برناردو برتولوچي، فيلمساز ايتاليايي كه با فيلم حماسي «آخرين امپراتور» 9 جايزه اسكار را به خانه برد و سازنده شاهكارهايي همانند «دنبالهرو» و «آخرين تانگو در پاريس»، روز دوشنبه در 77 سالگي در منزلش واقع در رم از دنيا رفت. كلر پپلو، همسر اين فيلمساز درگذشت او را در بيانيهاي كه علت آن عنوان نشده، تاييد كرده است. اما فلاويا شياوي، مسوول روابط عمومي برتولوچي اعلام كرده است اين كارگردان ساعت هفت صبح روز دوشنبه بر اثر بيماري سرطان درگذشته است.
نخستين آثار برتولوچي روحيه انقلابي سالهاي دهههاي 1960 و 1970 و به خصوص بيثباتي عرف اجتماعي و جنسي را منعكس ميكند. در حالي كه اغلب آثار او به واكاوي بحرانهاي اخير كشورش ميپرداختند اما او در قامت يك مولف جهاني ظاهر شده بود. برتولوچي كه در ميان همنسلانش بزرگترين مولف ايتاليا ناميده ميشود، اگرچه در طول مسير فيلمسازي با استوديوها دچار كشمكشهايي ميشد اما با كمپانيهاي اروپايي و هاليوودي همكاري كرد. حتي زماني كه به سيستم استوديويي تن ميداد، اثر را به گونهاي ميساخت كه دنياي دروني خودش را بازتاب دهد.
فيلم «آخرين امپراتور» اقتباس زندگينامهاي از آخرين حكمران امپراتوري چين، «پويي» است كه در شصتمين دوره آكادمي اسكار نامزد و برنده 9 جايزه، از جمله بهترين فيلم و بهترين كارگرداني شد. با اين اثر حماسي بود كه برتولوچي نخستين و تنها كارگردان ايتاليايي نام گرفت كه جايزه اسكار بهترين كارگرداني را به خانه برده است. برناردو برتولوچي شانزدهم مارس 1941 در خانوادهاي متمول به دنيا آمد. پدرش، آتيليو برتولوچي، شاعر و نويسندهاي مطرح بود و همين زمينه را براي كشف استعدادهاي پسرش در نوجواني فراهم كرد و در بيستويك سالگي جايزه شعر ايتاليا را از آن خود كرد اما تصميم گرفت به دنياي فيلمسازي قدم بگذارد. كارش را با دستياري شاعر ايتاليايي ديگري به نام پيير پائولو پازوليني آغاز كرد و نخستين همكارياش با او را در فيلم بلند «آكاتونه» (1961) رقم زد. نخستين فيلم خود برتولوچي «دروگر مرگ» با فيلمنامهنويسي پازوليني در سال 1962 در جشنواره فيلم ونيز روي پرده رفت. داستان فيلم پرونده قتل زن بدكارهاي را از چند زاويه ديد نقل ميكرد.
دو سال بعد نام برتولوچي با فيلم «پيش از انقلاب» به فهرست فيلمهاي هفتهاي با منتقدان جشنواره كن راه يافت. اين فيلم كه تحت تاثير موج نوي سينماي فرانسه ساخته شد، بر ترديدهاي سياسي و احساسي جوانهاي شهر پارما تمركز دارد. سال 1970 با فيلم «دنبالهرو» براي نخستينبار نامزد بخش بهترين فيلمنامهنويسي اقتباسي آكادمي اسكار شد كه براساس رماني از آلبرتو موراويا جلوي دوربين برده بود. داستان طي دوره فاشيسم ايتاليا روي ميدهد و شخصيت روشنفكري آزارديده (با بازي ژان لويي ترنتينيان) را تعقيب ميكند كه پليس مخفي موسوليني او را براي ترور پروفسوري ضدفاشيست كه زماني معلمش بوده، استخدام كرده است.
اگرچه از «آخرين تانگو در پاريس» (1972) با عنوان يكي از مهمترين آثار سينمايي قرن بيستم ياد ميشود اما تا به امروز بحثبرانگيزي برخي صحنههاي فيلم گريبان برتولوچي را رها نكرده است. شهرت جهاني اين فيلم پايههاي همكاري اين كارگردان با هاليوود را پيريزي كرد و او حماسه تاريخي جسورانه «1900» را در ايتاليا جلوي دوربين برد. فيلمي با بازي رابرت دنيرو، دونالد ساترلند، دومنيك سندا، ژرار دوپارديو و آليدا والي كه داستان آن در پنج ساعت و هفده دقيقه روايت ميشود. از ميان تقديرها و افتخاراتي كه برتولوچي در طول نيم قرن فعاليت حرفهاي به دست آورد، جايزه نخل طلاي يك عمر دستاورد هنري جشنواره فيلم كن 2011، شير طلايي افتخاري جشنواره ونيز 2007، يوزپلنگ افتخاري جشنواره فيلم لوكارنو 1997 از مهمترين آنها به شمار ميروند.
