قصه هورالعظيم و نفت
سعيد ساويز
يكي از مناطقي كه در سالهاي پس از جنگ حرف و حديث توسعهاش نقل مجالس شد منطقه درگير جنگ شده غرب رودخانه كارون بود كه ميادين مشتركي در ناحيه دشت آزادگان كشف شد كه داراي بخش مشتركي با عراق است. اما توسعه دشت آزادگان كه در واقع در دل منطقه جغرافيايي هور واقع شده بود گرفتار تحريم شد و پس از كنار كشيدن ايمپكس ژاپن و كندكاري سيانپيسي چين توسعه آن سرانجام به دست ايرانيها افتاد. منطقه دشت آزادگان داراي شرايط ويژهاي است، هورالعظيم يك گودي در دشت مسطح و كمارتفاع غرب كارون است، كل منطقه كمي كمتر از 10متر از سطح درياهاي آزاد ارتفاع دارد اما ارتفاع هورالعظيم بين 4 تا 1 متر است و همين گود بودن باعث شده است تا در طول قرنها آب رودخانه كرخه از سمت ايران و رودخانههاي دجله و فرات از سمت عراق اكو سيستمي بينظير و بيبديل را در اين منطقه به وجود آورد كه بوميها با بهرهگيري از شرايط آن و با سازگار شدن با محيط، قرنها با سادگي روزگار گذرانيدند. دوسوم هور در عراق و يكسوم در ايران واقع است. اما سياستهاي دولت صدام در راستاي خشك كردن هور كه از سال 1973 آغاز شد و همچنين وقوع جنگ و تغييرات اقليمي باعث شد تا پس از جنگ يك ناحيه مملو از مين، خمپاره، سيل بند، كانال و سنگر به جاي هور باقي بماند كه با نرسيدن آب آرام آرام خشك شده و به كانون ريزگرد تبديل شد. توسعه بخش عراقي اين ميدان مشترك يعني مجنون توسط پيمانكاران بينالمللي و آمار و ارقام منتشره از آن باعث شد تا مجلسيها و رسانهها فشار بسيار زيادي به وزارت نفت وقت براي توسعه اين منطقه وارد آورند. توليدي شدن بخش عراقي و عقب افتادن توسعه براي بخش ايراني همواره اهرم فشاري بر روي وزارت نفت بوده است.
توسعه در بخش ايراني به مدد پيمانكاران داخلي در چارچوب شرح وظايف وزارت نفت و بودجه مصوب محقق شد. وقتي كه وزارت نفت، توسعه در اين منطقه را آغاز كرد تنها 20 درصد از هور باقي مانده بود و بخش عراقي هور و همچنين ساير هورهاي خشك شده در بينالنهرين كانون ريزگرد و آلاينده بسيار قوي را به وجود آورده بودند كه تبعات ان بسيار جدي بود و دامن هواي شهرهاي جنوب غرب ايران را گرفته بود. نوع توسعه انجام شده نيز باعث ايجاد دخل و تصرفات انساني و صنعتي در اين اكوسيستم حساس شد كه در جاي خود قابل بحث است. اما قطعا پيش از آمدن نفت به هور وضعيت بحراني، هور در اغما و آسمان خوزستان مملو از غبار بينالنهرين بود. وضعيت هور اما در نوروز امسال ناگهان دگرگون شد. بارانهاي سيلآسا و سرازير شدن آب سد كرخه زمينهاي حميديه و سوسنگرد و بستان را غرق در آب كرد و هر چند مردم اين مناطق جانانه در مقابل آبگرفتگي شهرهايشان مقاومت كردند و ميكنند، عدم لايروبي رودخانهها مسدود شدن مسيلها و كشت و سكني در حريم رودخانهها، ميزان آسيب را در دشتهاي خوزستان مقدار زيادي بالا برد. جاي تعجب آنجاست كه در بسياري از جاها سطح رودخانه، مرتفعتر از شهر است و اين نشان از سالها انباشته شدن رسوب در رودخانهها و عدم لايروبي آنها دارد.
هورالعظيم ايستگاه تمام آبي است كه از كرخه سرازير ميشود، اما خسارات وارده و سيلي كه بالادست را در نورديد غوغاي عظيمي را در فضاي مجازي به راه انداخت كه وزارت نفت از ورود آب به هور جلوگيري ميكند. پرداختن به تمام اين حرف و حديثها نه در حوصله مخاطب است و نه در حوصله يك يادداشت فني اما چند دليل ساده وجود دارد كه نشان ميدهد اين ادعاها بيشتر مانور منابعي است كه در تمناي جلبتوجه هستند تا بحثي فني و تكيه زده به حقايق؛ رودخانه هوفل از هفت شاخه، ميسان دو شاخه و كرخه نور با سه شاخه به هور ميريزد، بستن اين حجم رودخانه باعث ميشود تا آب در دشت مسطح تا منطقه جفير را كه 20 كيلومتر دورتر از هور است فرا بگيرد و چه بسا منطقه آب تيمور كه هماكنون از سمت كارون در تهديد است از دو سمت قيچي شود، اما اين اتفاق تاكنون رخ نداده است و منطقه جفير به دليل آبگيري كامل هور از سيلاب مصون مانده است. گواه دوم براي آبگيري تالاب آن است كه با وجود عميقتر بودن بخش عراقي هور و با فرض حجم بارش يكسان قريب به يك هفته در مجراي مشترك بين بخش ايراني و عراقي هور، آب با شدت به سوي بخش عراقي روان بوده و اين وضعيت به تازگي و در 24 فروردين سرانجام به تعادل رسيد، اين خود گواهي است كه بخش ايراني با شتابي سريعتر از بخش عراقي آبگيري شد و حتي بخشي از آب در گردش طبيعي هور از طريق مجراهايي كه در آن زمان باز بودند به سوي سمت عميق روان گرديد.
تصاوير و گزارشات منصفانه زيادي نيز موجود است كه نشان از آبگيري كامل تالاب در بخش ايراني دارد. شايد يك بار ديگر بايد اين جمله را تكرار كرد، هر توسعه دخل و تصرفاتي در محيط زيست نيز دارد، توسعه بد آسيبهاي زيستمحيطي بيشتري بر جاي ميگذارد. اما نفت نه مقصر خشك كردن تالاب است و نه باني وقوع سيل در خوزستان.