درباره فيلم «گرگبازي»
عشق و مرگ
محدثه واعظيپور
«گرگبازي» ساخته عباس نظامدوست در چارچوب سينماي ايران فيلم نوآورانه و جذابي است. پيچيده است و ابهامهايي دارد كه ممكن است بخشي از آن به دليل ترس از مميزي و مشكلات اكران باشد و بخشي ديگر به دليل كاستيهاي فيلمنامه در شخصيتپردازي و قصهگويي برميگردد. با اين همه در شكل فعلي «گرگبازي» ذهن تماشاگر را درگير ميكند و او را تحت تاثير قرار ميدهد. فيلم در نمايش روابط چند شخصيت كه به واسطه هنر نمايش به يكديگر ربط پيدا كردهاند، موفق است. شخصيتها ملموس و قابل باورند و ديالوگها خوب نوشته شده. اشاره به بازي مافيا و وام گرفتن از آن براي خلق موقعيتي كه دكتر (علي مصفا) و هما (هانيه توسلي) وارد جمع دوستان پرستو (نگار جواهريان) شوند، ايده خوبي بوده. جنس روابط، امروزي، ايراني و بسيار آشناست، سوءتفاهمها، حسادتها و منفعتطلبيها برآمده از واقعيتي است كه در اطرافمان (به ويژه در طبقه متوسط) جاري است و ممكن است ما هم بخشي از آن باشيم. در نگاه اول به نظر ميرسد، فيلمساز تنها متوجه روايت يك قصه معمايي بوده كه تعليق و اندكي دلهره داشته باشد، فيلم از اشاره مستقيم به زمان و مكان پرهيز دارد و اين موضوع، هويت فيلم را تشكيل داده. اما «گرگبازي» بدون اينكه به صراحت به مسائل اجتماعي نزديك شود يا حتي دوربينش را از خانه موروثي پرستو به خيابان ببرد، تصويري از جامعه امروز كه پر از تنش، ترديد و گسست روابط است پيش چشم بيننده قرار ميدهد.
يكي از امتيازهاي بزرگ فيلم نظامدوست بازي خوب بازيگران است. تركيبي چنين متنوع نتيجهاي يكدست و هماهنگ داشته كه قطعا به مهارت كارگردان در انتخاب و هدايت بازيگران بازميگردد. نگار جواهريان به عنوان بازيگر محوري و دو سويه شخصيت پرستو را به خوبي عيان كرده. تركيبي از سادگي، معصوميت و منفعتطلبي. دليل او براي دعوت دكتر به جمع دوستانه اين بوده كه دكتر در اجراي نمايشش سرمايهگذاري ميكرده. فهيمه امنزاده بازيگر خوب تئاتر كه كمتر فرصت درخشش مقابل دوربين را داشته در نقشي تازه، دوستداشتني است و علي مصفا پس از سالها، خيرهكننده است. مصفا با چشمهايي پنهانكار تا انتهاي فيلم راز شخصيت دكتر را كه موجه، مقبول و متمول به نظر ميرسد، پنهان ميكند. آرامش و وقار او پس از پايان فيلم و فكر كردن به آنچه او و همدستش با ديگران انجام ميدهند، هراسآور به نظر ميرسد. مصفا با «گرگبازي» نشان ميدهد كه اگر باانگيزه باشد و نقش بستر لازم را برايش فراهم كند، قادر است از نقشهاي تك بعدي و بازيهاي يكسان فاصله بگيرد، به عمق شخصيت نزديك شود و با تسلط و هوشمندي نقش را پيچيدهتر و عميقتر بازي كند. «گرگبازي» فيلم سختي در كارگرداني بوده و قابليت تبديل شدن به اثري ملالانگيز و پيچيدهنما را داشته. تئاتر بخشي از قصه است و اجراي فيلم هم در سكانسهايي به هنر نمايش نزديك است با اين همه «گرگبازي» از جنس سينما و جذاب است.