مرجان زهراني/ سال 94 سال دو انتخابات مهم براي نظام سياسي ايران است. يك سو انتخابات خبرگان است كه البته وجهه سياسي نداشته و ندارد و يك سو انتخابات مجلس كه محل وزنكشي جريانهاي سياسي در كشور است. اصلاحطلبان نيز البته به انتخابات خبرگان بيتوجه نيستند اما ترجيح ميدهند بيشترين توان و تمركز خود را بر انتخابات مجلس استوار كنند تا در شكلگيري مجلسي خالي از تندروها و افراطيها راه عبور كشور از مجموعه بحرانهاي داخلي و خارجي را هموارتر كنند. احمد پورنجاتي، عضو شوراي مشورتي اصلاحطلبان و مشاور رييس دولت اصلاحات از جمله اصلاحطلباني است كه ضمن استقبال از انسجام و حضور فعال اصولگرايان، پيروزي جريان متبوع خود را در اختلاف و پراكندگي رقيب نميبيند. او البته بيش از آنكه وضعيت نهايي رقيب را در تعيين استراتژي اصلاحطلبان موثر بداند بر توانمندي مجموعه اصلاحطلبان تاكيد دارد و ميگويد: بيشترين تلاش اصلاحطلبان اين است كه مجلس حداكثري درراستاي نه هيچ حزب و گروهي بلكه مجلس عقلاني تشكيل شود. او در گفتوگو با «اعتماد» ضمن ابراز نگراني از دوپينگهاي احتمالي جريان رقيب،
رقابت در انتخابات مجلس را بسيار جديتر از انتخابات رياستجمهوري ميداند:
آرايش گروههاي سياسي پس از مجموعه اتفاقاتي كه پس از انتخابات رياستجمهوري در ابعاد داخلي و بينالمللي رخ داده را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
چالشهاي كلان امنيت ملي در همه كشورها و نظامهاي سياسي معمولا نقش فراگير و گستردهاي هم در ثبات سياسي آن نظامها دارد و هم گاه به تناسب شرايط ميتواند به عنوان دستمايهاي براي استمرار نوع خاصي از سياست حاكميت مورد بهرهبرداري قرار بگيرد. در واقع موضوعاتي از اين دست به اندازهاي در همه عرصهها تاثيرگذار بوده و خواهد بود كه ميتوان به عنوان يكي از مهمترين چالشهاي حوزه امنيت ملي از آن ياد كرد. از سويي نظامهايي كه ثباتشان بيشتر به نوعي از مشروعيت ملي متكي يا به مولفههاي مردمسالارانه مبتني است حتي اگر نظامهايي كاملا دموكراتيك هم نباشند ترجيح ميدهند در شرايط سهيم شدن در سپهر امنيت جهاني موقعيت، قدرتمندي و توانمندي خودشان را به صحنه بياورند. به همين دليل در پي به سرانجام رساندن اين چالشهاي بينالمللي هستند. من فكر ميكنم در ايران هم دست كم از زاويه ديد كساني كه نميخواهند امنيت ملي را بيش از پيش بر شانه چالشها و بحرانهاي سياسي نو به نو سوار كنند اينگونه است كه كشور در يك شرايط منطقي و آرام و در عين حال هدفمند اهداف ملي و منافع ملي خود را پيش ببرد تا فضاي سياست داخلي هم تغيير كند. در حقيقت حل بحرانهاي بينالمللي كمك ميكند تا تمركز جريانهاي سياسي روي مسائل داخلي و سياست داخلي بيش از پيش باشد.
