آرسنال در شب كاپيتاني «اوزيل» لستر را برد
قصه قهرمان مغضوب، پرده سوم
علي ولياللهي
وقتي اواخر نيمه اول بازي آرسنال با لسترسيتي مسوت اوزيل استارت انفجاري خودش را زد و توپ را به سمت راست فرستاد و بعد پاس بيرين را دريافت كرد و با يك ضربه سرضرب دروازه كسپر اشمايكل را باز كرد، پيچش داستاني جديدي در زندگي اين ستاره آلماني رخ داد. انگار كه وارد پرده سوم زندگي فوتباليستي شديم كه تا چند وقت پيش، آماج حملات فوتبالدوستان آلماني قرار گرفته بود و به نظر ميرسيد در تيم باشگاهياش هم كاري از پيش نبرد. اوزيل با گلي كه مقابل لستر به ثمر رساند، با 30 گل زده تبديل به بهترين گلزن آلماني تاريخ ليگ جزيره شد و توانست ركورد كلينزمن بزرگ را بشكند.
در روزهايي كه فوتبال آلمان در بدترين شرايط تاريخ خودش قرار دارد و ديگر كسي نمانده كه به عنوان مقصر معرفي شود، اولين قرباني انتقادات بيرحمانه ژرمنها بهترين روزهايش را در آرسنال سپري ميكند. هم او و هم تيمش. آرسنال با پيروزي پياپي كمكم خودش را به جمع مدعيان نزديك كرده و قطعا در اين روند رو به رشد، علاوه بر ردپاي اوناي امري ميتوانيم به قدرت رهبري اوزيل نيز اشاره كنيم. اوزيل در حالي كه يكي از اميدهاي مانشافت براي درخشش دوباره در جام جهاني به شمار ميرفت، وارد يك بازي سياسي با رييسجمهور تركيه شد و بلافاصله تبديل به چهرهاي جنجالي در آلمان شد. اين نقطه دراماتيك پرده اول ماجراي اوزيل در چند وقت اخير بود. نقطه عطفي كه موجب شد حساسيتها نسبت به اوزيل بالا برودو باعث شد همه در نقطه آغاز قضاوت او قرار بگيرند. اما هنوز كسي تصميمي نگرفته بود. وقتي آلمان با آن وضع از روسيه خداحافظي كرد، پيشينه اوزيل باعث شد همه آلمان يكصدا تصميم خود را بگيرند. تو خائني اوزيل! تو باعث باخت و حذف ما از جام جهاني شدهاي! جنجالهاي نژادپرستي و مسائل مهاجرت هنوز در آلمان بحثش داغ است. پرده اول با خداحافظي اوزيل از تيم ملي آلمان همراه شد. اوزيل در بيانيهاي اعلام كرد كه ديگر حاضر نيست لباس تيم ملي آلمان را بر تن كند. وساطت يواخيم لوو هم جواب نداد.
اگر از لحاظ داستاني حساب كنيم، اوزيل در اين شرايط از اوج به حضيض رفته بود؛ از بالاترين قطب مثبت به پايينترين قطب منفي. شرايط بدي كه هيچ كس تا چند ماه قبل تصورش را نميكرد. هيچ كس نبود كه در مورد مهاجر تركتبار فوتبال آلمان اظهارنظر نكند. اوزيل برگشت به لندن. جايي كه به نظر ميرسيد هنوز او را دوست داشته باشند. همه اينها در پرده دوم اتفاق در حال اتفاق بود. هواداران توپچيها نشان دادند هنوز به ستاره گرانقيمت تيمشان اعتماد دارند. او را تشويق كردند. اما مثل اينكه روحيه اوزيل خيلي شكنندهتر از اين حرفها شده بود. يك بحران هويتي در مورد وطن و هموطن. غريبه يا خودي بودن. آرسنال ابتداي فصل هم
دست كمي از اوزيل نداشت. با يك مربي جديد كه هنوز نميداند در ليگ برتر اوضاع از چه قرار است. دو باخت پياپي مقابل سيتي و چلسي. زنده شدن خاطرات تلخ اواخر حضور ونگر. به نظر ميرسيد بازگرداندن شرايط به روزهاي بهتر كار واقعا سختي باشد. اين چالش روبهروي آرسنال و اوزيل و امري تبديل شد به نقطه عطف پرده دوم ماجرا.
آرسنال بردهاي پشت سر هم خود را شروع كرد. در ليگ جزيره و ليگ اروپا. همه را از دم تيغ ميگذراند. در هر بازي 3 تا يا 4 تا گل ميزد. جان تازهاي كه به توپچيها تزريق شده بود، باوركردني نبود. آنها به پيش ميتاختند و همه بازيكنان در اوج هماهنگي كار خود را ادامه ميدادند. تنها يك نكته وجود داشت. اينكه مسوت اوزيل كجاي اين موفقيت فزاينده تيمش قرار دارد. او هنوز اوزيل هميشگي نشده بود. اما كمكم داشت بهتر ميشد. پاس گل نداده بود و تنها در 8 موقعيت گل حضور موثر داشت. آماري كه براي رقباي او نظير هازاد و ويليان به مراتب بيشتر بود.
رسيدن به نقطه عطف پرده سوم نياز به يك حركت و تصميم انقلابي داشت. تصميمي كه در رختكن گرفته شد و اوزيل به عنوان كاپيتان آرسنال انتخاب شد. اوزيل كاپيتان، يك اوزيل كاملا متفاوت بود از آنچه قبلا ديده بوديم. سرحال بود و تيم را به ريتم واداشته بود. يك گل زد و يك پاس گل داد. آرسنال به هفتمين پيروزي خودش دست پيدا كرد تا شرايط از قبل هم بهتر شود. حالا منحني قصه اوزيل به جاهاي خوبي رسيده. از اوج به قعر. از قعر به حالت معمول و از حالت معمول به اوج. آن طرف قصه، بدمنهاي آلماني زندگي اين ستاره هستند. بدمنهايي كه در حال تجربه شكست هستند. بدون اوزيل. بدمنهايي كه هر روز بيشتر و بيشتر با خودشان درگير ميشوند و بعيد نيست تا چند وقت ديگر قربانيهاي جديدي به دنياي فوتبال معرفي كنند. لوو، نوير، مولر و... معلوم نيست. اما الان همه ميدانند اين تنها بخشي از ماجراست. هميشه پيچشهاي داستانياي وجود دارند كه روند را عوض كنند.