500 هزار نفرند. حدود 500 هزار نفر. براي اولينبار و 30 سال پس از پايان جنگ 8 ساله تحميلي، يك مقام مسوول، «محمدرضا صديقي مقدم»؛ مديركل مركز مصدومان شيميايي بنياد شهيد اعلام ميكند كه در طول سالهاي جنگ و حملات شيميايي رژيم صدام به مناطق جنگي و مسكوني ايران، حدود 500 هزار رزمنده و غير نظامي، در معرض استنشاق گاز خردل قرار گرفتند، از اين تعداد، 100 هزار رزمنده به دليل عوارض حاد چشمي، پوستي و ريوي ناشي از تماس مستقيم با بخارات گاز خردل، به پشت خط مقدم منتقل شدند، از مجموع 500 هزار نفري كه در مناطق جنگي يا غير نظامي، گاز خردل را نفس كشيدند، نام 63 هزار نفر به عنوان «جانباز شيميايي» در صفحات تاريخ اين كشور ثبت شد ....
«سولفور موستارد» كه يك تركيب شيميايي حاوي كلر و گوگرد است و در طبقهبندي عوامل تاول زا قرار ميگيرد و به نام گاز خردل شناخته ميشود، عامل شيميايياي بود كه رژيم بعث عراق هيچ امكان و ماده اوليهاي براي توليد آن در اختيار نداشت و تمام تجهيزات مورد نياز براي ساخت بمبهاي حاوي گاز خردل، توسط دولتهاي حامي از اقصي نقاط جهان به عراق فروخته و منتقل شد. امروز، حدود 500 هزار شناسنامه ايراني، گواه فاجعهاي است بيهويت؛ جنايت جنگي يا نسلكشي؟ صدامحسين و همدستان اروپايي و امريكايياش مرتكب كدام يك شدند؟
رزمندگان ما طي 8 سال دفاع مقدس، بارها هدف حملات شيميايي ارتش عراق قرار گرفتند. فاصله مكاني از عوامل شيميايي تا چه حد ميتوانست در مصدوميت رزمندگان تاثيرگذار باشد؟
سموم شيميايي كه در جنگ عليه ايران به كار رفت، سموم متفاوتي بود. بخشي از اين سموم، گاز اعصاب و بخشي هم گازهاي تاولزا بود. گازهاي اعصاب، كشنده، مرگبار و فاقد عوارض طولانيمدت بود. ارتش بعث اگر قصد حمله و تصرف منطقهاي را داشت از گاز اعصاب استفاده ميكرد چون رزمندگان مستقر در آن منطقه در مواجهه با اين عامل دچار علائم زودرس شده، شهيد ميشدند. تعدادي هم كه زنده ميماندند، بعد از مدتي بدون هيچ عارضهاي ميتوانستند دوباره در آن منطقه حضور پيدا كنند. رزمندگاني كه در معرض گاز اعصاب قرار گرفتند و زنده ماندند، به گواه دانش پزشكي ما، امروز هيچ عارضهاي ندارند و زندگي عادي را سپري ميكنند. آنچه امروز ما به عنوان مصدوم شيميايي ميشناسيم، رزمندگاني هستند كه بر اثر مواجهه با عامل شيميايي خردل دچار مصدوميت شدند. عامل شيميايي خردل، مايعي است شبيه به روغن زرد رنگ كه بوي سير ميدهد و 5.5 برابر سنگينتر از هواست و به همين دليل پس از اصابت به هر نقطه، تمام نقاط گود زمين و از جمله، گودال حاصل از انفجار را پر ميكند. در عين حال در هواي گرم تبديل به بخار ميشود بنابراين ماندگاري آن در هواي سرد و مناطق سردسير بيشتر است در حالي كه در مناطق گرمسير خيلي زود تبديل به بخار ميشود. در منابع علمي آمده كه دوز كشنده عامل خردل، با وزش باد حتي تا 300 متر هم ميتواند حركت كند و تا شعاع 300 متري هم ميتواند كشنده باشد اما ميزان آلودگي آن كاملا بسته به دماي محيط و ميزان رطوبت و شدت و وزش باد است. در صورت وجود شرايط آب و هوايي خاص، عامل خردل تا چند روز هم در منطقه آلوده ميماند و ممكن است افرادي كه در آن منطقه تردد دارند هم بر اثر مواجهه آلوده شوند.