بهطور كلي چه گروههايي از دامنهدار شدن چالشها در داخل كشور منفعت ميبرند؟
به گواهي تصميم كلاني كه گرفته شد و به استناد اتفاقي كه افتاده است اين تصميم در گذشته هم مورد توجه بوده اما متاسفانه كارگزاران عرصه حل و فصل چالشها نه دانش نه توانايي و نه عزم و اراده حل آن را به سمت و سوي درست داشتهاند. وقتي نظام در سطح كلان تصميم گرفته است از چالشها عبور كند، مشخص ميشود كه اين موضوع نه فقط در سياست داخلي بلكه در همه عرصههاي حيات كشور و جمهوري اسلامي به مفهوم هم زندگي مردم ايران و هم ثبات نظام تاثير بسيار زيادي داشته است.
با توجه به مجموعه وقايع رخ داده براساس تحليل شما ميتوان انتظار داشت كه دولت از سوي برخي گروهها با بحرانها و چالشهاي بيشتري روبهرو شود؟
اين ارزيابي به لحاظ كمي نيست. قاعدتا تمام كساني كه حتي از نظر سياسي در باشگاه ديگري غير از باشگاه اعتداليون همبسته با اصلاحطلبان هستند و فعاليت ميكنند با توجه به واقعيات و در نظر گرفتن عقلانيت به اين جمعبندي رسيدهاند كه روند افراطي گذشته بسيار زيانبخش بوده و قاعدتا از كليت فرآيندي كه مورد توجه دولت است حمايت خواهند كرد، گرچه ممكن است چون و چراها و اما و اگرهايي هم داشته باشند. بنابراين قاعدتا جريانهاي افراطي دچار نوعي انزواي سياسي و فروكاسته شدن از نظر كمي خواهند شد اما فريادهاي خود را ممكن است بلندتر كند و احتمالا در فضاي سكوت مورد نياز البته سكوت نه به معناي سخن نگفتن جنجالهاي تازه
به راه بيندازند. براي مثال در سالن اكران نمايش همه منتظرند كه ببينند بازيگران اين نمايش چه ميكنند و آن موقع كه با صحنه خوبي مواجه ميشوند تشويقشان كنند اما در اين ميان ممكن است فردي سالن را به هم بزند يا سر و صدايي به راه بيندازد حتي كار غير اخلاقي انجام دهد و جمع را تحت تاثير قرار دهد. اين مثال به اين معنا نيست كه اين گروهها و جريانهاي افراطي بزرگتر خواهند شد يا فعاليتهاي بيشتري خواهند داشت يا حتي موانع بزرگتري را پيش روي دولت قرار خواهند داد. به دليل گستردگي عجيب تمايل و همدلي ملي در جامعه امروز اين امكان از گروههاي افراطي گرفته خواهد شد و آنها را خانهنشين ميكند. برخي موضوعات بهتدريج و طي ماههاي آينده به عنوان يك چالش از روي ميز امنيت ملي كنار گذاشته ميشود و ما ميتوانيم روي اهداف بلندتر و برنامههاي بلندمدت جمهوري اسلامي تمركز داشته باشيم و در اين شرايط گروههاي افراطي موقعيت خوبي نخواهند داشت. من پيشبيني ميكنم كه حركتهاي آنها بيشتر با صداي بلندتر اما نه با حوزه نفوذ و گسترگي بيشتر ادامه پيدا خواهد كرد. ما بايد بيشتر منتظر واكنشهايي باشيم كه ديگر حالت استدلالي، انتقادي و حتي حالت مخالفت سياسي هم ندارد و به نوعي شايد صرفا يقهگيري باشد. به نظر من نتيجه خروج از چالشهاي بينالمللي در عرصه عمومي در درجه اول به نوعي توانمندسازي بيشتر اراده سياسي ملي و به تبع آن نظام است به اين دليل كه در مقياس منطقهاي و حتي بينالمللي ميتواند به برنامههاي راهبردي مورد نظر دست پيدا كند. با اين نگاه و از اين منظر واكنشهاي نتانياهو درست است. او هم احساس ميكند يك جزيره باثبات، قوي و مقتدري را در ايران از دست داده چون بعد از حل موضوع هستهاي كارگزاران دولت ميتوانند بيشتر به مسائل داخلي بپردازند و به مطالبات داخلي توجه كنند كه در نهايت مشروعيت نظام را تقويت خواهد كرد.
