهطور همهجانبه مورد بررسي قرار داد. ضمن آنكه اثرات و كاركردهاي برنامهريزي آمايش سرزمين در كاهش شاخصهاي تركيبي فقر و محروميت ملي و منطقهاي و امنيت اقتصادي بر كسي پوشيده نيست.به عبارت ديگر، فرآيند برنامهريزي صحيح و سلسله مراتبي از سطح آمايش ملي شروع و با تدوين برنامههاي ميانمدت توسعهاي و برنامهريزي كلان اقتصادي به سطح برنامهريزي خرد منتهي ميشود. اتكا به اين سلسلهمراتب نهتنها به اجرايي شدن مطالعات كلان و بلندمدت، كمك شاياني ميكند؛ بلكه روند توسعه كشور را منطقي، هماهنگ و پويا ميسازد. عناصر توسعه يك كشور همانند اجزاي يك سيستم يا اندامهاي يك بدن داراي عملكردي تخصصي بوده و چارچوبهاي توسعه مناطق و اهداف بلندمدت آنها متاثر از اهداف بلندمدت ملي بوده و برنامهريزيهاي محلي نيز از چارچوبهاي توسعه منطقهاي پيروي خواهند كرد. اين امر موجب كاهش عوارض منفي توسعه و تعديل تبعات منفي توسعه در كشور ميشود.در همين راستا نيز ميتوان به ديدگاه رهبر معظم انقلاب اشاره نمود كه باتوجه به ضرورت تنظيم الگوي پيشرفت كشور براساس الگوي اسلامي ايراني، جامعه نيازمند يك الگوي صحيح توسعه است. اين الگوي صحيح توسعه ميتواند از طريق اجراي صحيح آمايش سرزمين تقويت شده و حاصل آيد. در سند چشمانداز جمهوري اسلامي ايران در افق ۱۴۰۴ هجري شمسي نيز درخصوص آمايش سرزمين مواردي ذكر شده كه اهميت جدي مساله را نمايان ميسازد. به همين جهت اولا ضروري است در تدوين برنامههاي توسعه هماهنگي لازم بين بخشهاي اقتصادي و مناطق و استانها صورت پذيرد تا درنتيجه اين تعامل و همكاري، زمينه براي كاهش عدمتعادلها فراهم شود، بهترين موقعيتهاي سرمايهگذاري در جغرافياي كشور شناسايي شود و اين موقعيتها به سرمايهگذاران بهويژه بخش خصوصي براي سرمايهگذاري معرفي شوند. ثانيا كميسيون مشتركي از دولت و مجلس با عنوان كميسيون آمايش سرزمين تشكيل شود تا با اهتمام جدي در اين خصوص شاهد تحولات مثبتي در جهت عملي شدن آمايش سرزمين در كشور باشيم.
نايبرييس كميسيون فرهنگي مجلس