فرهنگ و هنر و ادبيات زرد
اسمعيل اميني
با اصرار و سماجت و شور و هيجان از تو دعوت ميكنند كه در گروهِ مجازيشان شركت كني. ميگويد: اعضاي اين گروه، جمعي از شاعران و معلمان و دانشجويان ادبياتند و موضوع مورد علاقهشان، شعر است و مباحث ادبي.
وارد گروه ميشوي و ميبيني كه در اينجا هم مانند تمام جمعهاي حقيقي و مجازي ديگر پر است از حرفها و شعرهاي سست و سطحي كه به نام بزرگان و مشاهير انديشه و شعر، جعل شده است.
چند نفري هم هستند كه با تلاش و جديت، هرجا سخني بيارزش يا شعري پر از غلط، پيدا كنند با شور فراوان بازنشرش ميكنند و زيرش مينويسند: اين را حتما بخوانيد، اين شعر به هزار بار خواندن ميارزد.
شعر را ميخواني و ميبيني، به لعنت خدا هم نميارزد، چه رسد به هزار بار خواندن.
به يكي از اين تلاشگرانِ پرشورِ بازنشرِ لاطائلات، تذكر ميدهي كه: اين نوشته نه تنها شعرِ فلان شاعر بزرگ نيست كه تو نامش را زير آن نوشتهاي بلكه اصلا شعر نيست. كلماتي به هم بافته است با زباني سست و نگاهي سطحي و تكراري.
آن پخش كننده لاطلائلات، از اين تذكر دلگير ميشود و مينويسد: همه كه مثل شما، نگاه تخصصي ندارند و با وزن و قافيه و دستور زبان آشنا نيستند، شما هم به جاي وسواس درباره اينكه اين شعر از فلان شاعر است يا نيست، به حرفهاي شعر توجه كنيد كه خيلي جالب و مهم است.
٭٭٭
راستي اينگونه شعرها و متنها، چه ويژگيهايي دارد كه نظر اين جماعتِ پرتلاش را جلب ميكند و آنها هم دوست دارند كه ديگران اينگونه نوشتهها را هزار بار بخوانند؟
چه مشتركاتي ميانِ اين نوشتههاست كه از ميانِ اين همه شعر و نوشته خوب و ارزشمند كه در فضاي مجازي است، نگاهها را مجذوب خود ميكنند؟
در اين يادداشت و چند يادداشت ديگر، به برخي از اين ويژگيهاي مشترك، خواهم پرداخت.
مهمترين نكته اين است كه صاحبِ نگاهِ عوامانه به هر موضوعي اعم از دين، سياست، علم، هنر و ادبيات، بيش از آنكه در جستوجوي ديدگاهِ تازهاي باشد، در پي اثبات و تاييد ديدگاه خود است. نگاهِ عوامانه، با ميزانِ تحصيلات و تخصص ارتباط مستقيم ندارد. يعني ممكن است كسي بيسواد باشد اما نگاهِ فرهيخته و جستوجوگر داشته باشد و برعكس ممكن است كسي تحصيلكرده و متخصص باشد اما در انديشه و ذهنيت و ديدگاه، عوام باشد.
در نگاهِ عوامانه، همهچيز ساده و مشخص و خطكشي شده است. همهچيز قطعي و صد در صد است. دنياي عوامانه، دنياي «ترين»هاي حيرتانگيز است. دنياي سادهلوحانهاي كه با ركوردهاي گينس ساخته ميشود. برنامههاي زرد تلويزيوني مروج همين سادهلوحيها هستند. كودك ده سالهاي كه براي فلان شركت فرانسوي، طراحي صنعتي ميكند، دختر بچه خردسالي كه فيالبداهه شعر ميگويد، مدرس جوان كنكور كه بدون حل كردن، پاسخ صحيح تستها را مييابد، نوجواني كه ضرب و تقسيم عددهاي چند رقمي را ذهني انجام ميدهد و بسياري از اين قبيل بيهودگيهاي سرگرمكننده و پوچ.
پس اولين ويژگي پسند عوامانه، «ترين» بودن است؛ جالبترين شعري كه خواندهام. جنجاليترين شعر طنز تاريخ ايران، جسورترين شاعري كه ديدهام و بازيچههايي از اين دست براي جلبتوجه مخاطبان پرشورِ سرگرميهاي سطحي و يك بار مصرف.