چند سال قبل، گزارشي در مورد آلودگي آب و خاك مناطق هدف حملات شيميايي ارتش بعث تهيه ميكردم و كارشناس سازمان حفاظت محيط زيست در اين گزارش ميگفت كه خاك مناطق كشاورزي سردشت هنوز آلوده است و چون تاكنون تحقيقي در اين باره انجام نشده، مسوولان وزارت جهاد كشاورزي يا سازمان حفاظت محيط زيست هم نميدانند كه آيا مردم منطقه، اين همه سال پس از پايان جنگ، محصول كشاورزي سالم مصرف ميكنند يا خير. شما به ماندگاري عامل خردل در منطقه اشاره كرديد. دوام عامل خردل در آب و خاك چه مدت طول ميكشد؟
عامل خردل در صورت مخلوط شدن با آب، ظرف 5 دقيقه هيدروليز ميشود اما مساله اين است كه معمولا با آب مخلوط نميشود و روي سطح آب را ميگيرد. اگر فردي ادعا ميكند كه عامل خردل هنوز در خاك منطقه سردشت باقي مانده، اين ادعا بايد از نظر علمي بررسي شود.
برآوردي از تعداد رزمندگاني كه با عامل خردل مواجهه داشتند و دچار مصدوميت شيميايي شدند، داريد؟
در اين باره چند عدد موجود است؛ آمار 100 هزار نفري فهرست ستاد تخليه مجروحان جنگ و در واقع رزمندگاني كه در زمان حمله شيميايي و مواجهه به قدري دچار علائم حاد و ناتوانكننده شدند كه بايد به پشت خط اعزام ميشدند و تحت درمان قرار ميگرفتند. در كنار اين عدد، كميسيونهاي پزشكي بنياد شهيد كه مسوول احراز آسيبهاي شيميايي است، مصدوميت 63 هزار نفر را تاييد كرده. اين تعداد هم افرادي هستند كه مواجهه با عامل خردل داشته و دچار عوارض پايدار و مزمن شدهاند اما اين عدد، پايان فهرست مصدوميتهاي شيميايي نيست چون ممكن است تعدادي از مصدومان مراجعه نكرده يا به هر علت، دچار عارضه مزمن نشده باشند. حتي فهرست 100 هزار نفري ستاد تخليه مجروحان هم، آمار همه مصدومان نيست چون اين اسامي ثبت شده، صرفا رزمندگاني هستند كه به دليل علائم حاد به پشت خط اعزام شدهاند. برآورد ما اين است كه شايد حدود 4 برابر مجموع اين اعداد و در واقع 400 الي 500 هزار نفر در طول سالهاي جنگ و در زمان حملات شيميايي دچار مواجهه با عامل خردل شدهاند كه از مجموع اين تعداد 100 هزار نفر براي درمان به پشت خط مقدم منتقل شده و اسامي 63 هزار نفر، امروز به عنوان مصدوم شيميايي داراي عوارض مزمن در بنياد شهيد ثبت شده است.
ميدانيد اين برآوردي كه ميگوييد براي اولين بار است كه از زبان يك مقام مسوول اعلام ميشود؟
اينها برآورد است و آمار رسمي نيست. اگر از من بخواهيد كه درباره علت اين برآورد توضيح دقيق داشته باشم، پاسخي ندارم اما بنا بر اطلاع ما وقتي 100 هزار نفر در آن حد دچار عارضه حاد شدند كه ناچار به اعزام و درمان بودند پس تعداد زيادي هم دچار عوارض ديررس شدهاند كه در آن زمان علامتي نداشتند. در اين تعداد شايد هيچگاه هم علائمي آشكار نشود. عامل شيميايي خردل اولين بار در جنگ جهاني اول استفاده شد. در آن دوره حدود 120 هزار نفر بر اثر مواجهه با گاز خردل مصدوم شدند اما فقط 2 الي 3 درصد از قربانيان، جان خود را از دست دادند. گاز خردل، كشنده نيست بلكه ناتوانكننده است و بسياري افراد ممكن است دچار آسيبهاي بسيار مختصري شده و حتي خودشان هم به اين آسيبها آگاهي پيدا نكنند و زندگي عادي و بدون عارضه داشته باشند و فقط تعداد بسيار كمي دچار عوارض بسيار شديد ميشوند.
