فضاسازي عليه ايران
اميرعلي ابوالفتح
فضاسازي امريكا عليه ايران ادامه دارد. از يك طرف بحث اعزام نيروي جديد به منطقه مطرح ميشود و از سوي ديگر صحبت از فروش 8ميليارد اسلحه به كشورهاي منطقه به ميان ميآيد و ايران را نيز متهم به حمله خمپارهاي به نزديك سفارت امريكا در بغداد و همچنين حمله به نفتكشها در امارات متحده عربي ميكنند. اما در اين خصوص بايد به چند نكته اشاره كرد. در بحث اعزام نيرو ابتدا خبري منتشر شد مبني بر اينكه جان بولتون مشاور امنيت ملي دولت امريكا پيشنهاد اعزام 120هزار نيرو را به منطقه غرب آسيا ارايه داده بود و پنتاگون در حال بررسي اين پيشنهاد است. اما زماني كه دونالد ترامپ رييسجمهور ايالات متحده متوجه اين موضوع ميشود بهشدت با آن مخالفت ميكند. اما اكنون به طور رسمي اعلام شده است كه بناست 1500 نيرو به منطقه اعزام شوند. در حال حاضر برخي گمانهزنيها حاكي از آن است كه نيروهايي كه امريكا قصد دارد به غرب آسيا اعزام كند بيشتر از يگانهاي مهندسي ارتش امريكا هستند. با توجه به اينكه اكنون امريكا چند ده هزار نيرو در خشكي و درياي منطقه غرب آسيا مستقر كرده است اضافه شدن اين 1500 نيرو چيزي را در معادلات و آرايش نظامي امريكا تغيير نميدهد. ولي اين موضوع بار سياسي و رواني خود را در پي داشته است. شايد بتوان گفت كه دونالد ترامپ در اين زمينه تحت فشار قرار گرفته است زيرا قبل از اينكه جلسه تصميمگيري در خصوص اعزام نيرو برگزار شود در جمع كشاورزان گفته بود كه شايد نيازي به اعزام نيرو نداشته باشيم ولي اگر نياز باشد اين كار را خواهم كرد. اين جمله نشاندهنده آن است كه نظر شخصي ترامپ اين بوده كه نيازي به اعزام نيروي جديد نيست اما جريانهاي تندروي نظامي موجود در امريكا و به قول آقاي ترامپ مجتمعهاي صنعتي تسليحاتي، رييسجمهور را تحت فشار قرار دادند و در نهايت به يك عدد بسيار كوچك 1500نفري رسيدند. اعزام اين تعداد نفرات تغييري در موازنه قدرت در منطقه ايجاد نميكند. حتي اعزام 5 فروند بي-52 نيز تغييري در موازنه قوا ايجاد نميكند. ولي اين اقدامات بيشتر پيامهاي سياسي خاص خود را به همراه خواهد داشت. در خصوص فروش 8ميليارد دلار اسلحه به عربستان، امارات و اردن به بهانه تهديدات ايران ازسوي امريكا ميتوان گفت كه به نظر ميرسد آقاي ترامپ در تلاش است از ماجراي ايران سوءاستفاده كند. براساس قوانين امريكا صادرات سلاح بايد حتما به تاييد كنگره امريكا برسد و هر قراردادي كه دولت امضا ميكند بايد مورد تاييد كنگره نيز قرار گيرد و پس از صدور مجوز صادرات سلاح صورت ميگيرد.
در حال حاضر فضاي ضد سعودي در كنگره امريكا تقويت شده است. هم در بحث ماجراي جمال خاشقچي و هم بحث يمن موجب شده تا رويكرد كنگره ضد عربستان شود. طي ماههاي اخير كنگره اعلام كرده بود كه مجوز فروش سلاح به عربستان و متحدينش را نخواهد داد. اما در شرايط كنوني كه تنش سياسي ميان ايران و امريكا بالا گرفته ترامپ براي اينكه بتواند كنگره را دور بزند متوسل به يك راهكار قانوني شده و وضعيت فوقالعاده اعلام كرده است و اختيارات رياستجمهوري اين اجازه را به او ميدهد كه مخالفت كنگره را ناديده بگيرد و 8 ميليارد دلار سلاح بفروشد. اما هرچند 8 ميليارد رقم كمي نيست ولي با اين وجود در مقايسه با سايرقراردادهاي ترامپ با عربستان سعودي كم به نظر ميرسد. چرا كه در توافقي كه با عربستان در رياض به امضا رساند اعلام كرد كه سفارش فروش 150 ميليارد دلار سلاح دريافت كرده است. از همين رو با توجه به قراردادهاي كلان امريكا با كشورهاي عرب حاشيه خليج فارس اين رقم ناچيز به نظر ميرسد و حتي ميتوان گفت كه چندان ارتباطي به بحث ايران پيدا نميكند و بيشتر ترامپ در حال سوءاستفاده از اين موضوع است و با استفاده از اوضاع متشنج منطقه توانست كنگره امريكا را نيز دور بزند.
