ساري به درهاي خروج باشگاه چلسي نزديك شد
تنها در لندن
علي ولياللهي
اتفاق خندهدار و البته عجيبي كه دوشنبه شب در ورزشگاه استمفوردبريج شهر لندن رخ داد، شايد يكي از نوادر تاريخ باشد. جايي كه طرفداران دو تيم چلسي و منچستر يونايتد؛ دو تيمي كه منافع متضادي با هم دارند، به صورت هم نوا شروع به شعار دادن عليه سرمربي چلسي كردند. ابتدا هواداران چلسي از اينكه تيمشان باخته بود، عصباني شدند و با شعار «لعنت به ساريبال»، خدمت سرمربي ايتاليايي تيمشان رسيدند. بعد در گوشه ورزشگاه كه هواداران شياطين سرخ نشسته بودند، شعار «بهتر است مورينيو را بياوريد» به گوش رسيد. هواداران منچستر كه تازه مورينيو را اخراج كرده بودند با اين كار به نوعي حريف را به استهزا گرفتند. حريفي كه خودش چند سال قبل عذر مورينيو را خواسته بود. بعد از چند دقيقه كه شعارها در هم قاطي ميشد و به يكباره اوج ميگرفت و بعد خاموش ميشد و معلوم نبود چه كسي چه چيزي ميگويد، منچستريها شعار تازهاي را سر دادند. «ساري تو تا فردا بيشتر دوام نميآوري.» موج شعار منچستريها بلافاصله به هواداران چلسي رسيد و آنها نيز، انگار كه گمگشتهشان را پيدا كرده باشند، همنوا با هواداران حريف فرياد ميزدند: «ساري تو تا فردا بيشتر دوام نميآوري». دشمن و دوست و دشمنِ دشمن و دوستِ دشمن و هر چه كه اين وسط بود از معنا خالي شد. حركتي هجوآلود و خندهدار. از آن كارهايي كه نمونهاش را ميتوان در فيلمهاي وودي آلن ديد. مائوريتسيو ساري در دقايقي از بازي كه تمام استاديوم، چه آبيپوش و چه قرمزپوش عليهاش آن شعار واحد را سر ميدادند، به نوعي بيچارهترين و تنهاترين آدم روي كره زمين بود. چرا كه اين اتفاق به شكل منطقي نبايد رخ ميداد. نبايد هواداران دو تيم دشمن با هم يك چيز را طلب كنند. هرچه كه ميخواهد باشد. اما اين اتفاق در خانه شيرهاي لندن رخ داد. براي كسي كه قرار بود با فسلفهاش فصل جديدي در فوتبال باشگاه رقم بزند، اما فعلا تنها كاري كه توانسته بكند، متحد كردن هواداران دو تيم منچستر و چلسي عليه خودش است. البته اين هم به نوعي فصل جديدي در فوتبال است.
چلسي بعد از شكست تحقيرآميز مقابل منچسترسيتي با نتيجه 6 بر صفر و احتمال از دست دادن سهميه ليگ قهرمانان فصل بعد، حالا جام اتحاديه را هم با شكست مقابل يونايتد از دست داده. اين شايد دليل موجهي باشد كه هواداران اين تيم ديگر نخواهند او را با آن ته سيگار خاموش توي دستش كنار زمين ببينند. ديگر نخواهند ببينند كه مربي تيمشان براي هزارمين بار در دقيقه 60 متئو كواچيچ را با باركلي عوض ميكند. ديگر نخواهند ببينند كه انگولو كانته، به عنوان گرانترين هافبك ترنسفر ماركت سردرگم در زمين بازي ميچرخد. ديگر نخواهند جورجنيو و هيگواين دوست داشتني ساري را در زمين ببينند كه كاملا بيمصرف هستند. چلسي فنها در اين زمينه شايد حق داشته باشند، اما همراهي كردنشان با حريف، بيشتر از هر چيزي ساري را در بازي يك چهارم جام اتحاديه كلافه كرده بود. ساري خودش هم ميدانست و ميداند كه تماشاچيان خيلي او را دوست ندارند. آنها مورينيو و كونتهاي كه برايشان قهرماني آورده بود را با آن بيمهري انداخته بودند بيرون، ساري كه جاي خودش را دارد!
حالا ساري تنهاترين آدم در لندن است و شايد دارد با پاكت سيگار و فندكش، تنها رفقايي كه برايش باقي مانده، در خيابانهاي باراني لندن به شكل ناشناس قدم ميزند. كسي كه دوست و دشمن نميخواهد او را ببيند. بازيكنان تيمش بعد از آن مصاحبه جنجالي ديگر دل به كار نميدهند و شايد بدشان نيايد ساري را هم مثل قبليها كلهپا كنند. شايد اين هم يكي از آفتهاي همراه شدن مديريت باشگاه با بازيكنان باشد. بازيكناني كه يك بار طعم تغيير سرمربي را چشيدهاند، خيلي احتمال دارد كه اگر بازهم با كسي به مشكل خوردند زيرآبش را بزنند. كاري كه به نظر بازيكنان چلسي در حال انجامش هستند. حال بايد ديد آبرامويچ چه برنامهاي در پيش خواهد گرفت. ساري فرداي روز بازي طبق آنچه هزاران طرفدار آبي و قرمز در استمفوردبريج داد ميزدند، اخراج نشد، اما زخم آن شعارها حتما روي روحش باقي مانده. كاملا مشخص است كه پاي ساري روي پوست موز است و هر آن ممكن است شايعات پيرامون باشگاه، شايعاتي كه ميگويد زيدان و كه و كه قرار است به لندن بيايند، رنگ واقعيت به خودش بگيرد. آن وقت طرفداران منچستر و چلسي به خواستهشان ميرسند. اما آيا به عنوان مثال آمدن زيدان به چلسي منافع باشگاه منچستريونايتد را تامين ميكند؟ خيلي بعيد است!