خاطرم هست اوايل دهه 80 كه براي اولين بار همايشهاي علمي براي بررسي وضعيت جسماني مصدومان شيميايي برگزار ميشد، اعلام شد كه قربانيان مواجهه با گاز خردل، امروز(در دهه 80) با عوارض ديررس يا شدت يافتن عوارض مواجهند و بايد در سالهاي آينده منتظر وخامت حال اين افراد باشيم. بيشترين مصدوميتي كه اوايل دهه 80 در مصدومان شيميايي ثبت و شناسايي شد، چه عوارضي بود و امروز، شدت اين عوارض را چگونه تحليل ميكنيد؟
مصدومان شيميايي در مرحله حاد، علائم عمومي و حتي مشكلات خوني و گوارشي داشتند اما بعد از طي شدن اين دوره، چشم، ريه و پوست درگير عوارض درازمدت شد. البته شدت ضايعات در هر 3 عضو تقريبا مشابه است اما ريه بيشترين آسيب را ديد و البته آسيب ريوي بيش از باقي عوارض، ناتوانكننده بود و چشم و پوست در مرتبههاي دوم و سوم مصدوميت قرار گرفت.
البته آن طور كه برخي رزمندگان براي من تعريف ميكردند، در لحظات اول پس از بمباران و مواجهه با عامل خردل، تاولهاي بسيار بدي بر بدنشان ظاهر شده بود و مثلا ابعاد تاولهاي صورت در حدي بوده كه چشمهايشان بسته شده بود.
قربانيان در فاز حاد، دچار تهوع و استفراغ شدند و بدنشان تاول زد و بسياريشان به دليل اسپاسم پلك حتي دچار نابينايي موقت شدند كه البته پس از سپري شدن دوره حاد و حدود يك الي دو هفته پس از حملات، بيناييشان را به دست آوردند. امروز بحث عوارض مزمن مطرح است كه چشم، پوست و ريه، دچار عوارض مزمن شده و البته اصليترين علت ناتواني مصدومان شيميايي، مشكلات ريوي است.
دوست دارم اين جواب را مخاطب ما بخواند. آلمان يكي از فروشندگان مواد اوليه مورد نياز ساخت سلاحهاي شيميايي به دولت وقت عراق بود. پزشكان ايران هم طي سالهاي جنگ و پس از آن، دانش كافي براي درمان مصدومان شيميايي نداشتند. چرا مصدومان شيميايي براي معالجه به آلمان اعزام ميشدند؟
علاوه بر دولت آلمان، دولتهاي ديگري هم، دولت عراق را حمايت و تسليح كردند. در آن زمان دانش و امكانات پزشكي ما بسيار محدود بود اما آنچه مهم بود، تا وقتي مصدومان شيميايي را براي درمان به كشورهاي مختلف اعزام نكرديم، دنيا باور نميكرد ما با چه فاجعهاي مواجه شدهايم. در آن زمان، هواپيماي حامل مصدومان شيميايي تعدادي را در اسپانيا، تعدادي را در آلمان، تعدادي را در اتريش و تعدادي را در ساير كشورها پياده كرد و ارايه خدمات درماني به مصدومان شيميايي ما در همين كشورها باعث شد كه اخبار اين فاجعه منعكس شده و دنيا وادار به عكسالعمل شود كه به نظر من در آن زمان اقدام هشيارانهاي بود.
