يادداشتي بر نمايشگاه «سوت شرقي؛ روز نو» در بنياد لاجوردي
جيغ بنفش
حافظ روحاني
حتي بيش از خود آثار، نمايشگاه «سوت شرقي؛ روز نو» به مدد جنجالهاي پيش آمده در فضاي مجازي بر سر زبان افتاده بود؛ جنجالهايي كه يحتمل و با توجه به رويكرد عمومي خود نمايشگاه و هنرمندانش چندان هم نبايد دور از ذهن بوده باشد. به نظر نميرسد نمايشگاهي كه با استناد به نوشته انگليسياش پانك خوانده شده (اين واژه در متن فارسي به چشم نميآيد) به قاعده از اين جنجال گريزان بوده باشد. فريدون آو، هنرمند و كيوريتور برجسته اين روزهاي هنر معاصر ايران كه نمايشگاه «سوت شرقي؛ روز نو» را گردآوري و كيوريت كرده، در همان نوشته، هنرمندان حاضر را با قاتلان زنجيرهاي قياس كرده است (هرچند كه اين قياس خالي از اغراق نيست)، پس به نظر ميرسد كه نخستين نمايشگاه امسال بنياد لاجوردي را تنها ميتوان با قيد همه اين ملاحظات قضاوت كرد.
نمايشگاه «سوت شرقي؛ روز نو» را شايد بتوان برجستهترين حركت گروهي خردهفرهنگ پانك در هنرهاي تجسمي معاصر ايران ناميد؛ بيش از هر چيز به واسطه وسعت، تعدد هنرمندان و فعاليتشان در قالب يك گروه و البته بيش از همه اينها به واسطه حضور فريدون آو به عنوان كيوريتور كه باعث ميشود، نمايشگاه بيش از همه نمايشگاههاي مشابه ديده شود.
اما از طرف ديگر نوشته آو بر اين نمايشگاه شايد بيش از هر چيز كمك كند تا به ملاحظاتمان در باب پانك ايراني (اگر بتوان به چنين چيزي قائل شد) با دقت بيشتري نظر كنيم؛ تاكيد آو بر نسبت اين جريان با اينترنت از يكسو به ما امكان ميدهد كه زبان هنرمندان حاضر در نمايشگاه را درك كنيم و از طريق آن متوجه تلاشي باشيم كه هم ميكوشد سنتهاي بصري نقاشي پانك در سطح جهان را بازتوليد كند و هم در جستوجوي لهجهاي شخصي و احتمالا منطقهايتر باشد. هنرمندان حاضر در نمايشگاه «سوت شرقي؛ روز نو» هر چند به شكل عمده زبان بصري را بازتوليد ميكنند كه ملهم از تصويرگري پانك در سراسر جهان است، اما در عين حال مساله بغرنج بيان ايراني را ميتوان در تعدادي از آثارشان جستوجو كرد. لااقل ارجاع به سنت تصويرسازي كتابهايي نظير عجايبالمخلوقات يا كتب چاپ سنگي قاجاري را ميتوان در تعدادي از آثار پيگيري كرد. به قاعده بايد اذعان كرد كه اين نمونهها بيشتر درگير همان مساله قديمي هستند كه ميكوشد براي يك بيان بينالمللي شكل بصري منطقهاي پيدا كند. اشاره به عناصر بصري ايران معاصر را هم ميتوان در تعدادي از آثار يافت. به نظر ميرسد كه اين شكل بياني بيشتر در باب زندگي روزمره خود هنرمندان باشد و از اين منظر حتي شايد نزديكتر به تعريف پانك. با اينحال نبايد فراموش كرد كه نقاشي پانك بيشتر به يك سنت بصري بينالمللي وفادار است، چنانكه ميتوان رد پايش را در نمايشگاه «سوت شرقي؛ روز نو» هم ديد.مساله سنت بصري شايد از آنرو در بررسي پانك ايراني مهم ميشود كه آنچه در نمايشگاه «سوت شرقي؛ روز نو» به نمايش درآمده، با فاصلهاي حدودا سه دههاي به نسبت جريان پانك بينالمللي امكان بروز و نمايش در ايران را يافته، به اين ترتيب و به مانند هر وقفه تاريخي مشابهاي، هنرمندان حاضر در نمايشگاه كنوني يا ساير هنرمنداني ايراني كه دلبسته بازتوليد چنين جرياني هستند، نقش بسيار اندكي در خلق زبان بصري جريان پانك داشتهاند و حال مجبورند با رعايت قواعد يك سنت بصري مستقر، لهجه خاص خود را پيدا كنند.ولي آيا نمايشگاه «سوت شرقي؛ روز نو» موفق است؟ شايد پاسخ به اين سوال را تنها بتوان با ملاحظاتي داد؛ اما بدون در نظر گرفتن پيشزمينههاي تاريخي مربوط به خردهفرهنگ پانك در جهان و كوشش براي قياسش با نقاشي ملهم از جريان پانك در ايران كه ميتوان نمونههايش را در نمايشگاههاي گالري دلگشا يافت، «سوت شرقي؛ روز نو» واجد وحدتي كلي در فضاسازي است و از اين منظر بيش از پيش موفق ميشود تا ما را با يك نگرش در نقاشي معاصر ايران مواجه ميكند؛ نگرشي كه در تلاش است تا با الهام از يك جريان فرهنگي گسترهتر گونهاي از بيان را تبليغ كند كه معمولا خلاف جريان بدنه در نظر گرفته ميشود. نمايشگاه «سوت شرقي؛ روز نو» در ارايه اين بيان واجد وحدتي است كه فارغ از هر چيز دقت كيوريتور را نمايش ميدهد كه ميكوشد با مشاركت خود نقاشان تمامي تلاش هنرمندان براي حركت برخلاف جريان قالب را در شكلي قابل درك به نمايش بگذارد.