درنگي در مفهوم نيايش و زندگي انسان رازورز
ياسر هدايتي / فرقي ندارد؛ حتي اگر انسان بهرهمند روزگار نوشده اكنوني نيز باشي، باز يك موجود رازورزي؛ حتي راز بزرگ تو نيز تغييري نكرده است آنچنان كه راز بزرگ نياكانت در چندهزار سال پيش. تو رازهاي كوچكي داري كه مثل ستارهها دور خورشيد راز اعظم تو ميگردند و سالهاست كه انسان در پس پاسخ به اين رازها پلههاي معبد نيايش را گام برميدارد، شايد آن رمز جاوداني را بيابد كه البته نيز مييابد و اما اينبار باز رازي از نو وجودش را پر ميكند و خوش اينكه اين نوشدگي راز، بسيار دوستداشتني است براي انسان چرا كه او را مقيم دايم معبد نيايش و دعا ميكند. وجود رازورز انسان با نيايش است كه صيروريت ويژهاي را تجربه ميكند، حتي اگر به تعبير ابنعربي نام آن وجود اعلي و صاحب راز اعظم را بلد نباشد و از ياد برده باشد؛ او كه نام خويش را ميداند. او كه ميداند بندهاش چه ميخواهد. پدر كه لكنت زبان و نادانيشناسايي فرزندش را بهانه بر نياوردن نيازش نميكند. اما رازهاي كوچكي كه هميشه نيز هستند، همان نداشتههاي هميشگي است؛ نداشتههايي كه تا لحظه آخر كه با مرگ بيدار ميشويم، داشتنشان را ميخواهيم. خوب كه نگاه كنيم ميبينيم هيچوقت آسمان بودنمان از اين همه ستارههاي پرشمار رازهاي كوچك زيستمان و خورشيد راز اعظم وجوديمان خالي نيست؛ چه در دخمهاي جنگلي در كوره دهاتي در هند باشي و آفتابسوخته و گرسنه و نيمهبرهنه پارهاي از اوپانيشادها را زمزمه كني، چه در پنتهاوس آسمانخراشي 50 طبقه در قلب منهتن، معطر و سير و مسرور صحيفه سجاديه روبهرويت باز باشد. انسان مقيم معبد نيايش است. گفتيم كه فرقي ندارد.
نوشتار حاضر اما درنگي دارد در مفهوم نيايش در فرهنگ اسلامي و درهمتنيدگي وجود رازورز انسان و زندگي پرفراز و نشيبي كه داشته و نداشتههايش گويي با همين رازورزي گره خورده است.
۱ – متون مقدس اديان جهان، نخستين آيينه تمامنماي مشتركات حيات زيسته انسان در طول تاريخ خود است. اين متون بازتابنده سير رابطه انسان با وجودي فرابرتر و متعالي است؛ رابطهاي كه در هر صورتبندي و در هر ساختار زبانياي و با هر نشانهشناسياي كه به مطالعه آن بپردازيم، رابطهاي رازآميز و با شكوه است ميان موجودي داني و صاحب راز و وجودي عالي و صاحب راز. در اين ميان رازي مشترك است كه موجود داني ميپندارد خود صاحب آن است و براي رمزگشايي آن دست به دامن وجود عالي ميشود و وجود عالي كه ميداند صاحب اين راز موجود داني نيست با در حيرت انداختن رمزگشايي راز براي موجود داني او را رازآشناتر ميكند. اين رابطه همان است كه انسان پژوهنده امروز آن را در قالب نيايشوارهها كه ماحصل گفتوگوي موجود داني با وجود عالي است ميبيند؛ گفتوگوهايي كه برحسب موقعيتهاي زماني، مكاني، تاريخي و همينطور نژادي و جنسيتي و شخصيتي موجود داني متفاوت از هم هستند اما در سطوح معرفتي مشتركاتي عميق نيز با هم دارند. اينكه موجود داني در همه زمانها خسته، دلآزرده و غمگين است، او نميداندهاي زيادي دارد و مهمتر از همه تنهاست. اما آن وجود عالي، خسته و غمگين نيست، نميداند ندارد و مهمتر از همه تنهايياش آنقدر بزرگ است كه انگار تنها نيست. اديان به انسان ياد دادند اين تنهاي بزرگ تنهايي كوچك انسانها را دوست دارد، جواب نميدانمهايشان را به آنها ياد ميدهد و خستگي و آزردگي خاطرشان را برطرف ميسازد اما به يك شرط؛ آنها بايد بخواهند. خواستن هم مثل هر رفتار ديگري آداب دارد. انسان ادب خواستن داني از عالي را از مقدسين هر دين يا خود متون مقدس اديان فرا گرفت و اينگونه انسان به نجواهاي نهاني خود با وجودي بيرون از خودش صورت استعلايي بخشيد. اديان آمدند تا انسان با رازهايش تنها نباشد و كندوكاو براي رمزگشايي آنها باعث نشود روزي گمان كند رازهايش تمام شده است؛ روزي كه انسان با رازهاي سرگشاده خود دهشتناكترين بيمعنايي وجودي خود را تجربه كند؛ روز وقوع واقعه.
۲ – دعا يعني «خواهاني به سوي خدا»؛ اين را ناظمالاطبا در معناي لغت دعا نوشته است. همچنان كه علامه دهخدا در يادداشتهاي خود ذيل عنوان اسم مصدري دعا مترادف زيباي «خداي خواني» را ثبت كرده است.