نكته ديگر در بحث ايجاد فضاي رواني عليه ايران در بحث حمله به نفتكشهاي اماراتي و حمله خمپارهاي به بغداد است. در اين مورد بايد گفت وقتي كه امريكاييها آخرين برگه خود را با تروريستي اعلام كردن سپاه پاسداران انقلاب اسلامي رو كردند از آن زمان به بعد هر اتفاقي كه رخ دهد چيزي را تغيير نميدهد.زيرا حتي اگر بخواهند سپاه را در اين قضيه متهم كنند كار چنداني نميتوانند انجام دهند. اگر قبل از اعلام امريكاييها چنين اتفاقاتي رخ ميداد و آنها سپاه را متهم ميكردند ميتوانست بار رواني بسيار بيشتري داشته باشد. اما حالا كه تمام نيروهاي سپاه را تروريست اعلام كردند از بار رواني اين اتهامات كاسته ميشود. با اين وجود نميتوان اين موضوع را ناديده گرفت كه مطرح كردن اين اتهامات تنش را افزايش ميدهد. زيرا زماني كه آنها يك گروه يا يك سازماني را عامل يك اقدام عليه منافع امريكا اعلام ميكنند در افكار عمومي اين انتظار مطرح ميشود كه پاسخي به اين اقدامات داده شود. از همين رو اين پاسخ ميتواند نظامي نباشد و اين نوع اقدامات و اتهام زنيها را مطرح ميكنند تا بتوانند فشارهاي قويتري را وارد كنند و افكار عمومي را نيز به نحوي با خود همراه كنند. به طور مثال آنها ممكن است اين موضوع را بهانه كنند و يكسري محدوديتها را بر حمل و نقل دريايي ايران اعمال كنند. به طور مثال در اواخر جنگ تحميلي هنگامي كه جنگ نفتكشها شروع شد امريكاييها كشتيهاي نفتكش را اسكورت ميكردند و حتي درگيري به جايي رسيد كه امريكاييها به سكوهاي نفتي ايران نيز حمله كردند. از اين جهت ميتوان گفت كه اعلام چنين وضعيتي ميتواند اقداماتي را به همراه داشته باشد. ولي اينكه بخواهند به اين بهانه دست به يك اقدام نظامي بزنند ميدانند كه با واكنش جدي ايران مواجه خواهند شد از همين رو ترجيح ميدهند در مورد مقابله با اين اتهامات از ابزارهاي غيرنظامي استفاده كنند. تاريخ همواره نشان داده است كه هيچ جنگي توسط امريكا به راه نيفتاده مگر اينكه افكار عمومي امريكا از آن جنگ حمايت كند. نظرسنجيهايي كه صورت گرفته نشان ميدهد كه افكار عمومي امريكا هنوز قانع نشده است كه امريكا وارد يك جنگ گسترده و پرهزينه با ايران شود. البته ايران كماكان جزو نگرانيهاي افكار عمومي امريكا قرار دارد. وضعيت كنوني شرايط بسيار متفاوتي نسبت به سالهاي 2002 و 1990 در بحث حمله به عراق و اشغال كويت وجود دارد.حتي اكنون نخبگان امريكايي از تمامي طيفها در امريكا از جنگ حمايت نميكنند. تندروترين گروهها بر اين عقيده هستند جنگ اقتصادي امريكا موثرتر از جنگ نظامي است. از اين جهت در ميان نخبگان صداي حمايت از جنگ شنيده نميشود. هيچ صدايي در امريكا وجود ندارد كه طرفدار شليك اول و شروعكننده جنگ با ايران باشد.