برهنگي فرهنگي ورزش و وعدههاي ميانتهي
برنج با وعده و وعيد نميپزد
محسن پاكپناه
يك ضربالمثل چيني ميگويد: برنج با وعده و وعيد نميپزد و آشكارا مردم ما به اين وعده شنيدنها عادتي ديرينه دارند. گويي در سالهاي اخير باشگاههاي ما در راه رقابتي بيپايان افتادهاند. رقابت و سبقت گرفتن از يكديگر بر سر فرهنگي ورزشيتر شدن. عرصهاي كه هر روز اين باشگاهها را به سمت برهنگي بيشتر فرهنگي و اخلاقي سوق داده است. با زدن برچسب فرهنگي روي باشگاههاي ورزشي كشور، ماندگاري و پايداري نظام و سازمان رو به رشد ورزش حرفهاي ايران، بستگي به ميزان برخورداري آن از ابزار و نيروهاي كارآمد تحت امر خويش دارد. به اين ترتيب در كنار برنامهريزي دقيق و تامين منابع مالي و امكانات لازم، نيروي انساني متخصص نيز به مثابه ركن اصلي فرهنگي نظام مديريت باشگاهي، بايد از اهميت ويژه خود برخوردار شود. نيروي كارآمد متخصص در حوزه فرهنگ ورزش به چه كسان و با چه ويژگيهايي اطلاق ميشود؟ به بزرگاني همچون حشمت مهاجراني، حسن حبيبي، حسين كلاني، زندهياد منصور پورحيدري، رحمت يافته ناصر حجازي، امير حاجرضايي و مرتضي محصص و در ميان نسل جديدتر حميد عليدوستي، علي دايي، كريم باقري و بسيار ديگر عزيزاني كه به دليل تخليص كلام از قلم افتادهاند.
هرگاه از تكتك عزيزان ياد شده سوال كنيد: آيا پس از نامگذاري پرطمطراق فرهنگي بر باشگاههاي ورزشي كشور تغيير محسوسي در سياستگذاريها و نتيجه حاصل از آن ايجاد شده است؟ پاسخ بدون هيچ حس بدبيني، بلاشك «خير» خواهد بود. اين بدان معناست كه هرچند ورزش با فرهنگ و اخلاق هيچ منافاتي ندارد، اما بايد گفت كه فرهنگ و ورزش نه در حال كه بالذات دو مقوله مجزا از يكديگر هستند. به قول فيروز كريمي شما نميتوانيد كنار خط بايستيد و هنگام هدايت تيم تحت امر خود با عبارات زير فرياد بكشيد: خواهش ميكنم يك سانتر بلند عنايت بفرماييد! يا تمنا ميكنم پاس تو در همبازي خود را مبدل به گلي بيهمتا سازيد! تصميمسازان اين حوزه، فرهنگي بودن باشگاههاي ما را حتي براي دستهاي از مردم كوچه و بازار كه علاقه خاصي به ورزش ندارند هم به امري ثقيل مبدل كردهاند. اصلا اين مساله بازي با افكار عمومي در جهت رسيدن به اهداف خاص سالهاست كه به عادتي غلط در اهالي سياستگذاري ورزش كشور تبديل شده است.
از اين پس به نظر ميرسد، كاركرد سياستهاي كلان ورزش ايران مهمترين معيار براي سنجش موفقيتها و ناكاميهاي احتمالي آتي به شمار ميرود كه در چند اصل اساسي قابل بررسي است و يكي از مهمترين آنها همين ساماندهي فرهنگي باشگاههاست. اتخاذ تصميم در اين مورد و ارايه راهكارها نيز از دل جلسات متعدد شيك و سخنرانيهاي مختلف در نميآيد. اين كار را الم شايد و نه قلم! به عمل كار برآيد. سالهاست مينگاريم و نميخوانند. شايد هم نميخواهند!