به ياد لارودي؛ مرد دلنشين كشتي
وحيد جعفري| اينكه تا يك فرد از دنيا ميرود، طبق عادتي بد، شروع كنيم به نوشتن از خوبيهايش در حالي كه در زمان حيات توجهي كه بايد را به او نداشتيم، فقط از ما ايرانيها -كه به مردهها بيشتر از زندهها توجه ميكنيم- برميآيد. اي كاش اين فرهنگ غلط از ما رخت بربندد و برود هر جا كه دوست داشت.
روز گذشته تورج لارودي يكي از اهالي رسانه كه دلبسته ورزش ملي ايران بود و ساليان سال براي كشتي قلم زد، بعد از تحمل رنج يك دوره بيماري از دنيا رفت. او انسان خوبي بود، دلش براي كشتي ميسوخت و ميتپيد. هرگز به چشم نديدم كه پا را فراتر از آنچه بايد بگذارد و اخلاق را رعايت نكند. بهواقع مرد محترمي بود.
لارودي خوششانس نبود كه اگر بود روزهاي اوجش در نوشتن درباره كشتي، مصادف نميشد با اوج پختگي چهرههاي مطرحي چون منوچهر لطيف، حسين حصاري و... كه كارشناسان زبده اين ورزش سخت و مهيج بودند و قبل از او بار سفر از زندگي خاكي بستند. با اين همه سهم خود را داشت در ورزش ملي ايران و به اندازهاي كه بايد، تاثير گذاشت در اين رشته المپيكي.
سالهاي فعاليتش نه به عنوان يك نويسنده ورزشي، بلكه به عنوان مسوول برگزاري مسابقات ليگ كشتي، رييس كميته ليگ، رييس روابط عمومي فدراسيون كشتي نشان داد كه توان فعاليت در بخشهاي ديگر را نيز به خوبي دارا بود. لارودي در حدود نيمقرن حضورش در عرصه مطبوعات ورزشي همواره همان انسان ساده و آرامي نشان ميداد كه گويي از ابتدا به اين شكل بوده؛ بدون پيچيدگي و بدون كمترين بداخلاقي.
سيماي دلنشين و صداي گرم و مهربانش، انعكاسدهنده حس خوبي بود كه در كمتر ورزشينويسي ميتوان يافت. برخورد خوب و رفتار مناسب از اين پيشكسوت ورزشي، انساني دوستداشتني ساخته بود كه گويي با حاشيه غريبه است. حالا او رفته و تنها پيوند ما با اين پيشكسوت خندهرو، همچون هميشه، چيزي نيست جز رشته پهلواني كشتي؛ ورزشي كه قبل از به دنيا آمدن لارودي و لاروديها بوده و بعد از رفتن تمام خبرنگاران، كارشناسان و كشتينويسان باز خواهد بود و بزرگترين چيزي كه از خود در ما به يادگار خواهد گذاشت، همانطور كه از ياد بزرگان اين رشته همچون تختي بزرگ در عرصه قهرماني و منوچهر لطيف به عنوان يك استاد عزيز در امر نويسندگي، همان منش پهلواني است كه اين روزها كمتر در كشتي سراغ داريم. اما لارودي تن به بداخلاقيها نداد تا امروز به نيكي از او ياد شود. كاش ما نيز همچون او ساده و بااخلاق در اين عرصه فعاليت كنيم و بدانيم روزي خواهد رسيد كه ما نيستيم و كشتي هست. يادش گرامي...