فكر ميكنيد در شرايط جديد چقدر وضعيت اصلاحطلبان و گروههاي اعتدالي نزديك به آنها صرفنظر از پايگاه اجتماعيشان، در عرصه سياسي بهبود پيدا خواهد كرد؟
من نه از موضع گروهي و شخصي، بلكه به عنوان كسي كه هم به اين جريان فكري علاقهمند هستم و هم فكر ميكنم راهي به جز رويكرد اصلاحطلبانه در تمام زمينه براي اعتلاي كشور وجود ندارد، ميگويم دستاوردهاي حل بحرانهاي بينالمللي توسط دولت فعلي اگر قرار باشد به نام جرياني ثبت شود بايد در وهله نخست به نام بخش گستردهاي از جامعه ثبت شود كه تشخيص دادند در يك حركت معنادار در انتخابات 92 بهطور جدي به جريانهاي قبلي «نه» بگويند و اين موضوع پيش از آنكه بگوييم اين موفقيت در سبد اصلاحطلبان قرار ميگيرد مطرح است. اين موفقيت و عبور از بحران بايد به نام مردمي ثبت شود كه به جريانهاي پيش از اين «نه» گفتند. اصلاحطلبان هم چيزي جز اين نميگويند. بنابراين اكثريت جامعه به صورت عقلاني، با همبستگي داخلي، تنشزدايي و تعامل بينالمللي كشور ميخواهند كشور با خرد و قانون اداره شود. من فكر ميكنم كه نبايد نقش اصلاحطلبان و جريانهاي عملگرا و واقعگراي همراه آنها را در عبور از اين چالش ناديده گرفت. جريانهاي اصلاحطلب و واقعگرايي كه هر روز تلاش ميكنند جامعه از تصميمات افراطي فاصله بگيرد در اين موفقيت سهم دارند و انتظار اين است كه دستمريزاد جامعه هم در شرايط انتخاب بعدي به اين جريان گفته شود.
سال 94 دو انتخابات مهم پيش روي جريانهاي سياسي كشور قرار دارد؛ انتخابات مجلس شوراي اسلامي دهم و همچنين مجلس خبرگان رهبري. تمركز اصلاحطلبان همچنان روي مجلس دهم است يا رويكرد مشخص و راهبردهايي هم براي انتخابات خبرگان دارند؟
در انتخابات خبرگان ميدان مانور براي جريانهاي اصلاحطلب محدود است. البته اصلاحطلب نه به معنا و مفهوم سياسي آن چون با توجه به تركيب مجلس خبرگان بيش از آنكه در اين مجلس عناصر سياسي به مفهوم متعارف آن حضور پيدا كنند شخصيتهايي حضور دارند كه بايد ديدگاههاي بازتر و در عين حال واقعگرايانهتر و نوانديشانهتري در عرصه نگره ديني داشته باشند. همانطور كه در زمان امام(ره) هم شاهد بوديم اين دو ديگاه وجود داشت. ديدگاهي كه محكم به احكام اوليه چسبيده بود و بسياري از تصميمات امام را زير سوال ميبرد با اين دليل كه احكام اوليه مهم و مشروع است اما به هر جهت جرات نميكردند روي حرف امام حرف بزنند. اين گروه با اين ديدگاه ميخواهد با نگاه ظاهرگرا، اخباريمسلك و تقليدمآبانه حضور پيدا كند كه البته شايد در اين گروه شخصيتهاي محترم و غيرسياسيون باتقوايي هم حضور داشته باشند. به هر حال عرصه مانور براي اصلاحطلبان براي اين انتخابات با توجه به سازوكار ويژه آن محدود است اما اصلاحطلبان هم تلاش ميكنند با وجود كساني كه بتوانند از فيلترهاي متعددي تعبيه شده عبور و در خبرگان حضور پيدا كنند تا قدري فضا تلطيف شود.
با توجه به اينكه معمولا خبرگان ناديده گرفته ميشد در صورتي كه تاثيرگذاري زيادي دارد، اصلاحطلبان راهبرد مشخصي براي حضور در اين مجلس و اين انتخابات دارند؟
محدوده مانور را توضيح دادم. در اين محدوده هر اقدامي كه بشود حتي يك نفر تغيير كند يا با اين نوع نگاه اضافه شود كه نگاهي است كه صرف نظر از بحث سياسي لازمه نيازهاي امروز جامعه ما است، ما براي رسيدن به آن تلاشهايي را خواهيم داشت. البته بايد بدانيم كه برنامهريزيها و انرژياي كه براي مجلس خبرگان گذاشته ميشود با برنامهها و راهبردهاي ما براي مجلس دهم كاملا متفاوت است. به هر حال امكان فعاليت هم براي اصلاحطلبان مهم است. رهبري در ساختار نظام ما موقعيت منحصربهفردي دارد و به تبع آن به اين مجلس كه بايد در شرايط خاص براي تصميم به اين بزرگي وارد صحنه شود نميتوان بياعتنا بود كما اينكه يك بار اين اتفاق افتاد. نميتوان اهميت اين مجلس را ناديده گرفت اما هر فعاليت و تلاشي به اين معطوف است كه چقدر امكان تاثيرگذاري وجود داشته باشد. از مدتها قبل شما شاهد بوديد كه برخي مسوولان رسمي نهادهاي نظارتي شروع كردند به خط و نشان كشيدن و ايجاد واهمه و فوبيا و نوعي ترس كه انگار قرار است جرياني در خبرگان كودتا كند و به شكل زيرآبي عدهاي را وارد اين مجلس بكند و بعد تصميم خاصي بگيرد. اين نگاه به نوعي خلافگويي به افكار عمومي است چون اساسا اصلاحطلبان به دنبال اين نيستند كه كافه را به هم بريزند. بحث اين است كه در مجلس خبرگان در يك شرايطي كه قرار است مثلا حتي انتخابات داخلي صورت بگيرد به گونهاي عمل كنند كه از يك مسير منطقي و طي يك فرآيند عقلاني تصميمگيري شود يعني افراد در اين مجلس بر اساس معيارهاي عقلاني تصميم بگيرند. از اين جهت بيشترين تلاش اصلاحطلبان اين است كه مجلس حداكثري در راستاي نه هيچ حزب و گروهي بلكه مجلس عقلاني تشكيل شود. اصلاحطلبان در پي اين نيستند كه حتما مجلسي صد درصد اصلاحطلب شكل بدهند اما حقيقت ماجرا اين است كه كشور از اين پرتگاهي كه در لبه آن قرار گرفته و در اين دو سال اخير فاصله گرفته است دور شود حتي اگر اصلاحطلبان در قدرت نباشند. مدتهاست اصلاحطلبان به اين نتيجه رسيدهاند كه لزوما نقش اصلاحطلبي در قدرت سياسي تعريف نميشود به اين دليل كه رقباي اصلاحطلبان به دليل برخورداريهايشان از عمق استراتژيك قدرت آشكار و پنهان تنه ميزنند تا اصلاحطلبان را از ميدان مسابقه بيرون كنند. همانطور كه الان هم شاهد هستيم شخصيتهاي محبوب اصلاحطلبان با چه شرايطي روبهرو هستند كه بعدها از اين محدوديتها شايد به عنوان طنزهاي تاريخي ياد شود.
