بوكس يا شطرنج
سيد علي ميرفتاح
خيلي دور از ذهن نيست كه فرض كنيد چند جوان غيرتمند تركيهاي، براي دفاع از آزادي و به خونخواهي خاشقجي به كنسولگري عربستان سعودي ميريختند، آنجا را به همراه عكسهايي از آل سعود آتش ميزدند، دستشان ميرسيد چند قاتل را سر و دست ميشكستند و فحش ميدادند، حتي از شدت حميت به آنكارا ميرفتند و سفارتخانه حجاز را تسخير ميكردند و شعار مرگ بر آل سعود سرميدادند و مينوشتند و منتشر ميكردند. به نظرتان چه ميشد و چه كسي بازي را ميبرد و چه كشوري افكار عمومي را با خود همراه ميكرد؟ حواسم هست كه عرايضم به كجا برميگردد و احيانا چه كساني را عصباني ميكند. از آنجايي كه عقل و شرع حكم ميكنند به ديده عبرت در سوانح و حوادث روزگار نگاه كنيم و از اتفاقات دنيا درس بگيريم و بر كولهبار تجارب خود بيفزاييم، تقاضا ميكنم به دور از عصبانيت و شبيهسازي عرضم را بشنويد و دقايقي دربارهاش بينديشيد. ما ميتوانيم قصه جمال خاشقجي را تنزل دهيم و آن را در دعواهاي سياسي داخليمان خرج كنيم. حتي ديدم كه يكي از روزنامهها از اشتراك لفظي «اصلاحات » استفاده كرد و با چسباندن آن به بنسلمان به رقباي اصلاحطلب داخلي طعنه زد. از اين كارها زياد ميشود كرد اما شايد بهتر و معقولتر و خداپسندانهتر آن باشد كه كريمانه و هوشمندانه در اوضاع و احوال دنيا نظر كنيم و به هر معنايي كه در ذهن داريم عبرت بگيريم. فاعتبروا يا اوليالابصار.
خواهشم اين است كه يك نگاه خريدارانه به فعالان سياسي همسايه غربيمان بكنيد. رييسجمهور تركيه، نخستوزير و وزير امور خارجهاش، مهمتر از اين صاحبمنصبها فعالان سياسي و طرفداران آزادي بيان و روزنامهنويسان و روشنفكران ترك در قصه جمال خاشقجي عصباني نشدند، شعار ندادند، رگ گردن كلفت نكردند و به عمد يا به سهو آب به آسياي شاه و وليعهد جاهطلب سعودي نريختند. مهمتر از سعودي، آب به آسياي امريكاييها نريختند. در عوض صبر كردند، از طريق رسانههاي آزاد افكار عمومي را به پليدي اين جنايت هولناك جلب كردند و هزينه طرفداري از آل سعود را حتي براي مهمترين شريك تجارياش، ايالات متحده امريكا، بالا بردند و عملا رياض را در عرصه بينالمللي به زانو درآوردند و ضايعش كردند، بعد هم با هوشمندي تمام تشت رسوايي بنسلمان و پدرش را از بام كنسولگري استانبول پايين انداختند. الحقوالانصاف اردوغان سياستمدار قابلي است و عين يك شطرنجباز ماهر، با صبر و حوصله سردمداران دروغگو و قسيالقلب رياض را كيش و مات كرد. عين اين قضيه ميتوانست سر اعدام ناجوانمردانه شيخنمر اتفاق بيفتد. در آن قضيه هم ميشد مثل امروز افكار عمومي دنيا را بسيج كرد و خونبهاي شيخ شهيد را بالا برد. افكار عمومي ميتوانستند به سياستمداران زور بياورند تا دست از حمايت بيقيد و شرطشان از دولت مرتجع منطقه بردارند. در آن ماجرا كافي بود ما قدري دورانديشي به خرج ميداديم و اقتضائات دنياي امروز را گردن مينهاديم بلكه ميتوانستيم كاري كنيم كه همان موقع خون شيخنمر گردن قاتلانش را بگيرد و در جهان مفتضحشان كند. اما ما به جاي شطرنج به سراغ بوكس رفتيم و با خشم و هياهو كاري كرديم كه رسانههاي دنيا تصوير واژگونه از قصه نشان دهند و جاي ظالم و مظلوم را عوض كردند. من البته كه از نيتها بيخبرم. حمل بر صحت ميكنم و ميگويم دوستان ما با نيت خير و از سر غيرت به سراغ سفارت عربستان رفتند و آنجا را به هم ريختند. ميدانيد كه رسانهها استاد يك كلاغ و چهل كلاغ كردنند و در بازتاب حوادث به سمت زر وزور و تزوير ميل ميكنند. نكته تاسفانگيز اين است كه ما عملا كاري كرديم كه رسانهها راحتتر و كمهزينهتر بلكه بيهزينه به سمت زر و زور و تزوير غش كنند و از نسبت ما و عربستان تصوير معوج بسازند. آنها قاتل و ظالم بودند اما رسانهها با تمسك به چند تصوير ظاهرا خشونتبار ما را به عنوان قانون شكن و حملهكننده به سفارت عربستان نشان دادند. مظلوم را ظالم نشان دادند، ظالم را مظلوم. فقط به خاطر چند عكسي كه به جهان مخابره شد، قاتل را تبرئه و ما را محكوم كردند... غم گذشته را نبايد خورد. خوب يا بد، قصه شيخ نمر گذشت دير يا زود قصه خاشقجي هم ميگذرد. عرض اين حقير فقير سراپا تقصير اين است كه عبرت بگيريم و اقتضائات دنياي مدرن را، مهمتر از آن اقتضائات « مديا » درك كنيم و بيش از پيش مراقب اقوال و افعالمان باشيم. اين نكته اميدواركننده را هم بگويم كه ما اينبار دولتمردان ما و بچههاي غيور خيلي خوب عمل كردند و با هوشياري و فطانت نشستند كنار و مفتضح شدن وليعهد سعودي و همدستانش را نظاره كردند. اينكه ميبينيد امريكا هم مجبور به ملامت سعوديها شده خودش نشانه خوبي است از اشتغال ظالمان به هم. بگذار آنها توي كله هم بزنند و سرشان به يكديگر گرم باشد. ما بايد در تندباد حوادث كلاه خود را بچسبيم كه خدايي نكرده باد نبرد.