معاني تغيير عادل الجبير
به طور خاص و به عنوان مثال، روند جديدي كه سوريه شاهد آن است، حركت از يك فضاي امنيتي به سمت بازسازي سياسي، تجديد روابط سوري- عربي و چه بسا بازسازي اقتصادي اين كشور را طلب ميكند و ايفاي نقش عربستان در اين فضاي جديد بيترديد نيازمند تغيير مجري سياست خارجي، آن هم از يك چهره كاملا مخالف با دولت كنوني سوريه با يك چهره تكنوكرات و اقتصادي است.
اما موقعيت ايران در اين فضاي جديد چگونه است و آيا ميتوان انتظاري در تغيير مناسبات دوجانبه داشت!؟ پاسخ به اين سوال به طور عملي منفي است اما نخستين اظهارنظر ابراهيم العساف در اين باره ميتواند زواياي اين امر را روشن كند. تاكنون هيچ نشانه حقيقي(Fact) در خصوص اينكه بناي هيات حاكمه عربستان بر تغيير رويكرد نسبت به ايران باشد، وجود نداشته و بسيار دور از ذهن است كه تغيير در سطح وزير خارجه به تغيير در معادلات نظام سياسي قائم بر پادشاه و وليعهد بينجامد. به عبارت ديگر روش عربستان در قبال ايران مبتني بر نوع عملكرد عادل الجبير نبوده كه حال تغيير اين فرد به تغيير رويكرد بينجامد.
لذا اين تغيير نه يك استراتژي بلكه يك تاكتيك است و علت و مقصود آن نيز نه مستقيما مرتبط با ايران بلكه مرتبط با چند تحول منطقهاي فوقالذكر است. از اين رو برداشتها از تأثيرات تغيير وزير خارجه عربستان نبايد بر تغيير احتمالي نوع رويكرد اين كشور نسبت به ايران مبتني شود بلكه بايد آن را در سطح تحليل منطقهاي و كانونهاي تحولات در خاورميانه جستوجو كرد.
البته مشخص است كه مسائل عربستان و ايران در پي تحولات عراق، جنگ سوريه، جنگ يمن، ناآرامي سياسي لبنان و حتي اختلافات در خليج فارس، يك فاز رقابت راهبردي در سطح منطقه را تجربه ميكند. براي همين اگر بپذيريم كه تغيير وزير خارجه نشانهاي از تغيير در سياستها- اگرچه تاكتيكي- در خصوص كانونهاي تحولات در منطقه است، پس اگر ما توقعي از اين تغيير براي تأثير در روابط دوجانبه هم نداشته باشيم اما بايد در سطح منطقه-كه در واقع عامل افزايش و پيچيدهتر شدن اختلافات ما با عربستان است- منتظر تغييراتي در سياست عربستان باشيم. بنابراين آنچه در اين مرحله حائز اهميت است، شناخت اين تغييرات و نقشآفريني آن در تنظيم مناسبات و رفتارهاي منطقهاي دو كشور در قبال يكديگر و ديگر همسايگان و تغييرات احتمالي در روند پروندههاي جاري در منطقه است.