دستاوردهاي دولت
و ضعف اطلاعرساني
سروش اكبرزاده
در تعاليم عرفاني و ديني ما آگاهيبخشي به معناي جانبخشي است. به تعبير مولوي هر كه آگاهتر، جان در او حضور و حياتي بيشتر دارد. با اين پيشفرض اگر به آگاهيبخشي در عصر حاضر نگاه كنيم، ميبينيم كه يكي از اهرمهاي اصلي آگاهيبخشي در جامعه و جهان امروز، بحث رسانههاست. چه رسانههاي مجازي، چه رسانههاي كاغذي و چه انواع ديگر رسانه.
پيداست كه دولتها هم در چنين عصري بايد ضرورت و اهميت آگاهيبخشي و اطلاعرساني در ارتباط با عملكرد و دستاوردهاي خود را جدي بگيرند. متاسفانه يكي از ضعفهاي دولت آقاي روحاني در اين سالها اين است كه نتوانسته اتفاقاتي را كه در اين يكونيم دوره براي آن زحمت كشيده، دستاوردهايي را كه رقم زده و خدماتي را كه ارايه كرده است، با مردم در ميان بگذارد و به اطلاع آنها برساند. بارها به اين كاستي دولت آقاي روحاني اشاره شده و همواره مورد تاكيد بوده است.
به صراحت ميتوان گفت كه در دولت آقاي روحاني كارهاي بزرگي انجام شد. در عين حال سنگاندازيهاي مختلفي در كار دولت صورت گرفته است. اگر در دولت آقاي خاتمي گفته ميشد كه دولت هر 9 روز با يك بحران روبهرو بوده است، عجيب و دور از ذهن نيست، اگر گفته ميشود دولت آقاي روحاني را هر روز با 9 بحران روبهرو كردهاند. دليل مهم و بنيادي و ريشهدار آن هم اين است كه ما ياد نگرفتهايم حول منافع ملي حركت كنيم و دولت را نماد منافع ملي بدانيم. جريان مقابل دولت فكر ميكند چون دولت از جريان رقيب است، خوبيها و كارآمديهاي آن را هم بايد ناديده گرفت و اجازه نداد مردم در جريان اين دستاوردها قرار بگيرند.
برجام مثال خوبي در اين مورد است. اگر برجام به نتيجه حداكثري خود ميرسيد، عملكرد بيسابقهاي از دولت آقاي روحاني برجاي ميماند و آن وقت كارش را بايد كارستان تلقي ميكرديم. طوري كه كشور در افق روشني قرار ميگرفت و ما الگويي براي ساير ممالك و جوامع خاورميانه ميشديم. متاسفانه چه داخليها و چه خارجيهايي كه با برجام و نتايج محتمل آن مشكل داشتند، نگذاشتند ثمره اين توافق بينالمللي به ثمر بنشيند. با اين حال همين بخش از برجام هم كه ما را از دستور كار جنگ و حمله نظامي -كه حاصل عملكرد و رفتارهاي دولت آقاي احمدينژاد بود- خارج كرد، ارزشمند است؛ همين مقدار از اجراي برجام هم بسياري از فرصتها را براي ما به غنيمت آورده است؛ اما كو اطلاعرساني؟ كو دفاع از دستاوردهايي كه حاصل شده است؟ به نظرم همه نيروهاي سياسي حامي دولت بايد ضعف اطلاعرساني را به عنوان يك ضعف اساسي در دولت آقاي روحاني تلقي و يكصدا آن را به دولت يادآوري كنند.
ميدانيم كه اجازه داشتن كانال تلويزيوني به دولت نميدهند. در چنين شرايطي دولت ميتواند رسانههاي مجازي قدرتمندي داشته باشد و از آن طريق موضوعات را آنگونه كه هست با مردم و كساني كه به آن راي دادهاند، در ميان بگذارد. به ويژه كه امروز بسياري از پيامها در كانالهاي مجازي به سادگي بازنشر ميشود و در بسياري از موارد دامنه تاثيرگذاري آن از صدا و سيما بيشتر است و به سرعت و سهولت مخاطبان خود را پيدا ميكند.
به طور كلي يك بخش از ضعف رسانهاي دولت معلول معاذير به وجود آمده از سوي جريان رقيب و البته صدا و سيماست كه متاسفانه جرياني و جبههاي عمل ميكند و آنطور كه انتظار ميرود، فرصت دفاع و پاسخگويي به دولت نميدهد. بخش ديگري از اين ضعف به خود دولت برميگردد كه توجه كافي به رسانه و كاركرد و تاثير آن ندارد. همانطور كه ما در حزب و تشكيلات خود با وجود چارت سازماني به دليل ضعف اطلاعرساني يك بخش را به آن حزب و تشكيلات اضافه ميكنيم، دولت هم امروز چنان به ضرورت اطلاعرساني نيازمند است كه بايد تمهيدي از اين دست به خرج دهد و بخش مستقلي را به اين منظور تعبيه كند. اگرچه وزارتخانهاي در اين ارتباط نداريم، جا دارد كه آقاي روحاني يك وزير غيررسمي و در سايه براي سر و سامان دادن به حوزه اطلاعرساني دولت انتخاب كند تا او مسووليت جبران كاستيهاي دولت در بخش اطلاعرساني طي شش سال گذشته را تا حد ممكن در دو سال باقيمانده از دولت بر عهده بگيرد. آقاي روحاني نبايد فقط دوسال باقيمانده از دولت خود را ببيند، بلكه بايد به ادامه روند و گفتمان دولت خود بعد از اين دوره هم نظر داشته باشد. اگر كارنامه قابلدفاع دولت آقاي روحاني به اطلاع مردم نرسد، در چهار سال بعد از دولت ايشان بايد فاتحه اصلاحطلبي و ميانهروي را بخوانيم. چون به بلا و مصيبتي دچار خواهيم شد كه در دوره آقاي احمدينژاد بر سرمان آمد.
فعال سياسي اصلاحطلب