• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4272 -
  • ۱۳۹۷ چهارشنبه ۱۲ دي

چرا، چگونه و به چه كسي منافع اقتصادي‌مان را گره بزنيم؟

سيد حسين طباطبايي

ساز و كارهاي تجارت بين‌المللي به نحوي
پيش رفته است كه امروزه مي‌توان ادعا كرد در روابط بين كشورها نيز مهم‌ترين نقش را روابط تجاري آنها ايفا مي‌كند. كمرنگ شدن نقش تجاري يك كشور در اين عرصه مي‌تواند لطمه‌اي جبران‌ناپذير به امنيت آن كشور وارد كند، راه جلوگيري از چنين رخدادي شناخت منطق تجارت بين‌الملل، بازيگران اصلي آن و گره زدن منافع اقتصادي يك كشور به اين بازيگران است. آنچه در مورد ايران نيز صادق است و بايد مراقب آن بود. با اين مقدمه كوتاه در هفت بند تلاش مي‌كنم تا نشان دهم چرا، چگونه و به چه اشخاصي بايد منافع اقتصادي خود را گره بزنيم.

 

در روابط بين‌الملل، تجارت بين‌الملل مهم است

دوره معاصر نشان مي‌دهد روابط بين كشورها زماني پايدار مي‌ماند كه روابط تجاري ايشان مستحكم است. اين واقعيت را مي‌توان از ايده تشكيل اتحاديه اروپا تا تداوم همكاري آلمان و روسيه بعد از وضع تحريم‌ها عليه روسيه به ‌دنبال بحران كريمه، مشاهده كرد.

 

مهم‌ترين بازار در تجارت بين‌المللي، تجارت انرژي و به‌ويژه نفت و گاز است

از 10 شركت اول دنياي تجارت به لحاظ درآمد، اكثر موارد (حداقل هفت مورد) به طور مستقيم (يا حداكثر با كمترين واسطه) به تجارت انرژي و به‌ويژه نفت و گاز مشغولند. در ترسيم اهميت و جايگاه اين شركت‌ها در تجارت بين‌الملل همين بس كه درآمد شركت توتال در سال جاري، به عنوان بيست و هشتمين شركت اين فهرست (نه اولين، دومين و حتي دهمين!)، تقريبا برابر است با نصف بودجه سالانه دولت فرانسه به عنوان ششمين قدرت اقتصادي جهان و دو برابر كسري بودجه اين دولت در سال 2017.

 

چين و ايالات متحده بازيگران اصلي تجارت جهاني با شركت‌هاي بزرگ نفتي هستند

امريكا رفته رفته از واردكننده انرژي به صادر‌كننده انرژي تبديل شده است. اين روند با انقلاب نفت و گاز شيل، سياست ايالات متحده از سال ٢٠٠٨ و به دنبال بحران اقتصادي در استفاده از منابع نفتي استراتژيك آن كشور، پيشرفت تكنولوژي و پايين آوردن آستانه سودآوري استخراج مخازن در دهه اخير، لغو قانون منع خام‌فروشي و...، رقم خورده است و باتوجه به دغدغه «جنگ تجارت» با چين، رغبتي به ماندن در خاورميانه و هزينه براي اين منطقه به اندازه سابق ندارد. درواقع مركز ثقل تجارت جهاني از دو سمت اقيانوس اطلس به دو سمت اقيانوس آرام منتقل شده و توان امريكا را به آن سمت سوق داده است. بدون شك جهاني كه در آن ايالات‌متحده وارد‌كننده انرژي است با جهاني كه در آن ايالات‌متحده صادر‌كننده انرژي است بسيار متفاوت است.