واقعا فكر ميكنيد هدف دولت وقت از اين اقدام، اطلاعرساني بود؟
من هدفخواني نميكنم اما فكر ميكنم يكي از نتايج اين اقدام، اين بود كه مصدومان شيميايي ما ديده شدند. اگر در همان سالهاي جنگ، سازمانهاي بينالمللي در مقابل كاربرد سلاحهاي شيميايي توسط دولت عراق عكسالعمل درستي داشتند، حجم مصدومان ما تا اين حد افزايش پيدا نميكرد. ما حدود 874 بار تحت حمله شيميايي قرار گرفتيم. امروز اگر خبر حمله شيميايي به يك كشور منتشر شود، بلافاصله دنيا به هم ميريزد كه صحت و سقم اين خبر مشخص شده و بازرسان بينالمللي به محل حادثه اعزام شوند. طي 8 سال جنگ، دنيا به رژيم صدام اجازه داد 874 بار كشور ما را مورد حمله شيميايي قرار دهد. به نظر من اعزام مصدومان شيميايي به كشورهايي همچون آلمان، در هشياري جهاني نسبت به جنايتي كه عراق عليه ما مرتكب شد، نقش موثري داشت.
شما يك پزشك هستيد. در اين سالها وخامت حال مصدومان شيميايي را چگونه تحليل ميكنيد؟
در اين سالها، آسيب و عوارض جسماني اغلب مصدومان كنترل شده و پيشرفت زيادي نداشته. حتي در مواردي، پيشرفت ضايعات متوقف شده اما عوارض تعداد كمي از مصدومان؛ شايد حدود دو درصدشان در حال پيشرفت و وخامت است. البته فرد فرد جانبازان شيميايي براي ما بسيار اهميت دارند اما براي آن تعداد كه دچار پيشرفت و وخامت عوارض شدهاند، برنامههاي خاصي همچون توانبخشي ريه در نظر گرفتهايم كه تا حدي كيفيت زندگيشان را ارتقا دهيم.
واقعا قابل ارتقا است؟
بله، قابل ارتقاست.
شما حتما گزارش نوع و شدت حملات عراق به ايران را بررسي كردهايد؛ از جمله گزارشهاي ستاد كل نيروهاي مسلح يا ساير نهادهاي نظامي. با توجه به اينكه بيشترين حملات شيميايي ارتش صدام، مناطق جنگي ما را مورد هدف قرار داد، شدت حملات و شدت مواجهه با عوامل شيميايي بيشتر در مناطق مسكوني آسيبزا بوده يا در مناطق جنگي؟
حمله به منطقه مسكوني آسيب بيشتري داشت چون مردم آموزش نديده بودند و ماسك و لباس محافظ نداشتند. بيمارستانها، روستاها و شهرهاي ما، مناطقي بود كه انتظار حمله شيميايي نداشتيم. بنابراين وقتي اين نقاط مورد حمله شيميايي قرار گرفتند، شدت آسيبزايي هم بيشتر بود.
حتي با وجود آنكه بيشترين حملات شيميايي در مناطق جنگي اتفاق افتاد؟
وقتي صحبت از شدت عوارض داريم، منظور حجم حمله نيست. تفاوت اصابت يك بمب در يك منطقه جنگي با اصابت همان بمب در منطقه مسكوني، اين است كه آسيب در منطقه مسكوني حتما بيشتر است چون مردم آموزش نديدند و هيچ وسيلهاي هم براي محافظت از خودشان در اختيار نداشتند.
دو هفته قبل بحث دستور رييسجمهوري درباره پيگيري غرامت مصدومان شيميايي مطرح شد. سال 87 مجلس قانوني را به تصويب رساند كه به موجب آن دولت براي پيگيري غرامت مصدومان شيميايي مكلف شده بود. اطلاع داريم كه پيش از تصويب اين قانون هم، وكلاي ما درخواست غرامت جانبازان شيميايي را پيگيري كرده و حتي شكايات انفرادي هم از طرف مصدومان شيميايي تنظيم كرده بودند. دفعاتي هم چند تن از مصدومان شيميايي به شهر لاهه رفتند و شكاياتي در مراجع قضايي محلي مطرح كردند. با توجه به اينكه در دستور رييسجمهوري، بنياد شهيد به همراه وزارت اطلاعات و وزارت امور خارجه موظف به پيگيري دريافت غرامت شده، چه اقداماتي در دست داريد؟
البته رييسجمهوري چند سال قبل اين دستور را داد و همان زمان هم، كارگروهي تشكيل شد كه در اين كارگروه، نهادهاي مختلف از جمله بنياد شهيد و ستاد مشترك نيروهاي مسلح و دفتر حقوقي رياستجمهوري هم حضور دارند و جلسات مستمري برگزار ميكنيم و بر اساس تقسيم وظايف، مقرر شده كه دفعات حملات شيميايي، سموم مورد استفاده، مناطق بمباران شده و استخراج اطلاعات پزشكي و آخرين وضعيت جسماني مصدومان شيميايي مشخص شود كه ارايه اين اطلاعات برعهده بنياد شهيد است و در حال انجام وظايف هستيم. بخشي از قانون سال 87 تجميع پژوهشها درباره آسيبهاي وارده به مصدومان شيميايي است كه در اين باره هم، شوراي پژوهشي ما در حال گردآوري تمام طرحهاي تحقيقاتي در مورد مصدومان شيميايي است تا از نتايج اين تحقيقات براي درمان و پيشبرد اقدامات حقوقي استفاده كنيم. خبر دارم كه محور پرونده در راستاي همين دستور درباره افراد يا كشورهايي است كه صدام را در ساخت و كاربرد سلاح شيميايي تسليح كردند اما اينكه اقامه دعوايي در مورد كشور عراق هم صورت گرفته باشد، اطلاعي ندارم.
