نقشه ايران پرآب است
فاروق مظلومي
درياچه زياد داريم. درياچه اروميه در ميان آذربايجان غربي و شرقي، گلگهر در لرستان، زريوار در كردستان، بختگان در فارس، جازموريان ميان سيستان و كرمان، هامون در سيستان، درياچه نمك در مركز ايران و خزر بزرگ كه سهم ما از آن به وسعت بعضي از كشورهاي اروپايي است. دريا هم داريم. خليجفارس كم دريا نيست. از تالابها كه نگو. هورالعظيم در جنوب، ميانكاله و انزلي در شمال و رود است كه روي سر ايران ميريزد. ارس عزيز. كارون بزرگ. زايندهرود كه چشمه حيات اصفهان است. از سفيدرود گيلان نگذريم. آن قدر دريا، درياچه، تالاب و رود داريم كه خواب ايران هميشه باراني است. ترجيح است كه نقشه را بگذاريم كنار و از خواب هم بيدار شويم. روي زمين قدم بزنيم، سنگينتريم. دهانمان خشك شد بس كه گفتيم آب نداريم. منقول است كه ايران، سرزمين آب و آباداني، با نزديك به هشت هزار گونه گياهي دوبرابر قاره اروپا گونه گياهي دارد و گونههاي جانوري ايران نزديك به هزار و پانصد گونه، از تعداد گونههاي جانوري اروپا خيلي بيشتر است. اين آمار شگفتانگيز براي سرزميني با تنوع و پيچيدگي ارتفاعي ايران عجيب نيست. از ارتفاع بالاي پنج هزار دماوند كه پايين بيايي، قدمزنان هم بروي ساعاتي بعد در ساحل خزر در ارتفاع نزديك به صفر نفس تازه ميكني. تمام رازها و زيباييهاي اقليمهاي گوناگون ايران در همين تغييرات ارتفاع است. كوه برف دارد برف آب دارد و آب زندگي و هر كه بامش بيش برفش بيشتر.
بچه كه بوديم برف پشتبامها را كه پارو ميكردند تلي از برف كوچه را ميگرفت، گاه دالان ميزدند براي عبور اهالي. بزرگترها روي زمين سر ميخوردند و بچهها روي سرسره. هر جا تپهاي از برف درست ميشد سرسره بازي به راه بود. حالا ديگر از آن برفها كمتر ميبينيم و برفهاي الان ديگر جان سابق را ندارند خيلي زود آب ميشوند. آن وقتها برايم اهميتي نداشت آب اين برفها كجا ميرود اما حالا خيلي به اين موضوع فكر ميكنم. حالا كه كلماتي مثل حقابه را ميشنويم. حالا كه ميشنويم كشاورزي خيلي از محصولات در ايران اشتباه بوده است.
كاش ما هم رييسجمهور بوديم. البته نه از نوع ترامپياش. رييسجمهورها براي همه مشكلات راهحل دارند. آنها در بدترين شرايط ميتوانند بخندند. لودرهاي كنار درياچه خزر براي پروژه انتقال آب به مركز ايران را يادتان هست؟ لودرهاي دولت دهم بود. اگر حتي به صحت كارشناسي اين پروژه هم كاري نداشته باشيم، اصلا معلوم نشد لودرها كجا رفتند. به قول مش قاسم داييجان ناپلئون؛ «پنداري دود شدند، رفتند آسمان». آب هم وقتي بخار شود ميرود به آسمان. شايد لودرها روزي دوباره برگردند اما آبي كه به آسمان رفت، معلوم نيست برگردد يا نه . پاورقي: نقل است كه كلمه بيابان از بيآبان گرفته شده است، من ترجيح ميدهم فكر كنم بيآبان به سالي گويندكه ماه آبان ندارد ولي متاسفانه منظور از بيآبان دقيقا همان است كه شما فكر ميكنيد.