 

روسيه بازيگر اصلي آينده منطقه ماست

كه داراي شركت‌هاي مهم نفت و گاز است

در اين شرايط، روسيه در حال برنامه‌ريزي براي بسط نفوذ خود در منطقه ما، خاورميانه، است. روسيه از دو دهه قبل با هدف بازسازي چهره خود بعد از فروپاشي شوروي، سياست‌هاي ويژه خود را آغاز كرد كه مهم‌ترين بخش آن، سياست‌هاي نفتي و گازي اين كشور بود. اروپا از مهم‌ترين مصرف‌كنندگان انرژي روسيه بوده است. تامين‌كننده ٣٠درصد نفت و گاز اروپا (كه در برخي كشورهاي شرقي به صددرصد مي‌رسد)، آن‌قدر توان تجاري-سياسي پيدا كرده بود كه در بحران كريمه عقب ننشيند و اقتدار مجدد خود را به رخ بكشد. درواقع رابطه تجاري اين كشور با شرق اروپا و آلمان، به عنوان ركن اصلي اقتصاد اروپا به نحوي بود كه معلوم بود در كوتاه و ميان مدت، اروپا بايد كرنشي نسبي نسبت به اين كشور داشته باشد و تا حدي چنين نيز شد. با روبه سردي گذاشتن رابطه روسيه و اتحاديه اروپا، روسيه براي آينده به دنبال بازارهاي امن‌تر يا به عبارتي، به دنبال گوناگوني‌سازي بازار خويش است. همچنين فرسوده شدن مخازن گاز سنتي روسيه كه در غرب اين كشور قرار دارد و ميل چين به مصرف انرژي و...، همه و همه موجب شد تا چين به سرمايه‌گذاري ٤٠٠ ميليارد دلاري در صنعت انرژي روسيه و در شرق اين كشور مبادرت كند. بنابراين روسيه بعد از تحريم شدن از سوي يكي از قطب‌هاي سرمايه‌داري اقيانوس آرام (امريكا)، روابط تجاري خود را با چين (ديگر قطب تجاري اقيانوس آرام)، به‌شدت گسترش داده است. اما اين پايان كار روسيه نبوده است؛ روسيه درمورد سهام شركت «رسنفت» (برخي اين شركت را بزرگ‌ترين شركت نفتي روسيه مي‌دانند) با قطر در تماس است. سرمايه‌گذاري عربستان در روسيه افزايش داشته است و تركيه درنهايت (بعد از عذرخواهي و بهبود روابط*) با اين كشور براي پروژه پاپلاين «تركيش استريم»، به توافق رسيده است. همه اين قراردادها، مثال‌هايي از قراردادهاي بسيار سنگين و پرسود، بلندمدت و استراتژيكي هستند كه از طرف روسيه با كشورهاي منطقه منعقد شده‌اند.

علت عقب‌نشيني ايالات‌متحده و اعطاي معافيت به مشتريان نفت ايران، منطق بازار است

علت پذيرش معافيت هند و معافيت احتمالي/ مقطعي/ موردي كره‌جنوبي و شايد حتي ژاپن، منطق بازار است كه روي خوش به هيچ‌كس نشان نمي‌دهد، حتي به آقاي ترامپ به عنوان تاجري بزرگ و موفق و رييس‌جمهور ايالات‌متحده. رجزخواني يا قصد واقعي و تلاش همه‌جانبه ايالات‌متحده براي صفر كردن نفت ايران، تقريبا از ابتدا نيز مشخص بود امري است نشدني. حتي بازگشتن به ميزان قبل از برجام هم براي دوره مورد ادعا (كوتاه‌مدت و مثلا 6 ماه تا يك سال) تقريبا غيرممكن مي‌نمود. با اين حال ترامپ با روش خودش (ايجاد ترس فراتر از قانون) اين مهم را محك زد و به دلايل مختلف مي‌توان گفت شكست خورد. تنش در ليبي، وضعيت ونزوئلا، عدم توانايي عربستان در افزايش توليد بدون استفاده از چاه‌هاي استراتژيك اين كشور كه خود موجب التهاب شد، بازي نسبتا خوب وزارت نفت ايران و شركت ملي نفتكش ايران در دامن زدن به اين «ترس» و بالاتر از هر چيز منطق بازار (كاهش عرضه يا «ترس» از كاهش عرضه موجب بالا رفتن قيمت مي‌شود) از مهم‌ترين دلايل چنين شكستي بودند. درواقع اين دلايل موجب نگراني از بالا رفتن ركود در ايالات‌متحده و توقف رشد جهاني شد و تيم آقاي ترامپ را مجبور كرد تا فشار را از روي خريداران نفت ايران بردارند.

