• ۱۴۰۳ جمعه ۲۴ اسفند
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4345 -
  • ۱۳۹۸ چهارشنبه ۲۸ فروردين

درباره ترجمه رحيم نامور و مهدي غبرايي از اثر همينگوي

ناقوس كاتدرال

بهادر اميرحسيني

 

 

پس از ترجمه نسخه جديدي از «اين ناقوس مرگ كيست؟» اثر ارنست همينگوي با ترجمه مهدي غبرايي ايشان اذعان كرد كه در نسخه قديم به ترجمه رحيم نامور، نيمي از اثر حذف شده و رمان را محتاج ترجمه جديد و درخوري دانستند. در باب صحت و سقم عرايض غبرايي در بدو امر و علي‌الظاهر اظهارات ايشان درست به نظر رسيده و حسب اهميت نويسنده‌اي چون همينگوي در تاريخ ادبيات و رمان بايد اين رمان مجدد ترجمه مي‌شد اما ترجمه قبلي با تمام كاستي‌ها دال بر كج‌سليقگي مترجم و ناشر وقت نيست. در اين بين عده‌اي درصدد گرفتن ماهي از آب گل‌آلود برآمدند و ترجمه قديم را به عقيده و مشي فكري رحيم نامور ربط داده‌اند و چنين استدلال كردند كه نامور با ترجمه نيمي از اثر همينگوي درصدد برآوردن سازوكار فكري خود و همسويانش بود كه اين كمال بي‌انصافي است و قابل رد و ايراد، زيرا اساس و درونمايه رمان مبتني بر مبارزه و ايستادن است و هر مبارزه‌اي و دست به اسلحه بردن دال بر مشي چريكي- سازماني نيست. چنين برداشتي حاكي از تاويل است و اساسا تاويل و برداشت فرامتن بدون درنظر گرفتن فرم و ساختار اثر به بنيان نقد و نظر آسيب مي‌رساند و آن را متزلزل مي‌كند.

قصد همينگوي در «اين ناقوس ...» اشاعه تفكرات چپ نيست، بلكه بنا بر قول شايع آن را به اين دليل نوشت تا شهرت سابق خود در تجاهر به فسق و فجور را از ياد مخاطب بزدايد. قهرمان رمان «رابرت جردن» امريكايي است كه داوطلبانه به ارتش جمهوري‌خواهان مي‌پيوندد و به وي ماموريت انفجار يك پل سپرده مي‌شد. در اين بين عشق هم وارد معركه مي‌شود و به دختري به نام ماريا دل مي‌بندد. دختري كه مورد تجاوز فاشيست‌ها قرار مي‌گيرد، اما جردن او را دوست دارد و اين مسائل برايش پشيزي ارزش ندارد.

نگارنده بر اين باور است كه مترجم نسخه اول به قصد تفكرات اشتراكي و سفارش‌ شده اقدام به ترجمه نكرد، زيرا «اين ناقوس ...» فقط جنگ و مبارزه نيست. عشق و عاطفه هم در آن دخيل است و براي القاي تفكرات چپ، آندره مالرو بخصوص سرنوشت بشر يا ضدخاطرات مناسب‌تري براي همفكران مترجم بود. مضاف بر آن جهت ترويج مشي سازماني در آن زمان، «مادر» اثر ماكسيم گوركي، قصه‌هاي بهرنگي با قهرمان‌هاي احساسي و فنا شده و پروسه‌اي زودبازده با كاركرد بهتري بودند تا اثري از ارنست همينگوي كه بستر آن در منطقه سگوويا با شش شخصيت فرعي شكل گرفته و پيچيدگي‌هاي رمان را افزايش داده است. به همين دليل چنين اثري را نمي‌توان به سمت ادبيات كارگري سوق داد و مترجم را به خاطر كار نكرده زير سوال برد. علل و عوامل زيادي مي‌تواند در چگونگي چاپ نسخه اول دخيل باشد اما نكته آنجاست كه سال‌هاي سال مخاطب جدي و علاقه‌مند به رمان با آن ترجمه محشور شده و با همه كاستي‌ها همينگوي را شناختند و لذت بردند. فراموش نكنيم در آن برهه از زمان حضور يك نويسنده و ضرورت وجودش مهم‌تر از هر عامل ديگري بود و افت كيفيت در آن وادي دشوار تا حدي طبيعي جلوه مي‌كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون