پيادهروي طولاني
حسن لطفي
به قول بعضيها در نيمكتهاي مدارس و كلاسهاي درس انرژي نهفتهاي است كه هر كس روي آن مينشيند به او منتقل ميشود؛ البته اين تنها ويژهگي كلاسهاي درس و آموزش نيست. از آن مهمتر شخصيت آدمها است كه وقتي معلم، استاد يا هر كس ديگري روبهرويشان ميايستد و از آنها سوالي ميپرسد، خودش را نشان ميدهد.
خصوصا وقتي اين سوال مبهم يا كلي باشد. دوست مدرسي تعريف ميكرد، براي تدريس مهارتهاي زندگي به ادارهاي رفته. حاضرين كلاس كه كوچكترينشان سيوپنج سالي داشته، وقت شنيدن درس تبديل به بچههاي شيطاني شده بودند كه اگر كسي آنها را ميديده گمان نميكرده هر كدامشان در آن اداره پست و مقامي دارند.
دوستم ميگفت اين بچگي و شيطنت را خيليها نميپسندند اما من دوستش دارم. اينطور وقتها آدمها موجودات قابل تحملتري ميشوند. زلاتر و طبيعي ترند. جالبتر كلاس براي او وقتي بوده كه درباره تفاوت انسان با ساير موجودات روي زمين سوال كرده است.
ميگفت از پاسخها، شخصيت همه حاضرين كلاس مشخص شد. جالبترينشان هم كسي بود كه هر كس حرفي ميزد حرفش تمام نشده به مخالفت با او برميخاست. قصدش اين بود كه ثابت كند آنها اشتباه ميكنند و او درست ميگويد. حرفش را هم با نه شروع ميكرد.
حاضرين كلاس هم كه او را خوب ميشناختند قبل از اينكه نظرشان را اعلام كنند رو به او ميكردند و ميگفتند بر خلاف نظر آقاي فلاني و بعد حرفشان را ميزدند. شاگرد مخالف خوان پس از پايان كلاس دوستم را رها نميكند و با او همراه ميشود. چند خياباني با هم قدم ميزنند و درباره خودآگاهي و درك ديگران حرف ميزنند.
وقتي از هم جدا ميشوند، استاد آنقدر خسته شده بوده كه خيال ميكرده از بلندترين كوهها بالا رفتهاند؛ البته اين پيادهروي طولاني بيثمر هم نبوده است. مرد مخالفخوان وقت خداحافظي قول داده است براي پيدا كردن دلايل مخالف خوانياش به گذشته برگردد و رد آن را در خصوصيات شخصيتش پيدا كند. از آن مهمتر تلاش كند قبل از حرف زدن و آوردن دليل نه نگويد.