در معناي اصطلاحي دعا يا همان نيايش فارسي در كشاف اصطلاحات الفنون تهانوي آمده: «دعا در عرف علما كلمهاي است انشايي دلالتكننده بر طلب با اظهار خضوع و آن را سوال نيز گويند...»
اما در حوزه دينپژوهي و معنويتپژوهي جديد ميان دعا و نيايش يا مناجات تفاوت اصطلاحي و معنايي قايل ميشوند. اينكه دعا به معناي خواست و طلب چيزي از وجود عالي است اما مناجات و نيايش ارتباط قلبي و وجودي موجود داني با وجود عالي است. از طرفي در تعبيرهاي ديگر اهل خرد، ما در نيايش و دعا با يادكرد كسي كه هميشه حاضر است ميخواهيم پرده غفلت موجوديت خود را كنار بزنيم و نه اينكه توجه وجود هميشه حاضر را جلب كنيم.
در اديان مختلف نيايشها با مراسم و آداب مختلف سفارششدهاي همراه هستند كه در بسياري از اوقات روح نيايش به خاطر عينيت و تكلف آن آداب توسط برخي دستخوش تلاطمهايي نيز ميشود. گفتنيها بسيار زياد است اما مجالِ كم، الزام پرداختن به مفهوم نيايش در اسلام را ضروري مينماياند.
3- آيه 186 سوره بقره از لطيفههاي بسيار قابلتوجه در ميان خردمندان و پژوهندگان است (و اذا سالك عبادي عني فاني قريب اجيب دعوه الداع اذا دعان فليستجيبوا لي...؛ و چون بندگانم درباره من از تو پرسش كنند [بگو] من نزديكم و دعاي دعاكننده را وقتي كه مرا بخواند اجابت ميكنم، پس به فرمان من گردن نهند...).
اين آيه از قرآن اوج ارشاد بندگان در فرمان الهي براي نيايش حضرت حق است. اعتقاد به خاتميت اين عقيده را براي ما راسخ ميكند كه در آيين خاتم بايد همه آنچه انسان در رمزگشايي رازهاي وجودياش به آن نياز دارد از طرف حضرت دوست به دست آورده باشد و جداي از آيات و روايات بسيار پرشمار ناظر بر بنيانهاي معرفتي و وجودي نيايش، آيه 186 بقره تاج باشكوه راهنمايي آن وجود عالي است. امام محمد غزالي در ربع عبادات احياي علوم دين در كتاب ذكرها و دعاها، تفسيري لطيف از اين آيه استخراج ميكند. به تعبير خود او لطيفه قدسي و دقيقه روحاني اين آيت اين است كه در چند آيه قرآن كه در آن سوالي از خداوند پرسيده شده، در جواب آن، حضرت باري، پيامبر را واسطه پاسخ قرار دادهاند و بيان آن را به پيامبر حواله كرده كه «قل» بگو. اما در اين آيه با توجه به اين اصليترين راز وجودي انسان «واذا سالك عبادي عني» خداوند در جواب توسيط واسطه روانداشته و صراحتا خود جواب داده است كه «فاني قريب» چرا كه به تعبير غزالي سوال از ذات مقدس اوست و رجوع بندگان به زاري و تضرع به حضرت او و جاي تجلي و رفع حجب و وسايط است. و اين دليل است بر شرف و عظمت مقام دعا. از ديگر دقيقههاي روحاني اين آيه اينكه بندگان در اين مقام به عباد ياد شدهاند و تشريف اضافت به ذات حضرت حق ارزاني شده است. همانطور كه گفته شد آيات و روايات بسياري در بنيانهاي معرفتي و وجودي نيايش وجود دارد به طوري كه در احصاء دكتر محمود مهدويدامغاني نزديك به 300 آيه در قرآن مربوط به دعا و نيايش است كه كتابي فاخر چون «ادعيهالقرآن» شهرستاني منبعي موثق براي پژوهش پيرامون آن است. از طرفي ما در كتب معتبر روايي شيعه چون كافي و التهذيب و... همينطور كتب معتبر نزد اهل سنت چون صحيح بخاري و مسلم و... بابهايي را تحتعنوان ذكر و دعا و نيايش ميبينيم كه به آيات و روايات و بعضا دعاهاي ماثور پرداختهاند و اين اهميت خاص مفهوم نيايش در آيين خاتم اسلام را نشان ميدهد. وقتي به ظاهر و در تشريعگويي ارتباط مستقيم زمين و آسمان گسسته شده است نيايش به مثابه پلي است كه ميتوان دوباره تكوينا رنگينكماني تا معراج حضرت حق قامت بست. نيايشهاي ماثور از پيامبران الهي و همينطور معصومان عليهمالسلام در قرآن و روايات، شكوهي معرفتآموز را براي مخاطبان خود به تماشا ميگذارد كه تقريبا كمتر مشابهي در ميان متون مقدس دارد. اين شكوه معرفتآموز و گاه طاقتسوز در تجلي اين كلام حضرت امير قابل فهمتر ميشود كه «داناترين شما به خدا پردرخواستترين آنان است»- غررالحكم ح 3260
و شايد با ابيات تفسيري مولاناي جانها، روشناي كلام الهي و بيان علوي را بيشتر بتوان درك كرد كه :
چون خدا خواهد كه مان ياري كند/ ميلمان را جانب زاري كند/ اي اخي دست از دعا كردن مدار/ با اجابت يا رد آنت چه كار؟/ جز تو پيش كه برآرد بنده دست / هم دعا و هم اجابت از تواست
ناله مومن همي داريم دوست / گو تضرع كن كه اين اعزاز اوست