اصلاحطلبان تاكيد دارند كه الگوي انتخاباتي سال 92 براي رياستجمهوري را براي مجلس دهم اجرايي كنند اما به هر حال انتخابات مجلس الگوي متفاوتي نسبت به رياستجمهوري دارد. در اين الگوي انتخاباتي قرار است چه تغييراتي ايجاد شود كه در چارچوب انتخابات مجلس بگنجد؟
اجازه بدهيد بخشهايي از برنامهريزيهاي اصلاحطلبان براي مختصات و ويژگيهاي خاصي كه براي انتخابات مجلس دارد رسانهاي نشود. همه ما ميدانيم كه در اين انتخابات شهرستانها نقش بسيار موثري دارند و بسياري عوامل منطقهاي در آن تاثيرگذار است و در بعضي موارد پيدا كردن و تاكيد كردن بر چهرههايي كه به قول عاميانه از نظر سياسي نسوخته باشند سخت است كه همه به روشهاي ما برميگردد كه تا زمان اجرايي شدن نبايد رسانهاي بشوند. اينها روشهايي است كه در رقابت سياسي بايد اختصاصي نگه داشته شوند، اين موضوع حتي براي مسائلي كه شكل تبليغاتي دارند هم صادق است. بنابراين بهطور كلي بايد بگويم روح كلي الگوي انتخاباتي سال 92 اين بود كه از ايجاد منفذ و تجزيه و انشعاب و دودستگي جلوگيري شود. اين الگو در انتخابات مجلس هم استفاده خواهد شد. با وجود همه تلاشهاي سازمانيافتهاي كه براي چنددستگي و چندليستي صورت ميگيرد اما جزييات برنامه و تاكتيكهاي انتخاباتي مجلس بعد به تدريج در اجرا مشخص خواهد شد.
با توجه به شرايط هشت سال گذشته اصولگرايان و شكست انتخاباتيشان در سال 92 كه عدم رسيدن به وحدت يكي از عوامل موثر در آن بود رقيب را براي انتخابات 94 چقدر جدي ميبينيد؟ پيشبيني شما از رفتار انتخاباتي اصولگرايان چيست؟
به نظر اين رقابت بسيار جديتر از انتخابات رياستجمهوري است. اگر اين گام دوم هم نتيجه مشابه يا بيشتر از آنچه در 92 اتفاق افتاد داشته باشد براي دستكم بخش اصلي و سابقهدار اصولگرا اتفاق خوشايندي نخواهد بود. اصلاحطلبان از حضور فعال اصولگرايان در صحنه انتخاباتي استقبال ميكنند تا رقابت سالمي داشته باشيم. ما هرگز به فضايي تكحزبي و تكگرايشي تمايل نداريم و آن را مفيد نميدانيم. اصولگرايان با وجود همه تلاشهايي كه بين اين سو و آن سوي طيفهاي اين جريان دارند به انسجام نرسيدهاند اما به صورت جدي اين انتخابات را پيگيري ميكنند. تنها مسالهاي كه بايد مورد توجه قرار بگيرد اين است كه اين جديت به سمت استفاده از دوپينگ سياسي پيش نرود يا احيانا شيوههاي ديگري كه با اخلاق سياسي همخواني ندارند مورد استفاده قرار نگيرند. به هر حال دست آنها در بسياري از نهادها باز است و با اصلاحطلبان كه هميشه دست به زانوي خودشان حركت كردهاند، تفاوت دارند.
برش
تمام كساني كه حتي از نظر سياسي در باشگاه ديگري غير از باشگاه اعتداليون همبسته با اصلاحطلبان هستند با توجه به واقعيات و در نظر گرفتن عقلانيت به اين جمعبندي رسيدهاند كه روند افراطي گذشته بسيار زيانبخش بوده
جريانهاي افراطي دچار نوعي انزواي سياسي و فروكاسته شدن از نظر كمي خواهند شد
من پيشبيني ميكنم كه حركتهاي افراطيون با صداي بلندتر اما نه با حوزه نفوذ و گسترگي بيشتر ادامه پيدا خواهد كرد
نبايد نقش اصلاحطلبان و جريانهاي عملگرا و واقعگراي همراه آنها را در عبور از چالشهاي پيش روي دولت ناديده گرفت