برتولوچي آخرين فيلم خود «من و تو» را در سال 2012 و در حالي جلوي دوربين برد كه عملهاي جراحي ناموفق روي ديسك بينمهرهاياش او را گرفتار صندلي چرخدار كرده بود. «من و تو» نخستين فيلم ايتاليايي زبان او پس از 23 سال بود. داستان اين فيلم در زيرزميني بزرگ در محله تراستوره رم، نزديك به محل سكونت برتولوچي، روي ميدهد.
در متن پيش رو گفتوگوي جفري مكناب، خبرنگار فيلم روزنامه گاردين را كه طي حضور اين كارگردان در دفتر جشنواره فيلم روتردام در سال 2013 صورت گرفته، ميخوانيد. برتولوچي در اين مصاحبه از نقشآفريني بازيگران جوان فيلم «من و تو» و سرسپردگياش به كمونيسم ميگويد.
صندلي چرخدار برناردو برتولوچي به سختي ميتواند از چارچوب در دفتر روتردام، جايي كه خبرنگاران چشم انتظار او براي مصاحبه هستند، عبور كند. وقتي عكاسها از او ميخواهند با صندلي چرخدار دور اتاق بچرخد، كارگردان
72 ساله «آخرين تانگو در پاريس»، «آخرين امپراتور» و «دنبالهرو» و فيلم جديد «من و تو» دستپاچه ميشود اما فضاي اتاق تحت تاثير مهرباني و شوخطبعي او قرار ميگيرد. با كلاه لبهدار، دستمال گردن و كت و شلوار به مراسم آمده است. دستاندركاران جشنواره فيلم روتردام ميزباني از اينچنين فيلمسازان تحسين شدهاي را هرگز در دستور كار خود نداشتهاند اما خب، شيفته برتولوچي هستند.
تازهترين فيلم او «من و تو» اقتباسي از رمان نيكولو آمانيتي، داستان پسر 14 سالهاي است كه با خواهر ناتني و اعتياد او دست و پنجه نرم ميكند. فيلم در زيرزمين خانه پسر پيش ميرود. جايي كه در آن پنهان شده چراكه به مادرش گفته است در اردوي مدرسه به سر ميبرد.
موسيقي متن فيلم از ترانههاي گروه موسيقي
Cure، Muse و ديويد بووي بهره برده است. ياكوپو المو آنتينوري شخصيت لورنزوي ستيزهجو را بازي ميكند و تي فالكو خواهر ناتني او را. زن اغواگر جواني كه برتولوچي او را «مارلنه ديتريش اهل سيسيل» ناميده است. به گفته برتولوچي انتخاب آنها به اين دليل است كه: «آنها بازيگراني دست اول هستند. نقشآفرينيشان عريان است و گرفتار زندان بازيگري نيستند.» او در ابتدا آماده فيلمبرداري سهبعدي شده بود: «كشف تكنولوژي براي من چيزي است كه بايد سراغش بروم. وگرنه احساس ميكنم پشتسر گذاشته شدهام... طرد شدهام.» اما سنگيني دوربينها مايه دردسر ميشوند. او ميخواست فيلم سريع و فيالبداهه باشد و تجهيزات فيلمبرداري سهبعدي او را از چنين اقدامي بازميداشت.
«من و تو» نخستين فيلم بلند برتولوچي پس از «رويابين» (2003) است. شايعه شده بود او هرگز روي صندلي كارگرداني تكيه نميزند؛ بخشي از اين شايعات از زمين خوردن او در رم و عمل جراحي ناموفقش آب ميخورد. زماني كه توانست با شرايط جسمانياش كنار بيايد، تداركات ساخت پروژه سينمايي ديگري را از نظر گذراند.
«چند سال پيش اصلا نميتوانستم تكان بخورم. نميتوانستم راه بروم. شايد آن موقع بود كه فكر ميكردم ديگر نميتوانم فيلم ديگري بسازم. فكر ميكردم: خب، تمام شد. كار ديگري ميكنم... اما وقتي شرايط را پذيرفتم، همهچيز تغيير كرد.»
برتولوچي به صندلي چرخدارش اشاره ميكند و ميگويد حالا ديگر فهميده است كه: «حتي ميتوان روي اين صندلي هم خوشحال بود.» تنها تفاوتش اين است كه او در حالت نشسته پشت دوربين قرار ميگيرد و به همين منوال انتخاب لوكيشنها محدود شدند: «غالب فيلم در زيرزمين پيش رفت.»