اين كارگروه بايد بعد از سال 92 تشكيل شده باشد. چون تاريخ اغلب پژوهشها هم سال 93 است.
بله و به طور مستمر و با جديت هم در حال كار است .
آيا از شكايات انفرادي يا پروندههايي كه تا امروز در محاكم داخلي در اين باره تشكيل شده، اطلاعي داريد؟
متاسفانه خير. فقط ميدانم كه بخشي از پروندهها به قوه قضاييه ارجاع شده و حكم گرفته است. البته اين احكام به دريافت غرامت منجر نميشود بلكه صرفا به اين دليل است كه اين آسيب و خسارت جسمي، در يك مرجع قضايي ثبت شده و احتمالا در آينده با طرح محرز بودن اين خسارات، اين دعاوي و لزوم پرداخت غرامت مطرح شود.
مطلع هستيد كه قوانين و معاهدههاي بينالمللي ناظر بر ممنوعيت استفاده از هر گونه سلاح شيميايي، چه تكليفي براي دولتهاي متخاصم و مقصر ايجاد كرده؟
من درباره تكليف دولتهاي مقصر پس از ثبت اين شكايات، ضمانت اجرايي نديدم. به نظر بايد از طريق مراجع قضايي پيگيري شود چنانكه از معروفترين مصاديق هم، دادگاه فرانس فان آنرات(تاجر هلندي فروشنده مواد اوليه ساخت سلاح شيميايي به صدام) بود كه حكم به محكوميت تبعه هلند داد و اتفاقا چندي قبل كه تشكلهاي جانبازان شيميايي در كنفرانس سالانه سازمان منع سلاحهاي شيميايي در لاهه شركت كردند، اين بحث را مطرح كردند كه بايد دولتها و افرادي كه صدام را به سلاح شيميايي تسليح كردند و در اين كنفرانس هم حضور دارند، پاسخگو باشند و غرامت بدهند و با تقبل هزينه درمان، كمك كنند كه جانبازان شيميايي زندگي بهتري داشته باشند.
چند سال قبل، گزارشي ديدم در اين باره كه 140 شركت، فروشنده مواد اوليه ساخت سلاحهاي شيميايي به عراق بودند و متاسفانه بسياري از اين شركتها، شركتهاي صوري بودند و امروز وجود خارجي ندارند. آيا حقخواهي از شركتي كه وجود خارجي ندارد به نتيجه مثبت ميرسد؟
نظر شخصي من اين است كه ممكن است شركتهاي حامي صدام در ساخت سلاحهاي شيميايي هيچگاه شناسايي نشوند اما بالاخره استفادهكننده سلاح شيميايي مشخص است. حكومت صدام از اين سلاحها استفاده كرده و تغيير حكومتها، نفيكننده مسووليت حكومتهاي پيشين نيست. شركت كمككننده ناپديد شده اما كشور استفادهكننده كه ناپديد نشده. كشور استفادهكننده مشخص است و فكر ميكنم شايد بايد اين موضوع كمي جديتر مد نظر باشد.
تغيير رژيم ميتواند تاثيري در پيشبرد طرح شكايت و درخواست غرامت داشته باشد؟ به هر حال امروز، رژيم عراق تغيير كرده و اين كشور به دست حزب بعث اداره نميشود.
فكر ميكنم به هيچوجه ارتباطي به رژيمها ندارد. رژيم صدام، پيمان بسته و قوانين بينالمللي را امضا كرده اما مرتكب تخلف شده. حالا حكومتهاي بعد از رژيم صدام موظفند همان معاهدات را رعايت كنند و اگر تخلفي توسط حكومتهاي پيشين اتفاق افتاده، دولتهاي پس از آن بايد جبران كنند.
البته اين نگاه، بسيار خوشبينانه است چون كشور عراق، سالها قبل به سبب اينكه آغازگر جنگ عليه ايران بوده و خساراتي به اين كشور وارد كرده به پرداخت غرامت سنگيني به دولت ايران محكوم شد اما هيچگاه زير بار پرداخت اين خسارت نرفت.
به هر حال اگر نميتوانند توليدكننده يا تسليحكننده را پيدا كنند، اما مشخص است كه كدام كشور و كدام دولت از سلاح شيميايي استفاده كرده.
اين ابهام مطرح است كه اگر مصدومان شيميايي طرح شكايت كنند، استفاده از سلاح شيميايي در اين شكايت با چه عنواني مطرح و بررسي ميشود؟ جنايت جنگي يا نسلكشي؟ شما به عنوان يك پزشك در اين مورد چه نگاهي داريد؟
من تفاوت بار حقوقي اين دو عنوان را نميدانم اما فكر ميكنم، استفاده از سلاح شيميايي قطعا يك جنايت است. استفاده از سلاح شيميايي توسط هر كسي، هر جايي و در هر زماني قطعا جنايت است.
شما چند مصدوم شيميايي را معالجه يا معاينه كرديد؟
خيلي زياد. واقعا عددي ندارم چون علاوه بر مسووليت رسمي در اين باره، در بسياري از برنامههاي درماني جانبازان شيميايي هم شركت ميكنم و معاينات دورهاي انجام ميدهم و به صورت مستمر با جانبازان شيميايي و مشكلات درمانيشان در ارتباط هستم. مطب خصوصي ندارم اما به اندازه سابقه شغلي در اين زمينه، معاينه و درمان جانبازان شيميايي را بر عهده داشتهام.
در زمان معاينات به اين فكر ميكنيد كه اين افراد قرباني جنايت جنگي شدند؟
شكي نيست.
به خاطر داريد بدحالترين جانباز شيميايي كه معاينه و درمان كرديد، چه كسي بود؟ آيا در قيد حيات هست يا شهيد شده؟
تاثيرگذارترين موردي كه در يادم مانده، يكي از جانبازان شيميايي دچار تنگي ناي و مجراي اصلي ريه است. مجراي تنفسي اين جانباز دچار سوختگيهاي متعدد شده بود و به همين سبب بسيار سخت نفس ميكشيد. مدتها براي درمان به آلمان اعزام ميشد اما چند سالي است كه ما با پزشك معالج هماهنگ ميكنيم و پزشك براي ادامه روند درمان به ايران ميآيد. به دليل آنكه مجراي تنفسي، دچار تنگيهاي متعدد بود، يك استنت(لوله توري مصنوعي از جنس فلز كه در يك مجراي بدن قرار ميگيرد تا مانع از هر عارضه ناشي از انقباض موضعي درون مجرا شود) نميتوانست تمام تنگيهاي مجراي تنفسي را پوشش داده و باز كند. هر بار كه پزشك معالج به ايران ميآمد با بالون و ليزر، مجراي تنفسي اين جانباز را باز ميكرد تا تنفس كمي آسانتر شود اما اين اقدام موقت بود. راهحل اين بود كه يك استنت براي اين جانباز ساخته شود و البته كار گذاشتن استنت هم، اقدام خطرناكي بود اما گزينه دومي وجود نداشت. دو سال قبل پزشك معالج، ريه اين جانباز را با دستگاه برونكوسكوپ(لوله نوراني