 

عقب‌نشيني ايالات‌متحده موقت است، لابي سعودي-اسراييلي دائم

توجه به يك نكته ضروري است كه تمام ترفندهاي ايران و واقعيت بازار تنها براي رجزهاي «كوتاه‌مدت» ايالات‌متحده كارايي نسبي داشته است، به بيان ديگر اگر سياست ايالات‌متحده براي ميان‌مدت يا بلندمدت به صفر رساندن نفت ايران باشد و وقت كافي و استراتژي لازم براي تقويت توليد عربستان و خود ايالات‌متحده داشته باشد (در كنار ميل روسيه به افزايش توليد)، معلوم نيست در طول 2019 يا در طول 2020 هم ايران بتواند 90-80درصد درآمد نفتي خود را با وجود كاهش تقريبا 50درصدي صادرات حفظ كند.

بنابراين بايد نگران آينده بود و گمان نكرد اين عقب‌نشيني مهم ايالات‌متحده هميشگي است. به‌ويژه كه اتحاد سعودي-اسراييلي براي تحت فشار قرار دادن ايران ظاهرا پاياني ندارد؛ اتحادي ثروتمند و صاحب نفوذ در تجارت بين‌الملل. اين اتحاد به دنبال صفر كردن درآمد ايران و وارد ساختن ضربه نهايي است.

راه نجات در انعقاد قراردادهاي سنگين و پرسود، بلندمدت و استراتژيكي با بازيگران اصلي است

تصميم‌گيران اصلي روابط بين‌المللي در منطقه ما، ايالات‌متحده، چين و روسيه هستند. با فرض اينكه امكان هم‌پيمان شدن با شركت‌هاي نفتي ايالات‌متحده وجود ندارد، اگر ايران با روسيه و چين چنين روابطي نداشته باشد، ممكن است در آينده اسير بده و بستان‌هاي اين كشورها به ويژه روسيه با ديگر كشورها شود. روس‌ها با كشورهاي مختلف منطقه قراردادهاي كلان منعقد كرده‌اند و راه جلوگيري از خيانت تاريخي‌اي ديگر،
«روسيه ستيزي» نيست، بلكه راه در بسط روابط تجاري است. ايران براي چين نيز تنها منبع كاملا قابل اعتماد و استراتژيك مقابل ايالات‌متحده است، با اين حال شريك شدن در پروژه‌هاي نفتي و گازي كلان ايران مي‌تواند منافع اين كشور را بيش از پيش به ايران گره بزند، آنچه موجب خواهد شد تا در توافقات احتمالي و مجدد چين و ايالات‌متحده بي‌توجهي به منافع ايران را بيش از پيش كمرنگ كند. همچنين نبايد فراموش كرد «گازپروم»، «گازپروم نفت»، «ساينوپك» و «شركت ملي نفت چين» به عنوان شركت‌هاي روسي و چيني، مانند ديگر شركت‌هاي نفتي و گازي به دنبال منافع اقتصادي خود هستند و ايران با پيشنهادات معقول مي‌تواند از رهگذر تامين خواسته‌هاي اقتصادي اين شركت‌ها منافع اقتصادي و غير‌اقتصادي خود را تامين كند. بنابراين به نظر راه صحيح، بستن راه ايشان نباشد، بلكه گام گذاشتن در راهي همراه با ايشان اما هوشمندانه و همراه با كنترل باشد تا همان‌طور كه هشدار از سر صدق داده‌اند، «از به تله افتادن مجدد خودداري كنيم.» بنابراين اميدوارم جهت‌گيري وزارت نفت براي 2019-2020 به بعد در اين راستا باشد و هرچه زودتر به انعقاد قراردادهاي توسعه (يا اكتشاف و توسعه) و پروژه‌هاي بزرگ مثل توليد «ال‌ان‌جي» منجر شود (البته كه با احتياط). زيرا به نظر، چنين است كه مي‌توان از تحت فشار قرار گرفتن سناريوهاي مختلف روابط بين‌الملل جلوگيري كرد.

مدرس دانشگاه و كارشناس انرژي

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون