در باب فوايد و مضار تاريخ تئاتر براي زندگي
معلق بين سفارش پذيري و استقلال
سيدحسين رسولي
اين روزها در جشنواره تئاتر فجر شاهد نشستهايي بوديم كه به تاريخ شفاهي تئاتر ميپرداخت. يكي از معضلات اصلي ما هم همين است. شاهد تاريخ شفاهي از ديد مديراني هستيم كه بدون رودربايستي به هيچ نقدي توجه ندارند. آنها هر كدام بدون شك خود را برترين مدير ميدانند و قطعا هم زحمات فراواني كشيدهاند. اما آيا كسي فاجعه پوستر جشنواره تئاتر فجر را يادش رفته است كه مانند تبليغ رستوران و كبابي بود؟! كسي يادش رفته است كه برخي جوايز سفارشي داده شد؟ آيا ما نميدانيم كه نمايش «روز عقيم» به نويسندگي و كارگرداني حسين كياني در زمان مديريت فرهاد مهندسپور از جشنواره تئاتر فجر حذف شد؟ امسال نيز شاهد بوديم كه به كارگردانان برگههاي مخصوصي از مميزيهاي سنگين را ارسال كردند. يعني گروه اجرايي بايد با سرعت برق و باد كار خود را ذبح ميكرد! آيا بايد در سالهاي بعد اين كارها را براي جوانترها تعريف كنيم و جلسه تاريخ شفاهي بگذاريم؟ ما همچنان با اصول تبليغات و نقد آشنا نيستيم. بگذاريد از نظرگاه فريدريش نيچه-فيلسوف آلماني- به اين وضعيت نگاهي بيندازيم. نيچه از اساس «تاريخ» را در برابر «زندگي» قرار ميدهد و بهشدت آن را به نقد ميكشد. او در دفاع از «زندگي» هر جا كه تاريخ درصدد نقضِ «زندگي» است آن را نقض ميكند. گرانيگاه اساسي انديشه نيچه به گونهاي تقابل «زندگي» و «تاريخ» است. بنابراين تاريخ نميتواند در برابر زندگي قرار بگيرد بلكه هميشه از زندگي شكست ميخورد. زندگي همان جريان «شدن دائم» است كه در كنار ماست. نيچه به شكلي اساسي به «فرهنگ» توجه دارد و در «در باب فوايد و مضار تاريخ براي زندگي» مينويسد: «آموزش تاريخ فقط در خدمت يك عامل حياتبخش نيرومند جديد نظير يك فرهنگِ در حال ارتقا نويدبخش و سودمند است». فرهنگ براي نيچه فرهنگي است كه از درون زندگي رشد نمايد و بشكفد. فرهنگ نبايد سفارشي باشد. تئاتر ايران در مرز بين سفارشي بودن و مستقل بودن طي طريق ميكند. فردريش نيچه را ميتوان در كنار كارل ماركس، يكي از نظريهپردازان و منتقدان مهم «مدرنيته» دانست كه «نقدي بيرحمانه درباره هر آنچه وجود دارد» ارايه داد. حالا بايد از خودمان سوال كنيم چرا انديشمندان ما مدام از فرهنگ موجود تعريف و تمجيد ميكنند و نقدهاي بيرحمانه كمي داريم؟ مديران تئاتري چرا در برابر منتقدان خود قرار نميگيرند تا ايرادات خود را متوجه شوند؟ با وجود اينكه نيچه قدردان فرهنگهاي گذشته، (مانند عصر كلاسيك و زمانه تراژدي است) و از برخي ارزشهاي پيشامدرن دفاع ميكند با اين حال او بسيار «حال» و «آينده محور» است. او به سنت حمله ميكند، اما خواستار جامعه و فرهنگ جديد است. انديشه كارل ماركس هم با تمام اشكالاتش چنين است. گوته، شاعر و نويسنده آلماني شعري دارد كه براي پايان اين نوشته لازم ميآيد: «بگذاريد هر چيزي را چاپ كنيم و در همه جا سرگرم اين كار باشيم؛ اما هيچ كس كه چون ما نينديشد، نبايد از جا بجنبد.» تاريخ بايد نقد شود و زندگي بايد حاكم بر تاريخ باشد. مديران تئاتري بايد خود را بهشدت هرچه تمامتر نقد كنند.