قدمت حرفه كارگرداني برتولوچي به بيش از
50 سال ميرسد اما اين مرد هنوز از بسياري جهات به اندازه 21 سالگياش كه نخستين فيلمش «دروگر مرگ» را ساخت، جوان به نظر ميرسد. او ستارههاي جوان فيلم «من و تو» را با خود جوانش همانند ميبيند و وقتي از او ميپرسم واكنشش به خبر درگذشت ماريا اشنايدر در سال 2011 چه بوده، چهرهاش در غم فرو ميرود. او در آن زمان در گزارشهاي درگذشت اشنايدر خوانده بود كه فيلم «آخرين تانگو در پاريس» زندگي اشنايدر را تباه كرد: «مارياي بيچاره. هرگز اين موقعيت را كه نزد او بروم و طلب بخشش كنم، پيدا نكردم. او دختري 19 ساله بود مثل بازيگران «من و تو»، هرگز بازي نكرده بودند. شايد گاهي در فيلم پيش ميآمد كه او را از جريان فيلم بياطلاع ميگذاشتم چون ميدانستم به اين شكل بازيگري او بهتر خواهد بود. بنابراين درباره آن صحنه مشهور، چيزي به او نگفتم. ميخواستم واكنشش برآمده از درماندگي و خشم باشد.»
داستان فيلم «من و تو» به اعتياد به هرويين و مصيبتهاي دوره بلوغ ميپردازد اما در مقايسه با كارنامه فيلمسازي برتولوچي اين فيلم لحن روشنتري دارد. حتي او در اقتباس از كتاب نيز تغييراتي ايجاد كرد تا فيلم پايانبندي خوشبينانهاي داشته باشد.
با اين حال وقتي صحبت از سياست ميشود، اين كارگردان بدگمان و مغموم ميشود. حتي شايد در انتخابات پيشروي ايتاليا نيز شركت نكند. او معتقد است ايدهآليسم جوان سال 1968 به مرز هلاكت رسيد. برتولوچي آه ميكشد و ميگويد: «پس از سالهاي سال احساس ميكردم عشق سياست از دلم بيرون شده. اين چيزي نيست كه دوستش داشته باشم اما حقيقت همين است.»
او چندين و چندبار با كمپاني «مدوسا فيلم» به رياست سيلويو برلوسكني، سياستمدار و سرمايهدار ايتاليايي، همكاري كرده است اما اين همكاريها به اين معني نيست كه او نفوذ اين سياستمدار بر زندگي سياسي و فرهنگي ايتاليا را حقير و بيارزش نميشمارد. با اين حال برلوسكني هرگز در روند فيلمسازي او دخالتي ندارد و برتولوچي در ادامه ميگويد بسياري از نويسندگان ممتاز ايتاليا با «موندادوري»، بزرگترين انتشارات ايتاليا، همكاري ميكنند كه صددرصد آن تحت حمايت برلوسكني است. ايدهاي كه دل برتولوچي را ميلرزاند امكان بازگشت با اثري سياسي است:
«ما 20 سالي با برلوسكني بودهايم. او به واسطه شبكههاي تلويزيوني ملي بزرگ، ارزشهاي خردهفرهنگي بسياري را ايجاد كرد. به نوعي او فرهنگ را كشت. او مغز انسانهاي جواني را كه در اين سالها دوره گذار را طي ميكردند، عقيم كرد. غالبا ميتوانيد جهلي را ببينيد كه بزرگ و وحشتآور است.»
حزب كمونيست ايتاليا كه زماني برتولوچي از آن حمايت ميكرد، اوايل دهه 1990 به حزب دموكراتيك چپگرا بدل شد و نفوذ و تاثير آن تا مرز نابودي پيش رفت.
ميگويد: «در روياي كمونيسم زندگي ميكردم.» در برههاي برتولوچي احساس ميكرد فقط سه نفر از كمونيستها باقي ماندهاند: ژوزه ساراماگو، اريك هابسبام و خودش. او فكر ميكند حالا كمونيسم معدوم شده است. همانطور كه معتقد است سينماي سرزمين مادرياش «در كمايي طولاني» به سر ميبرده و به تازگي به مدد كارگرداناني همچون ماتئو گارونه و پائولو سورنتينو هوشيارياش را به دست آورده است. تجديد حياتي كه برتولوچي براي نقشآفريني در آن مشتاق است. احتمالا فيلم جديد او فيلمي با شخصيتهاي انگشتشمار در زمان و مكاني محدود خواهد بود و او حالا اينچنين سينمايي را دوست دارد.