در غياب قديميها
جواد طوسي
ميگويند در آستانه چهلمين سالگرد انقلاب، آيه يأس نخوانيم و حرف نامربوط كه به تريج قباي كسي بربخورد نزنيم. به همين خاطر، نوستالژي بازي و حسرت يك گذشته پرخاطره را خوردن، ممنوع... ديگر نميتواني ترانه محمد نوري را زير لب زمزمه كني و بگويي «ياد اون روزها بخير...» با اين محدوديتها و شرايط الزامآور، قرار نيست فضاي عمومي جشنواره فيلم فجر را با دورههاي قبلياش و يا فلان رويداد سينمايي قبل از انقلاب مقايسه كنيم و گذشته را به حال ترجيح دهيم و گرفتار عذاب اليم شويم!
واقعا اگر بخواهيم داوري منصفانهاي در مورد جشنوارهاي با اين قدمت 37 ساله داشته باشيم، بايد ظرفيتها و چارچوب تعيين شده برايش را بسنجيم و در همان حد از آن توقع داشته باشيم. مثلا براساس نگاه مصلحتانديشانه مديران اقتضا ميكرده كه امسال ويترين متنوعتري در اين رويداد فرهنگي داشته باشيم و در عين حال محترمانه عذر فيلمهاي تند و تيز كه تصوير دفرمه و خشونتباري از جامعه معاصر و مناسبات آدمها ارائه ميدهند را بخواهيم تا زياد حساسيت ايجاد نشود و يك جورايي از اين پيچ عبور كنيم.
به عنوان نمونه ميتوان به رد شدن دو فيلم «روسي» اميرحسين ثقفي و «سركوب» رضا گوران از سوي هيات انتخاب اشاره كرد و احتمالا فيلمهاي ديگري نيز در اين رده قرار داشتهاند. بنابراين نبايد از اين جشنواره قديمي انتظار مستقل بودن همهجانبه داشته باشيم و متقابلا نگاه مصلحتانديشانه جاري در آن كه جزو قواعد بازي است را ناديده بگيريم.
آنچه در جشنواره امسال بيشتر به چشم ميخورد، حضور گسترده فيلمسازان نسل جوان در كنار فيلمسازان نسل اول و مياني بعد از انقلاب مانند رسول صدرعاملي، كيومرث پوراحمد، عليرضا رئيسيان، محمدرضا هنرمند و فريدون جيراني و پرويز شهبازي، رضا ميركريمي و بهرام توكلي است.
اين رقابت در كنار تداوم حضور فيلمسازان نسبتا جديدتري چون نرگس آبيار، سياوش اسعدي، نيما جاويدي، صفي يزدانيان، مونا زندي حقيقي، محمدحسين مهدويان، محسن تنابنده، سعيد روستايي و آزيتا موگويي ميتواند سنگ محك خوبي براي نسلهاي مختلف فيلمساز باشد تا ميزان تواناييهاي خود را با بقيه ارزيابي كنند و ببينند در اين چرخه توليد انبوه و مناسبات بيرحمانه، چندمرده حلاجند.
به هر حال، بايد بپذيريم كه اين حضور انبوه و متكثر، زاويه ديد و شيوههاي بياني متفاوتتري را وارد حوزه سينما ميكند و چهبسا به تدريج باعث از دور خارج شدن فرمهاي تجربهشده كلاسيك شود.
اما نكته قابل تعمق، غيبت چشمگير فيلمسازان شناختهشده و صاحبسبك نسل قديم، همچون مسعود كيميايي، داريوش مهرجويي، ناصر تقوايي، بهرام بيضايي، محمدرضا اصلاني و بهمن فرمانآراست.
اين انزواي ناخواسته و فراهم نبودن شرايط مطلوب فيلمسازي در مورد اين جمع ريشهدار بهجامانده و عدم حمايت جدي مديران فرهنگي سينمايي از آنها ميتواند يكي از ستونهاي اصلي سينماي ما را در كانون آسيبپذيري و فروپاشي قرار دهد و تصوير مخدوششوندهاي از ويترين فرهنگي مورد نظر سياستگذاران سينمايي ارائه دهد.