چو عضوي به درد آورد روزگار
فاطمه ذوالقدر
كشور ما و مردم شريف ايران، روزها و حوادث بسياري را ديدهاند كه دليل حادث شدن برخي از اين حوادث يا عميقتر شدن عمق فاجعه به واسطه اهمالها، كمتوجهيها، عدم مديريتهاي به موقع و بهنگام بوده است. پس از وقوع زلزله بم در سال 1382، با تشكيل سازمان مديريت بحران و توسعه رشتههاي دانشگاهي و آموزش فرهنگ مقابله با بلاياي طبيعي انتظار داشتيم كه در رخدادهاي مشابه نه تنها در سطح مديريت بحران خوب و جامع و كامل عمل شود بلكه مردم نيز آموزشهاي اوليه و لازم را براي مقابله با اين آسيبها داشته باشند. اما متاسفانه تجربه سخت و دلخراش روزهاي اخير و صداي گلهمندي و نارضايتي هموطنان عزيزمان از استانهاي سيلزده كه بيشتر در فضاي غيررسمي و مجازي گسترش يافته و ابراز گلهمندي از اينكه رسانه ملي آنگونه كه بايد پوشش اخبار و اطلاعات و نيازهاي مردم سيلزده را نميدهد، نشان ميدهد كه با وجود تلاشهاي بسيار و قابل تقدير دستگاههاي مسوول، نيروهاي مسلح و نيروهاي خدوم مردمي كماكان نتوانستهاند آنگونه كه بايد خدماترساني و كمكرساني صورت پذيرد. گلههايي منتشر ميشود از اينكه اخلالهاي خارجي در فرآيند ورود كمكهاي جهاني به سيلزدگان وجود دارند اما يك نگاه واقعبينانه نيز بايد داشته باشيم كه بخشي از انتقادها چه بسا متوجه داخل نيز باشد. حادثه سيل دروازه قرآن در 10 دقيقه فاجعهاي بسيار دلخراش را برجاي گذاشت كه همه مسوولان ورود فوري داشتند و دستورات لازم براي پرداخت به خسارتديدگان از محل بيمه صادر شد. اما با وجود گذشت بيش از 20 روز و تكليفي كه براي شركتهاي بيمه براي اقدام ضربالاجل تعيين شده بود كماكان پرداخت خسارت به آسيبديدگان در شركتهاي بيمه در فرآيند پرپيچ و خم اداري و بروكراسيهاي زايد قرار گرفته و خسارتديدگان را از حقوق قانوني خويش بيبهره گذاشتهاند.
البته بايد در نظر داشت كه خوشبختانه حجم كمكهاي مردمي و حضور و مشاركت مردمي براي كمك به آسيبديدگان همچون هميشه بسيار چشمگير بود و ايرانيان نشان دادند كه انسانيت و شرف و هميت خويش را به كار بستهاند تا بتوانند به شعر معروف «چو عضوي به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار» جامه عمل بپوشانند. اما با وجود تلاشهاي صورتگرفته مردم آسيبديده از فرآيند خدماترساني و حمايتها راضي نيستند و در بلاتكليفي و سردرگمي و مشكلات در تامين مايحتاج مربوطه به سر ميبرند. شرايطي كه متاسفانه شيوع برخي بيماريهاي ويروسي، پوستي، گوارشي و آلرژيك را تشديد كرده و در صورت عدم رسيدگي همهجانبه به مشكلات آسيبديدگان عمق فجايع بسيار بيشتر خواهد شد. همانطور كه گفتم كشور ما روزهاي سخت و بحراني به خود كم نديده است و انتظار درسآموزي از تجارب وجود دارد، زلزله سرپل ذهاب، درد و آلامي كه مردمان آن كشيده و ميكشند و برخي دردهاي مگوي كه اين هموطنان عزيزمان با آن دست و پنجه نرم ميكنند در سادهترين شكل باعث افزايش نرخ مهاجرت به طرف كلانشهرها و گسترش حاشيهنشيني شده كه به هيچوجه زيبنده اين مردمان غيور نيست، گلههايي كه براي نحوه امدادرساني و كمكرساني و برخي اخلالهايي كه در فرآيند خدماترساني به آنها صورت گرفت بايد اين دانش و تجربه را در مديريت بحران ايجاد ميكرد كه در شرايط فعلي چگونه كمكها به دست آسيبديده حقيقي در سريعترين زمان ممكن و با حداكثر كيفيت برسد كه متاسفانه وضعيت موجود نشان ميدهد تجربه پيشين ارزش افزودهاي را در مديريت بحران ايجاد نكرده است. يكي از موضوعاتي كه بايد به آن دقت نظر لازم شكل بگيرد اين موضوع است كه در شرايط مصيبتباري كه سيل اخير در استانهاي مختلف كشور با موجي گستردهتر در گلستان، خوزستان، لرستان و فارس به همراه داشته، اميد و به زندگي را در ميان اين هموطنان عزيزمان خدشهدار كرده و شيوع برخي بيمارهايها يك امر اجتنابناپذير خواهد بود. همانگونه كه رسيدگي به بيماريهاي جسمي آسيبديدگان مدنظر و رسيدگي قرار ميگيرد لازم است كه آسيبديدگان كه متاسفانه در غم فقدان و از دست دادن خانواده، همشهريان و زندگي و سرنوشت خويش هستند كه احتمال افزايش اختلالات در روح و روان آنها و كاهش اميد به زندگي را خواهند داشت نيز مورد توجه گروههاي امدادي و مردمي قرار گيرد و اقداماتي براي مشاوره و افزايش انگيزه و اميد در ميان خانواده آسيبديدگان در كنار كمكهاي اوليه و مايحتاج ضروري و سبد كالاهاي مصرفي ارايه شود و اجازه نداد با خدماترساني ضعيف و بعضا نمايشي دردها و آلام اين عزيزان بيشتر از آنچه هست، شود. موضوع بعدي ضرورت اطلاعرساني و آگاهيبخشي در خصوص ميزان و نحوه دريافت تسهيلات به سيلزدگان و آسيبديدگان است؛ تسهيلاتي كه قول آن در وقوع رخداد براي حمايت داده شد و براي بازگشت به چرخه زندگي و رفع مشكلات آسيبديدگان بايد تسريع لازم صورت پذيرد، ولي هنوز مشخص نيست كه چگونه ميتوانند اين تسهيلات را دريافت كنند كه لازم است اطلاعرساني لازم در اين خصوص نيز صورت پذيرد.