درباره زندهياد كيومرث منشيزاده در سالروز تولدش
مرد ماليخوليايي رنگپريده
رسول آباديان
امروز، روز تولد كيومرث منشيزاده است؛ شاعري كه از سوي بسياري از اهالي شعر به عنوان شعر رياضي ايران معروف است. منشيزاده شاعري صميمي و آگاه به زير و بمهاي فنون شعري بود كه سابقه تدريس در دانشگاه «مونپوليه» فرانسه در رشته هنرشناسي داشت. منشيزاده در دهههاي 40 و 50، در روند شكلگيري شعر معاصر نقش بسزايي داشت؛ نقشي كه معمولا با آموزش شعر و شاگردپروري و حضور موثر در جلسات شعري همراه بود. اين شاعر كه در پرونده كاري خود، آثاري چون «سفرنامه مرد ماليخوليايي رنگ پريده»، «يك شعر بلند»، «قرمزتر از سفيد»، «گزيده اشعار» و «كتاب حافظ» را ثبت كرده، شاعري است كه به زعم بسياري از منتقدان توانسته ردپاي خاص خودش را در بخشي از شعر معاصر به يادگار بگذارد. منشيزاده كه در اواخر عمر به وضوح با بعضي جريانسازيها سر ناسازگاري داشت، معتقد بود كه اين جريانها نهتنها كمكي به رشد و نمو بيشتر شعر معاصر نميكند بلكه باعث سردرگمي مخاطب در ارتباط صحيح با اين گونه ادبي ميشود. منشيزاده در درجه نخست معتقد بود كه شعر معاصر بدون شناخت درست و ريشهاي نيما ره به جايي نخواهد برد. او ميگفت شعر ما بعد از نيما به بيراهههايي رسيده كه نياز به ترميم دارد و افسار گسيختگي برخي شاعران در استفاده از فضاهاي ناهنجار را مخالف مكتب پدر شعر نوي ايران تلقي ميكرد.
شاعر گوشهگير و اغلب تنهاي معاصر سعي ميكرد توجه جوانان را به مطالعه و شناخت هر چه بيشتر ادبيات كلاسيك ترغيب كند چون بر اين باور بود كه شعر مدرن بدون شناخت ريشهها به تعبير مولانا «شيري بييال و دم و اشكم» است كه به جز به حاشيه راندن تفكر واقعي شعر كاربرد ديگري ندارد. كيومرث منشيزاده در كنار تلاش براي ايجاد نگاه نوي مفهوم شعر رياضي بر ديوار شعر معاصر، به نوعي طنز اجتماعي هم رسيده بود؛ طنزي كه گاه بسيار تلخ و گزنده بود و تاثير فراواني بر روحيه مخاطب داشت. منشيزاده در شعر «تاريخ تاريخ» نوعي نگاه طنزآلود به علم تاريخ دارد. او در اين شعر با گره زدن شك و ترديدهاي خود نسبت به وقايع تاريخي، به نوعي جدال با گذشته دست مييابد، نوعي جدال كه نگاهي ديگرگونه به تاريخ دارد. طنز منشيزاده كه در شعرهاي ديگري چون «جنوبجهنم» به اوج رسيده نشان از سركشي وجودي ناآرام دارد كه زباني به جز زبان شعر بلد نيست. به راحتي ميتوان ادعا كرد كه رگههاي موثر طنز در آثار منشيزاده خصوصا در شعرهايي كه نام برده شد و شعرهاي ديگرش چون «سلام روستايي خشم مشت» و... در درجه نخست نوعي طغيان عليه باورهاي ديروز خود و رسيدن به افقي نو در نگاهي دقيق به اجتماع است. استفاده از فلسفه رنگها در اشعار اين شاعر هم ذهن بسياري از شاعران ديگر را به خود مشغول كرده. شاعري كه رنگها را نه فقط به عنوان رنگ بلكه به عنوان جرقهاي از شناخت پوليفونيك در جهان معاصر به رسميت ميشناسد.