برخيز و اول بكش (137)
فصل چهاردهم
سگهاي وحشي
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
فلوتيلا 13 اواخر سال 1948 و به عنوان يك واحد كماندويي سرّي كه مسووليت نفوذ مخفي و خرابيكاري و عمليات كشتن هدفمند از طريق دريا را بر عهد دارد، تاسيس شد. شعاري كه توسط بنيانگذاران انتخاب شده بود با روحيه اين واحد منطبق بود:«مانند يك خفاش در بيرون از تاريكي، مانند يك تيغ كه در سكوت ميبرّد، مانند يك نارنجك كه با سر و صدا منفجر ميشود.» نشان اين واحد بالهاي خفاش بود كه نماد نيروي دريايي اسراييل در مركز آن قرار گرفته بود. برنامه آموزشي 18 ماهه آن به اندازه برنامه آموزشي سايرت متكال طاقتفرسا بود. در پايان دوره، استخدامشدگان تحت شبيهسازي جهنمي اسراي جنگي قرار ميگرفتند.
بين سالهاي 1978 و 1980 فلوتيلا 13 بيست وسه هجوم عليه ساف در خاك لبنان يا از طريق دريا انجام دادند. در اين عمليات حدود 130 نفر كشته شدند، صدها نفر مجروح شدند و انبارهاي اسلحه و مهمات تخريب شدند. هدف برخي از حملات نابودي كامل گروههاي ترور كه آماده حمله به داخل خاك اسراييل ميشدند، بود. برخي ديگر هدفهاي مشخص فردي داشت به ويژه افراد ابوجهاد مد نظر آنها بود.
تحت نظارت ايتان، قواعد قديمي درگيري به تدريج كنار گذاشته شد. در حين مراحل مقدماتي كشتن هدفمند، عظيم ضرير، فرمانده ارشد عمليات ابوجهاد كه مسوول بسياري از عمليات عليه اسراييليها بود از جمله حمله به هتل ساووي و جاده ساحلي؛ رومينيگه و شبكه منابعش كشف كردند كه او در خارج از اردوگاه پناهندگان در شهر بندري صور كارها را اداره و معمولا مشاورانش را در يك كافه ساحلي در آن شهر ملاقات ميكند. در 5 آگوست سال 1980 كماندوها سوار يك قايق لاستيكي شدند و تا يك كيلومتري ساحل پيش رفتند، سپس با شنا در زير آب به ديواره دريا رسيدند و از آنجا با استفاده از تفنگهاي تك تيرانداز ضرير و مشاورش را كشتند. ايتان در آخرين جلسه توجيهي به افرادش دستور داد تا ديواره دريا را با تلههاي انفجاري و مواد منفجره، منفجر كنند تا هر گونه تلاش براي تعقيب تكتيراندازها و شليك به سمت آنها را از كار بيندازد. آمي يالون، فرمانده فلوتيلا 13 اعتراض كرد. يالون به خاطر ميآورد كه «من به او گفتم كه رييس ما تلههاي انفجاري را ول نميكنيم و بياييم. ممكن است بچهها يا شايد يك زوج رومانتيك به آنجا بيايند اما رافول پافشاري كرد. او حتي نميخواست از دستوراتش كوتاه بيايد.» ايتان حتي جلوتر هم رفت. او دستور داد «بعد از اينكه شما ضرير را كشتيد، اسكله را به رگبار مسلسل ببنديد تا مطمئن شويد كه كسي شليك نميكند.» يالون ادامه ميدهد «من به او گفتم كه گوش كن، منطقت چيه؟ ما بايد چه كسي را به رگبار مسلسل ببنديم؟ تمام غيرنظاميان آنجا؟ چرا، آيا ما را ميفرستيد كه همه را بكشيم؟ نيروي هوايي را اعزام كنيد. آنها يك بمب يك تني روي اسلكه مياندازند و همه چيز تمام ميشود.»
دستورات ايتان تمامي نداشت: در روز حمله واحدهاي ايدياف در مرز در پاسخ به شليك راكتي كه از لبنان آمده بود، اردوگاه پناهندگان صور را به توپ بستند. به خاطر ترسي كه در آنجا ايجاد شد، كسي به بندر نرفت تا قهوه بخورد. اما بحث ميان يالون و ايتان ناشي از واقعيت مسالهدار و تازهاي بود كه فعاليت اسراييل در لبنان ايجاد كرده بود. زماني كه موساد افراد ساف را در اروپا مورد هدف قرار ميداد، آنها از يك سياست محض پيروي ميكردند كه به غيرنظاميان بيگناه صدمهاي نرسانند. چندين طرح به خاطر اينكه شايد غيرنظاميان به خطر بيفتند، كنار گذاشته شد. اما تا زماني كه اهداف در كشورهاي دشمن بودند و تا زماني كه غيرنظاميان بيگناه عرب بودند، انگشتان روي ماشه سريعتر حركت ميكرد. علاوه بر اين عمليات موساد بايد توسط نخستوزير تاييد ميشد، يك غيرنظامي كه به سياست پاسخگو هست، فردي كه معمولا در برنامهريزيها دخيل است. از طرف ديگر فقط تعدادي از عمليات ايدياف نيازمند تاييد در سطوح سياسي بود و فقط زماني كه چكشكاري ميشد به داخل ارتش ميرفت. حتي پس از آن مقامي كه آن را تاييد ميكرد معمولا وزير دفاع بود نه نخستوزير. تهاجم به داخل لبنان يك كنش جنگي حساب ميشد و در نتيجه خيلي چيزها كه در جنگ مجاز شمرده ميشد به ويژه در خاك عرب، مجاز شده بود بنابراين به تلفات جانبي اهميت چنداني داده نميشد.
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است،
نه اعتقاد مترجم و روزنامه.