برخيز و اول بكش (177)
فصل هفدهم
كودتاي شين بت –
ديگران را لكهدار كن
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
كوبي كه در دوران 30 سال خدمتش در شين بت با خطرات شديدي مواجه بوده گفت كه او هرگز در عمرش مثل آن لحظه نترسيده بود. او گفت: «ترسيدم كه از آنجا زنده بيرون نيايم.» او كارش را انجام داد اما حسش اين بود كه شين بت دارد غرق ميشود. در پايان، ميان كوبي و شالوم، گينوسر و مشاور حقوقي مصالحهاي رخ داد. كوبي به دروغ شهادت داد كه او درگير بازجويي بوده و نديده كه چه كسي به تروريستها ضربه زده است. شهادت از ديگر شاهدان - كه توسط تردستان دروغ در ساعتهاي بسيار زيادي بافته شده بود- تماما با دقت با يكديگر چك ميشد. اثر تجمعي 13 روايت يكسان از مردان به ظاهر شرافتمند تاثير عميقي بر هياتهاي تحقيق و تفحص گذاشت. در 20 ماه مه، كميسيون تحقيق يافتههاي خود را صادر كرد: «تحقيقات به وضوح نشان ميدهند كه نيروهاي ايدياف و افراد شين بت، هيچ دستوري از جايي كه بفهمند نگرفتهاند كه دو تروريستي كه زنده مانده بودند يا بايد كشته شوند يا صدمه ببينند.» هيات تحقيق كاملا شهادت آبراهام شالوم را باور كرده بود و خاطرنشان كرده بود كه شهادت مردخاي و اين ادعا كه او آن فردي نبوده است كه تروريستها را كشته «با تعدادي از شهادتها كه شنيده شده و توسط ديگر شهادتها حمايت شده، تاييد نميشود.» كميسيون معلوم نكرد كه چه كسي زندانيان را كشته اما توصيه كرده بود كه پليس نظامي تحقيق عليه مردخاي را اجرايي كند. اين امر منجر به صدور اتهام عليه آدمكشي ميشد. در ماه جولاي 1985، تحقيق وزارت دادگستري هم به نتايج مشابهي رسيده بود. توطئه شالوم كار كرده بود. يك مرد بيگناه براي جنايات او محاكمه ميشد. مردخاي نااميدانه هر گونه اتهام عليه خودش را رد ميكرد اما تقريبا هيچ كس او را باور نميكرد. ايهود باراك گفت، «هر كس ديگري كه جاي مردخاي بود، خود را ميكشت.» مردخاي ميگفت: «براي دو سال من و خانوادهام در جهنم بوديم.» خوشبختانه يك وكيل جوان و پرانرژي به نام مناخيم فينكلشتين - كه نماينده ارتش در هيات تحقيق وزارت دادگستري بود - بعدا در فرآيند قضاوت كه آيا مردخاي متهم است يا خير، درگير شده بود. فينكشتين، يك يهودي ارتدكس با موي بلند تلمودي و بدبين - كه بعدا يك قاضي برجستهاي شد - مدارك را مشاهده و احساس كرد يك جاي كار ميلنگد. او گفت: «از يك طرف شهادت افراد شين بت بدون ابهام بود. باوركردني نبود كه هيچ كدام از آنها دروغ نميگفتند. اما اين تلاش كه منجر شده بود كه اتهام را به گردن مردخاي بيندازند براي من عجيب بود.» مردخاي تاييد كرده بود زماني كه دو تروريست از اتوبوس پياده شدند، او هر بار كه از آنها سوال ميكرد به آنها ضربه ميزد اما مطالعه دقيق تمامي شواهد به وضوح نشان ميدهند كه پسر عموها، ملقب به ابوجمعه در شرايط بهتري كه ماموران عملياتي ادعا ميكنند، تحويل شين بت داده شدند. فينكشتين عليه شين بت و وزارت دادگستري كه هر دوي آنها فشار وارد ميكردند كه مردخاي به خاطر قتل محاكمه شود، وارد دعوا شد و مدارك پزشك قانوني به دست آورد كه نشان ميداد احتمال اينكه ضربات مردخاي باعث كشته شدن دو تروريست كه در عكسهاي «لواس» به نظر در شرايط بهتري هستند، وجود ندارد.
تلاشهاي فينكشتين نتوانست مانع صدور اتهام عليه مردخاي در دو دادگاه آدمكشي شود و مردخاي بايد در دادگاه ويژه نظامي محاكمه ميشد. اما كار دقيق قانوني او در خود دادگاه موثر بود و بعد از يك جلسه و يك شهادت مختصر از شاهدان، دادگاه مردخاي را تبرئه كرد.
به نظر آمد كه ماجراي «عسقلان» به پايان رسيده بود. يك مرد خوب به لجن كشيده شده بود و نام او لكهدار شده بود با آنكه در پايان او پاك شده بود. هيج رازي از شين بت فاش نشده بود و هيچكس به خاطر جناياتش پاسخگو نشده بود.
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است
نه اعتقاد مترجم و روزنامه