مقابله با جنگ رسانهاي
محمد كاظمي
كاملا مشخص و قابل لمس است كه در كنار جنگ اقتصادي امريكا عليه جمهوري اسلامي ايران يك جنگ رواني همهجانبه از سوي اين كشور عليه اذهان عمومي در جريان است و كاخ سفيد از همه امكانات و ابزارهاي خود سود ميبرد تا اگر در اقدامات عملي خود نتيجهاي نگرفت از طريق هجوم رسانهاي و ايجاد فضاي مسموم و پرالتهاب در ايران اغتشاش ايجاد كند و ميان اقدامات بيروني و فشار دروني هماهنگي به وجود آورد. نگاهي به خبرگزاريها و شبكههاي ماهوارهاي و سايتهاي اينترنتي كاملا روشن ميسازد كه برنامه پردامنهاي در جريان است و پياده نظام اين هجوم رسانهاي كساني هستند كه به ظاهر فارسي سخن ميگويند ولي كمترين تعهد و مسووليتي نسبت به وطن خود ندارند. اگر سيلي در ايران جاري ميشود فورا انواع تحليلگران در صفحات تلويزيونها ظاهر ميشوند و چنان داد سخن ميدهند كه گويي تا سينه در گل و لاي سيل فرو رفته درد مردم را حس كرده، حاشيههاي اين حادثه را ديدهاند و راهكار ارايه ميدهند! كافي است جلوي بانكي، كنار يك كلانتري، در كارخانهاي، ميان كارمندان يك سازمان دولتي مشاجره يا حادثهاي رخ دهد، با سرعتي باورنكردني و شعبده هنرمندانه موضوع به اندازه يك بحران كشوري بزرگ ميشود و جالب اينكه تحليلگران همان موضوع خاص مورد مصاحبه قرار ميگيرند! گويي عدهاي مثلا در زمينه سيل پلدختر تخصص دارند و گرايش تحصيليشان در فلان دانشگاه پرطمطراق امريكا يا اروپا دقيقا همين موضوع بوده است! در اين جدال سهمگين بنگاههاي خبري با قدمتي چندين دهه حتي اعتبار حرفهاي خود را كنار گذاشته شمشير را از رو ميبندند. در اينجا نميتوانم تاسف خود را از برخي اقدامات نسنجيده داخلي كه با تنگنظريها و برخوردهاي تند و غيرضرور مرتبا دافعه ايجاد كردند و بر لشكريان بيگانگان افزودند، بيان نكنم.
يك خبرنگار جزء، يك روزنامهنگار متوسط، يك فعال سياسي گمنام، يك فرد محيط زيستي و يك كارگر بر اثر خطا يا ابراز نظري غيرمتعارف مورد برخورد قرار ميگيرد، در اولين فرصت جلاي وطن ميكند و به سرعت جذب شبكههاي خبري بيگانه ميشود و با عناوين دهنپركن به سخنپراكني ميپردازد. چه بسا اگر با اين قبيل افراد برخوردي صورت نميگرفت و در كشور ميماندند در ميان خيل صاحبنظران و كارشناسان و منتقدان متعهد به ميهن گم ميشدند و خريداري براي تحليلهاي آسمان و ريسمانيشان پيدا نميشد. هر چند هركس به خارج ميرود و براي خود از راه و بيراهه محل درآمد پيدا ميكند از تاثير فرو ميافتد و مردمان گوش به نارواگوييشان نميدهند ولي انسان تاسف ميخورد كه يك ايراني هم راستا با خصومت ترامپ و پمپئو و جان بولتون ايرانستيز شود و بيشرمانه عليه كشور خود اقدام كند. در هر حال در جنگ رسانهاي كه عليه كشورمان در حال اوجگيري است مسووليت رسانهها و روزنامهها و شبكههاي داخلي و سخنگويان و اصحاب قلم مضاعف شده است. مقابله با شايعات، خنثي كردن پروژههاي رواني و كم كردن آثار خبرهاي منفي از وظايف دستگاههاي تبليغاتي كشور است. متاسفانه در كنار ضعف رسانهاي كه داريم كندي اطلاعرساني از سوي نهادهاي مسوول حكومتي و دولتي مزيد برعلت شده است و بعضا خسارتساز ميشود. در ماجراي شايعه سهميهبندي بنزين ديديم كه چگونه اين ضعفها به هم آميختند و صدها هزار نفر را روانه پمپبنزينها كردند. در اين شرايط حساس دولت محترم هرچه زودتر بايد بعد رسانهاي خود را تقويت كند و از كارشناسان اين حوزه مدد گيرد. اگر ما همچنان ضعف رسانهاي داشته باشيم خداي ناكرده در بزنگاههاي حوادث ممكن است همين ضعف كار دستمان بدهد و خسارات مادي و معنوي به وجود آورد. بعيد نيست يك خبر دروغ يا شايعه بيبنيان كه دير مديريت شود غائلهاي ايجاد كند و موجب تلفاتي شود. در اين زمينه بايد ميان دولت و صدا و سيما هماهنگي جدي به وجود آيد. البته موضع انتقادي رسانه ملي عليه دولت را ميدانيم ولي در شرايط بغرنج كنوني يك عدم هماهنگي و برخورد سليقهاي ممكن است باعث بروز يك بحران ملي شود. در همين موضوع احتمال سهميهبندي بنزين اگر ميان دولت و صدا و سيما هماهنگي و ارتباط آني وجود داشت و موضوع به سرعت مديريت ميشد چه بسا هيچ التهابي به وجود نميآمد و هيچ مراجعه فوقالعادهاي به پمپبنزينها صورت نميگرفت.