نازك با يك دوربين كوچك در نوك لوله كه از طريق بيني يا گلو وارد برونش ميشود و پزشك ميتواند مجراهاي هوايي داخل ريهها و تمام اجزاي دستگاه تنفسي را مشاهده يا جراحي كند) معاينه كرد. مجراي ريه اين جانباز به اندازه مغزي خودكار باريك شده بود. پزشك تلاش كرد با كمك ليزر مجراي ريه را كمي بازتر كند اما امكانپذير نبود. پزشك تاكيد كرد كه اين جانباز بايد هر چه سريعتر به آلمان اعزام شود تا استنت ويژه براي او ساخته و داخل مجراي ريه كار گذاشته شود. به دليل اينكه موظفيم براي تمام مراحل درمان از جانبازان رضايت بگيريم، توضيحات پزشك را به اين جانباز گفتم و تاكيد كردم كه بايد در بخش مراقبتهاي ويژه بستري شود چون ريه بر اثر اين معاينات، ملتهب شده و ممكن است متورم شود و همان مجراي باريك تنفسي هم مسدود شود. اين جانباز حاضر نبود به بخش مراقبتهاي ويژه برود. ميگفت حالم خوب است، ميگفت، ميدانم كه تعداد تختهاي بيمارستان زياد نيست، اجازه بدهيد افرادي كه مشكل حادتر و جديتر نسبت به من دارند در بخش مراقبتهاي ويژه بستري شوند. راضي كردن جانباز تا آخر شب طول كشيد. تك به تك ما پيش او رفتيم و خواهش ميكرديم و التماس ميكرديم كه اجازه بدهد در بخش مراقبتهاي ويژه بستري شود. بالاخره آخر شب رضايت داد. ما هم تا صبح بيدار و نگران بوديم كه مبادا دچار عارضه تنفسي شود. جانباز، شب سختي را گذراند اما صبح فردا، التهاب برطرف شده بود و نفس ميكشيد. پس از آن، در اولين نوبت به آلمان اعزام شد و در حال حاضر شرايط عمومي خوبي دارد. اين جانباز، يكي از افرادي بود كه در اجلاس اخير سازمان منع سلاحهاي شيميايي در هلند حضور داشت و در مجمع عمومي هم چند كلمه براي حضار صحبت كرد.
شما حتما فيلم از كرخه تا راين را ديدهايد.
بله.
اغلب جانبازان شيميايي ما، رزمندگاني هستند كه داوطلبانه از زندگي دست شستند و به جبههها رفتند تا اين كشور به دست دشمن نيفتد. حالا از اين جمع ايثارگر، آيا در اين سالها با جانباز شيميايي مواجه شديد كه در آن شرايط سخت بيماري، در آن لحظههاي تنفس با سختترين شكل ممكن از هر آنچه هست، مستاصل شده باشد؟
يعني پشيمان شده باشد؟
پشيمان از زندگي و نه از ايثارگري. پشيمان از ادامه زندگي به دليل دشواري زندگي با اين جراحات.
خيلي سخت است خانم. خيلي سخت است. نفس كشيدن، اولين نياز بشر است. واقعا هيچ حقي نسبت به حق تنفس اولي نيست. وقتي يك نفر را از تنفس آسان، محروم كني...
صديقي مقدم: سموم شيميايي كه در جنگ عليه ايران به كار رفت، سموم متفاوتي بود. بخشي از اين سموم، گاز اعصاب و بخشي هم گازهاي تاولزا بود. گازهاي اعصاب، كشنده، مرگبار و فاقد عوارض طولانيمدت بود. ارتش بعث اگر قصد حمله و تصرف منطقهاي را داشت از گاز اعصاب استفاده ميكرد چون رزمندگان مستقر در آن منطقه در مواجهه با اين عامل دچار علائم زودرس شده، شهيد ميشدند. تعدادي هم كه زنده ميماندند، بعد از مدتي بدون هيچ عارضهاي ميتوانستند دوباره در آن منطقه حضور پيدا كنند.آنچه امروز ما به عنوان مصدوم شيميايي ميشناسيم، رزمندگاني هستند كه بر اثر مواجهه با عامل شيميايي خردل دچار مصدوميت شدند.